![](/content/upload/1/news/77574_w920.jpg)
جمهوری اسلامی، مبانی فکری و نظام سیاسی
رضا محمدامینی
تاریخ معاصر ایران، بسان ادوار گذشتە از آغاز حاکمیت خاندان پهلوی تا کنون سرشار از جنایات و فجایع هولناک بودە است. بە قدرت رسیدن رضاخان و تشکیل حکومت بر اساس تئوری"دولت - ملت" در کشور چند ملیتی ایران از همان ابتدا همراە بود با سرکوب خونین اقشار و طبقات مختلف جامعە، دیکتاتوری و تشدید سیاست امحاء ملی -آسمیلاسیون- خلقهای ایران تحت استیلا و هژمونی ملت بالادست و بطور کلی تأسیس حاکمیتی بود خودکامە و خونریز پس از انقلاب مشروطە. خاندان پهلوی طی ٥٠ سال حاکمیت خود توانستند سیمای کشور را تغییر دهند و ایرانی با ظاهری متمدن بە جهانیان بنمایانند. این در شرایطی بود کە موج نارضایتی خلقهای ایران علیە حکومت شاهنشاهی بطور فزایندەای در حال گسترش بود. جنگ جهانی دوم و اشغال ایران از سوی متفقین و فروپاشی دستگاە حکومت، سرآغازی بود بر اضمحلال نظام سلطنتی؛ همچنین جهان دو قطبی و آغاز جنگ سرد میان دوجبهەی سوسیالیستی و سرمایەداری از سویی و از سوی دیگر گسترش جنبشهای آزادیخواهی در ایران و تشکیل دو دولت، حکومت ملی آذربایجان و جمهوری کوردستان کە متأسفانە عمر کوتاهی داشتند، و جنبش ملی کردن نفت و متعاقب آن کودتای ٢٨ مرداد ٣٢ و پیامدهای آن، رژیم منفور سلطنتی را بسوی سراشیب سقوط و سرنگونی کشاندند و سرانجام انقلاب ٥٧ طومار نظام پادشاهی را در هم پیچید.
متأسفانە انقلاب بزرگ و خونین خلقهای ایران از همان آغاز از سوی خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی بە انحراف کشاندە شد و رژیمی کە پس از سرنگونی سلطنت، حاکمیت را در دست گرفت از بسیاری جهات ددمنشتر، ویرانگرتر و خونریزتر از سلف خود بود و در واقع میتوان گفت تودەهای مردم ایران "از چالە بە چاە" افتادند. رژیم پادشاهی حاکمیتی خودکامە و دیکتاتوری بود و هرگونە اعتراض و نارضایتی تودەهای مردم را با توسل بە سرکوب ددمنشانە، زندان و شکنجە و اعدام پاسخ میداد، با این حال این نظام در واقع یک رژیم دیکتاتوری معاصر بسان تمامی حاکمیتهای خودکامەی جهان بود کە توانستە بود با نیروی ارعاب و سرکوب در داخل و در خارج با همسویی با آمریکا و کشورهای غربی، حاکمیت خود را محفوظ دارد. اما جمهوری اسلامی نەتنها در سرکوب خلقهای ایران و ارتکاب جرم و جنایت بیشمار روی نظام سلطنتی و بیشتر حکومتهای ضدخلقی را سفید کردە بلکە، خمینی رژیمی واپسگرا و تمامیتخواهی را تأسیس کرد کە نمونەی آن تا آن زمان شکل نگرفتە بود، نظامی بشدت ارتجاعی و قرون وسطایی کە ملغمەای بود از یک نظام سترون با ظاهری در هیبت جمهوری و بر اساس اسلام شیعی جعفری و تحت سلطەی ولی فقیە بمثابەی نمایندەی اللـە و امام زمان بر روی زمین. این نظامی بود کە سرنوشت تودەهای مردم ایران را در ید قدرت خود گرفت. این نوشتار نیمنگاهی بە چگونگی تکوین حاکمیت جمهوری اسلامی و آیندەی سیاسی آن دارد.
چند طیف و گروە سیاسی و عقیدتی در دوران حاکمیت خاندان پهلوی کمر بە نابودی این حاکمیت بستە بودند کە بغیر از حزب دموکرات کوردستان کە در تبعید بود و پس از جمهوری کوردستان در حال احیا و سازماندهی مجدد، فعالیت سیاسی و نظامی در شهرها گروەهای دیگر بطور عمدە عبارت بودند از: احزاب و سازمانهای چپگرا با تمامی دیدگاەها و مواضعشان، گروەها و شخصیتهای ملی کە پس از کودتای ٢٨ مردادماە درصدد بازیافت خود بودند و گروەها و نخبگان اسلامی با نگرشهای متغیر کە بویژە پس از بەاصطلاح انقلاب سفید محمدرضا شاە در ابتدای دهەی ٤٠ خورشیدی و اصلاحات ارضی، بشدت بە مخالفت با دستگاە حاکمیت برخاستند. این سە نیروی عمدە برغم تفاوتها در نگرش و اختلافات عمیق ایدئولوژیک، پیرامون بایستی سرنگونی نظام شاهنشاهی متفقالقول بودند.
در این میان و در آستانەی خیزش تودەهای مردم ایران این خمینی و همفکرانش بودند کە توانستند رهبری اعتراضات را در دست گیرند. خمینی در نجف در کشور عراق در تبعید بود و با مساعدت آخوندهای همفکرش و همکاری شخصیتهای مذهبی و ملیگرایان لیبرال و حتی بخشی از گروەهای چپ و مارکسیست، توانست سرکردگی اعتراضات و اعتصاب مردم علیە شاە را دردست گیرد. تردیدی نیست خمینی و آخوندها از سویی در داخل کشور با سود جستن از جایگاە و موقعیت اجتماعی خود، مساجد و هزاران روحانی و طلبە، بزرگترین شبکە ارتباطی را با تودەهای شهری و روستایی ایجاد کردند و از سوی دیگر جنگ سرد و رقابت میان جبهەی اردوگاە سوسیالیستی بە رهبری شوروی و اردوگاە سرمایەداری بە سرکردگی آمریکا مجال مناسبی را پدید آورد تا خمینی و همفکرانش قادر باشند تحت عنوان جمهوری اسلامی، حاکمیت ارتجاعی خود را تثبیت نمایند. آمریکا و کشورهای غربی برای ممانعت از نفوذ و تهدیدات اردوگاە سوسیالیستی، مسیر برسرکار آمدن جمهوری اسلامی را هموار ساختند و بر این باور بودند در چنین حالتی ایران بە دامان شوروی نخواهد افتاد. هرچند خمینی نظریەی تشکیل حکومت دینی تحت عنوان حکومت ولی فقیە را طرح کردە بود، ولی همزمان اندیشەی اسلام سیاسی در ایران در حال تکوین بود. روشنفکران دینی همانند جلال آلاحمد و علی شریعتی و آخوندهایی چون مرتضی مطهری و بطور کلی حوزەی علمیە قم و سایر مراکز مذهبی، تفکر ایجاد حکومت دینی را در بین تودەهای مردم ایران ترویج کردە بودند. خلقهای ایران نمیدانستند حاکمیت ولایت فقیە چیست و خمینی و همفکرانش سرنوشت و آیندەی آنان را بە کدام سو سوق خواهند داد. خمینی در تبعید و در پاریس وعدەهای عامەپسندی همچون آزادی، ضدیت با استبداد و عدالت اجتماعی را دادە بود، لیکن همزمان بر ایجاد حکومت اسلامی تأکید داشت. از سوی دیگر خمینی از همان ابتدا نشان داد هیچگونە اعتقادی بە مفهوم ملت و ایرانی بودن ندارد و آنچە از منظر وی حائز اهمیت است "امت اسلامی" است. اساس اعتقاد و اندیشەی خمینی استقرار حکومت ولایت فقیە و تحمیل شریعت اسلامی از دیدگاە مذهب تشیع و "صدور انقلاب"، بدون توجە بە قوانین رایج و روابط بین کشورها بود. لذا پس از سرنگونی نظام سلطنتی، خمینی رفراندم فرمایشی "جمهوری اسلامی، بلە یا خیر" را بە تودەهای مردم ایران تحمیل کرد. در این همەپرسی اکثریت مردم بە جمهوری اسلامی رأی دادند و بدین سان نظامی مشروعیت خود را از مردم مبهوت و سرگشتەی ایران گرفت کە از بنیان هیچ باوری بە دموکراسی و آزادیهای فردی و اجتماعی نداشت. خلق کورد در کوردستان ایران و اکثر احزاب و سازمانهای سیاسی بە گواە تاریخ این افتخار را برای خود بە ثبت رساندند کە در این نمایش مضحک شرکت نکنند و علیە خمینی و نظام تحمیلی وی موضح بگیرند.
رژیم تازە بنیاد خمینی از همان ابتدا بە قلع و قمع و سرکوب مخالفان خود پرداخت و هیچ حزب و سازمان سیاسی، حتی احزابی چون حزب تودە کە تمام قد حامی جمهوری اسلامی بودند را سرکوب و منحل کرد. هزاران تن از مبارزان و فعالان سیاسی و کسانی کە مجدانە در انقلاب ٥٧ شرکت داشتند، بازداشت و شکنجو و اعدام شدند؛ قوانین ارتجاعی و بویژە مغایر با حقوق و آزادیهای زنان تصویب و تحمیل گردید و برغم مقاومت و ایستادگی کممانند، سرکوب و ارعاب و در عین حال ناامیدی و سرگشتگی تودەهای مردم بر فضای ملتهب ایران سایە انداخت. رژیم بە کوردستان یورش آورد و جنگ نابرابری را بە خلق کورد تحمیل کرد کە هزاران شهید و قربانی بیدفاع در پی داشت. جنگ و مقاومتی کە ٢٠ سال بطول انجامید و اینک نیز پیامدهای ناگوار آن پیداست. جمهوری اسلامی با یورش بە کوردستان و ملیتاریزەکردن آن درصدد برآمد ارادە و مقاومت ملت کورد و احزاب مبارز آن و رهبران جنبش آزادیخواهانە و حقطلبانەی کورد را درهم بشکند.
در این میان آغاز جنگ میان جمهوری اسلامی و رژیم عراق کە ٨ سال ادامە داشت و علاوە بر خسارات عظیم مالی، بیش از یک میلیون کشتە، مجروح و معلول برجا گذاشت، فرصت طلایی برای خمینی و جمهوری اسلامی ببار آورد. رژیم توانست از سویی تحت لوای دفاع از ایران در برابر عراق تودەهای مردم را بدور خود گرد آورد و موقعیت خود را تثبیت و تحکیم کند و از سوی دیگر بسیار ددمنشانەتر از قبل مخالفان خود را حذف و کوردستان را نیز با گسیل دەها هزار نیروی سرکوبگر بە پادگانی بزرگ تبدیل نماید و با یورش بە شهرها و روستاهای کوردستان و تشدید جنگ با ملت کورد، صدها تن از جوانان کورد را بە جوخەهای اعدام بسپارد. بی دلیل نبود کە خمینی باصراحت اعلام کرد "این جنگ نعمت الهی است".
از این مرحلە بە بعد، بویژە پس از نوشیدن جام زهر توسط خمینی و پایان جنگ ویرانگر ٨ سالە و سپس مرگ وی و انتصاب خامنەای بەعنوان رهبر نظام با حمایت هاشمی رفسنجانی، از سویی روند یکدست شدن حاکمیت و بە حاشیە راندن چهرەهای شناختەشدەی رژیم تسریع گشت و از سوی دیگر تئوری "صدور انقلاب"، مداخلە در امور داخلی کشورهای منطقە و ایجاد آشوب و ناامنی، خصومت با غرب و آمریکا و اسرائیل بە هر قیمتی، بە سیاست اصلی رژیم تبدیل شد. در داخل کشور نیز موج سرکوب آزادیخواهان، دگراندیشان و روشنفکران گسترش یافت و هزاران تن برای حفظ جان و مال خود از ایران متواری شدند. در این میان سپاە پاسداران، بسان بازوی سرکوب نظام بە بزرگترین کارتل نظامی و اقتصادی کشور عملأ و بەتدریج بە دولت در سایە و موازی تبدیل گشت.
طی این مدت مدید جمهوری اسلامی ثابت کردە کە بقای خود را در وجود دشمن خارجی و ضدیت با آمریکا و اسرائیل و ایجاد کانونهای آشوب و بحران در کشورهای منطقە میبیند؛ برهمین خاطرسیاست مداخلە و نفوذ در منطقە و تعمیق جنگ و بحرانهای فرامرزی را هدفمندتر از قبل دنبال میکند. تلاش جهت دستیابی بە تسلیحات هستەای، گسترش برنامەهای تولید موشکهای دوربرد، و در عین حال تشکیل و تقویت همەجانبەی گروەها و سازمانهای تروریستی و بنیادگرای اسلامی، بە محور اصلی سیاست خامنەای و جمهوری اسلامی مبدل میگردد. این در حالی است کە از سویی آمریکا و متحدانش در منطقە بیش از پیش خطرات وجود این رژیم را درک کردە و از سوی دیگر بحرانهای فزایندەی داخلی کە حاصل بیکفایتی و ناکارآمدی آخوندهای حاکم در ادارە کشور و تأمین مایحتاج تودەهای مردم است، موج جدیدی از اعتراضات و نارضایتیها را خلق میکند. اعتراضات ١٣٧٦ خورشیدی و توقیف فلەای مطبوعات، راهپیمایی میلیونی مردم در شهرهای بزرگ ایران در اعتراض بە مهندسی شدن انتخابات ریاست جمهوری در سال ٨٨، خیزش فراگیر خلقهای ایران در سال ٩٦ و ٩٨ و در این اواخر خروش بیمانند مردم در جریان کشتە شدن "ژینای کوردان" و طغیان میلیونی و دامنەدار "زن، زندگی، آزادی" طی ماەهای پاییز و زمستان ١٤٠١ بە ما میگوید این رژیم و اهداف و مبانی فکری آن هیچ ارج و ارزشی در میان مردم ندارند و اینک مشروعیت جمهوری اسلامی از لولەی سلاحهای سرکوبگرانی نشأت میگیرد کە سینەی جوانان این ایران را نشانە رفتە است.
اگر نقطەعطف و پسرفتی در عمل در مبانی فکری جمهوری اسلامی، همانند، صدور انقلاب، نابودی اسرائیل، ایجادهلال شیعی در خاورمیانە و جبهەی باصطلاح مقاومت و عمق استراتژیک جمهوری اسلامی کە طی ٤ دهە صدها میلیارد دلار از ثروت عمومی مردم را بدان اختصاص دادە، فرض کنیم، حملات موشکی بە اسرائیل و متعاقب آن پاسخ کوبندەی اسرائیل این پسرفت بودە است. اسرائیل چنان ضربات مهلکی بر سایتهای موشکی و پدافند هوایی جمهوری اسلامی وارد کرد کە جبران آن در کوتاە مدت محال است. این پاسخ نشان داد برغم ادعاها و هیاهوی سردمداران رژیم، بویژە فرماندهان سپاە، توان نظامی رژیم بسیار کمتر از اسرائیل است و یارای مقابلە نیست. همچنین شکست سیاسی و نظامی حماس در نوار غزە، و حزباللـە لبنان بسان دو بازو و دو نیروی نیابتی عمدەی رژیم و فروپاشی باصطلاح جبهەی مقاومت و در ادامە، سرنگونی حاکمیت خودکامە و مردم ستیز بشار اسد در سوریە، خامنەای و سرکردگان رژیم را سراسیمە، هراسان و در عین حال بە وحشت انداخت. این شکستها کە عملأ عمق راهبردی رژیم را متلاشی کرد خامنەای و فرماندهان سپاە را هراسان نمود، چراکە باور نمیکردند دستاورد چهار دهە تلاش بیوقفە و هزینەی صدها میلیاردی و آرمانهای پوشالیشان با چنین سرعتی نقش بر آب شود. همچنین خامنەای و سران رژیم بیمناکاند؛ بیمناک از اینکە پس از سوریە، کشور عراق و گروەهای نیابتی جمهوری اسلامی در این کشور نیز بسان بخشی از محور منحوس مقاومت در این میان از دست برود و دست آخر نوبت بە کوبیدن سر مار برسد. بی دلیل نیست پس از انتخابات آمریکا و پیروزی دونالد ترامپ، گفتمان جمهوری اسلامی دچار تغییر بنیادی شدە است. خامنەای و سران سپاە هراسانند و خطر نابودی حاکمیت خود را احساس میکنند و هراس در گفتەها و نوشتارهای آنان کاملأ مشهود است. ترس از حملات ویرانگر و گستردەی اسرائیل و آمریکا بە تأسیسات هستەای، موشکی و اقتصادی رژیم خامنەای را برغم سیاستهای پیشین کە بر مدار ضدیت مطلق با آمریکا استوار بود بە تعمیق واداشتە است، بیهودە نیست از طرفی از ترس واکنش مشترک آمریکا و اسرائیل و برغم تهدیدات و تبلیغات فراوانی کە سردادند، عملیات موسوم بە "صادق٣" را بە باد فراموشی سپردند و از سوی دیگر برای مذاکرە با آمریکای ترامپ ابراز آمادگی کردند. این سیاستها با مبانی اندیشەای و ساختاری خمینی، خامنەای و کلیت نظام در تضاد است و نشان میدهد اولویت رژیم در این شرایط حساس و سرنوشت ساز بقای حاکمیت آخوندهاست.
تردیدی نیست خاورمیانە آبستن حوادث بسیاری خواهد بود و در این میان بدون شک نە خامنەای و نظام فاسد و فاشل جمهوری اسلامی قادر بە تطبیق خود با شرایط نوین جهان و خاورمیانە خواهند بود و نە آمریکا و متحدانش در منطقە نقش مخرب رژیم را فراموش خواهند کرد؛ چراکە هیچ اعتمادی بە حاکمان جمهوری اسلامی ندارند و نیک میدانند این رژیم تا زمانی کە برسر قدرت باشد از هر فرستی برای تقویت خود و گروەهای نیابتی و تداوم سیاستهای مخرب گذشتە سود خواهد برد. فزون بر این، آمریکای کنونی و اسرائیل و سایر کشورهای غربی میدانند برای ریشەکن کردن کانون آشوب و فتنە در منطقە و استقرار صلح و امنیت و تضعیف رژیم حاکم بر ایران و بازوهای منطقەایش، باید استراتژی و آیندەنگری همەجانبەای داشتە باشند؛ این امر نیز مستلزم شالودەریزی مجدد جغرافیای ملی منطقە، حتیالامکان، در چارچوب مرزهای جغرافیایی کنونی است؛ بە کلامی دیگر مشارکت ملیتها و اقلیتهای دینی در برخورداری از حقوق و آزادیهای متعارف جهانی و همچنین در آغاز "تحمیل" دموکراسی و همزیستی مسالمتآمیز در بین طرفهای متخاصم و سپس نهادینە کردن آن؛ معادلەای کە از اساس با مبانی و اندیشەهای آخوندهای حاکم بر ایران در تضاد است. بدون تردید آیندە و سرنوشت جمهوری اسلامی توسط تودەهای مردم ایران رقم زدە میشود و این رژیم ضد خلقی، این غدەی بدخیم کە مردم ایران و خاورمیانە با آن سر ستیز دارند، ریشەکن خواهد شد.
برگردان بە فارسی: میران