کوردستان میدیا

سایت مرکزی حزب دمکرات کوردستان ایران

سیستم‌های اقتصادی چگونه بر فقر تأثیر می‌گذارند؟

19:29 - 1 اسفند 1403

سیستم‌های اقتصادی چگونه بر فقر تأثیر می‌گذارند؟

حسن قهرمانی

فقرزدایی یکی از مبرم‌ترین مسائل جوامع مدرن است. معیاری برای سنجش کارایی و مشروعیت یک نظام اقتصادی است، به این معنا که جوامع و ساختارهای اقتصادی آنها بر اساس توانایی آنها در مدیریت و کاهش فقر ارزش گذاری می‌شود. بررسی جنبه‌های اصلی فقرزدایی، نمونه‌های تاریخی و استراتژی‌های اقتصادی را تجزیه و تحلیل می‌کند و در مورد اینکه کدام مدل‌ها مؤثرتر بوده‌اند، نتیجه‌گیری می‌کند. پایان دادن به فقر شدید به یک آرزوی اصلی در اهداف توسعه پایدار جهانی تبدیل شده است. با وجود پیشرفت، نزدیک به ٢-١میلیارد نفر هنوز زیر خط فقر بانک جهانی ١٥-٢ دلار در روز زندگی می‌کنند. این مشکل جهانی است، اما ابعاد محلی قابل توجهی دارد. ایران در مبارزه با فقر و ناامنی با چالش‌های مهمی مواجه است. تعریف بانک جهانی از فقر شدید، حد ١٥-٢ دلار در روز را تعیین می‌کند. اما این یک شاخص باریک است که اغلب نمی‌تواند بسیاری از تفاوت‌های ظریف زندگی را به تصویر بکشد. همانطور که در عصر توسعه پایدار ذکر شد، دسترسی به آب پاک، بهداشت، آموزش و سرپناه باید در این مفهوم گنجانده شود. تعاریف جهانی از فقر نشان می‌دهد که تا ٢میلیارد نفر در سراسر جهان را می‌توان فقیر در نظر گرفت. در طول قرن بیستم، رژیم‌های کمونیستی شوروی، چین و رژیم اسلامی ایران، از سیستم‌هایی حمایت کردند که نوید توزیع مجدد منابع رادیکال برای از بین بردن فقر را می‌دادند. این رژیم‌ها معتقد بودند که نابرابری‌های ذاتی سرمایه‌داری ریشه مشکل است و تنها یک اقتصاد تحت کنترل مرکزی می‌تواند توزیع عادلانه ثروت را تضمین کند. تاریخ مملو از نمونه‌هایی از نظام‌های اقتصادی است که وعده ریشه‌کنی فقر را می‌دادند، اما اغلب نتوانستند به وعده‌های خود عمل کنند. از قضا، این سیستم‌ها اغلب منجر به شکست‌های اقتصادی گسترده می‌شوند. برنامه‌ریزی مرکزی اتحاد جماهیر شوروی سیستم‌های تولید ناکارآمدی را ایجاد کرد که منجر به کمبود کالا و فقر گسترده شد. در چین، سیاست‌هایی مانند جهش بزرگ به جلو و انقلاب فرهنگی باعث قحطی و رکود اقتصادی شد. رژیم اسلامی ایران در جریان انقلاب اسلامی خود از راهبردهای مشابهی استفاده کرد اما نتوانست بخش زیادی از مردم را از فقر خارج کند.

رژیم اسلامی ایران کنترل بسیاری از بخش‌ها از جمله کشاورزی، صنعت و بانکداری را با هدف مبارزه با نابرابری‌هایی در دست گرفت. ملی شدن منابع و صنایع منجر به ناکارآمدی و فساد شد که مانع رشد اقتصادی شد. در عین حال، فقدان بخش خصوصی پویا منجر به بیکاری بالا و فقدان نوآوری شد. نتیجه اقتصادی بود که قادر به پاسخگویی به نیازهای جمعیت نبود و این بدان معنا بود که علیرغم وعده‌های انقلاب در مورد عدالت اجتماعی و رفاه، بسیاری همچنان در فقر زندگی می‌کردند.  در عین حال، کشورهایی مانند هند، برزیل و چین که در دهه‌های اخیر اصلاحات بازار محور را انجام داده‌اند، توانسته‌اند میلیون‌ها نفر را از فقر نجات دهند. این مثال‌ها اهمیت تجزیه و تحلیل استراتژی‌های اقتصادی را نشان می‌دهند که کدام استراتژی‌های اقتصادی مؤثر هستند و کدام نه.

مدل‌های اقتصادی برای فقرزدایی: چندین مدل اصلی اقتصادی وجود دارد که برای مبارزه با فقر استفاده شده است که هر کدام مزایا و معایب خاص خود را دارند. برای درک اثربخشی آنها، باید مکانیسم‌ها و نتایج آنها را بررسی کنیم.

مدل‌های اقتصادی نظام‌های کمونیستی و اسلامی چالش‌های آنها:

مدل اقتصادهای کمونیستی از لحاظ تاریخی بر حذف مالکیت خصوصی و ایجاد برابری از طریق برنامه‌ریزی مرکزی متمرکز بوده‌اند. اتحاد جماهیر شوروی اصلاحات گسترده‌ای را برای توزیع مجدد منابع انجام داد، اما برنامه‌ریزی مرکزی منجر به سیستم‌های تولید ناکارآمد، کمبود منابع و فقر گسترده شد. سیاست‌های چین در دوران مائوتسه تونگ، مانند جهش بزرگ به جلو و انقلاب فرهنگی، باعث قحطی و رکود اقتصادی گسترده شد. مدل اقتصادی انقلاب اسلامی ایران در سال ١٣٥٧با ملی کردن بخش‌های مهمی مانند کشاورزی، صنعت و بانکداری مسیر مشابهی را در پیش گرفت. علیرغم جاه‌طلبی برای کاهش نابرابری‌ها، این استراتژی‌ها به ناکارآمدی، فساد و بیکاری بالا منجر شد. بخش خصوصی پویا ضعیف شد و دولت نتوانست نیازهای مردم را برآورده کند.

مدل های بازار سرمایه‌داری:

سرمایه‌داری بر اصول بازار آزاد و رقابت استوار است، با این فرض که رشد اقتصادی باعث ایجاد رفاه می شود که به تمام سطوح جامعه سرازیر می‌شود. اصلاحات بازار در کشورهایی مانند هند و چین در چند دهه گذشته میلیون‌ها نفر را از طریق افزایش تجارت، سرمایه گذاری و اشتغال از فقر خارج کرده است. جهانی شدن همچنین توسعه اقتصادی بسیاری از کشورهای در حال توسعه را تحریک کرده است. با این حال، سرمایه‌داری اغلب به دلیل ایجاد شکاف‌های اقتصادی بزرگ مورد انتقاد قرار گرفته است. سرمایه‌گذاری خارجی و تجارت آزاد می‌تواند به نفع بخش‌های خاصی باشد در حالی که گروه‌های دیگر را به حاشیه می‌برند. بدون شبکه‌های ایمنی اجتماعی و سیستم‌های مالیاتی مترقی، سرمایه‌داری خطر تشدید نابرابری را در پی دارد.

مدل اقتصادهای مختلط: تعادل بین دولت و بازار: اقتصادهای مختلط، مانند کشورهای شمال اروپا، اقتصاد بازار را با مداخله دولت ترکیب کرده‌اند. کشورهایی مانند سوئد، نروژ و دانمارک با ارائه برنامه‌های رفاهی جهانی و مالیات‌های تدریجی موفق به کاهش شکاف‌های اقتصادی و بهبود استاندارد زندگی برای همه شهروندان شده‌اند. با این حال، این سیستم ها نیازمند نهادهای قوی و اراده سیاسی هستند، چیزی که همیشه در کشورهای در حال توسعه با ساختارهای اداری ضعیف امکان پذیر نیست.

عوامل موثر در کاهش موفقیت آمیز فقر:

صرف نظر از نظام اقتصادی، عوامل مشترک خاصی وجود دارد که موفقیت در کاهش فقر را تعیین می‌کند.

قدرت سازمانی نهادهای انستیتو : نهادهای قوی و شفاف برای مدیریت منابع و کاهش فساد حیاتی هستند. بدون این، اصلاحات در خطر بی اثر شدن هستند. کشورهایی که نتوانسته‌اند فقر را کاهش دهند، مانند ایران و برخی از کشورهای آفریقایی، اغلب از ضعف نهادها رنج می‌برند.

آموزش و سرمایه انسانی: سرمایه گذاری در آموزش و سلامت برای ایجاد فرصت هایی برای افراد برای رهایی از فقر بسیار مهم است. کشورهایی که آموزش را در اولویت قرار داده‌اند، مانند کره جنوبی و سنگاپور، شاهد رشد سریع اقتصادی و کاهش فقر بوده‌اند.

جهانی شدن و تجارت: آزادسازی تجارت می‌تواند رشد و اشتغال ایجاد کند، اما برای بهره‌مندی از این امر، کشورها باید اقتصاد متنوعی بسازند و از گروه‌های آسیب پذیر محافظت کنند.

شبکه های تامین اجتماعی: شبکه‌های ایمنی اجتماعی موثر اثرات منفی تحولات اقتصادی را کاهش می‌دهد. کشورهای دارای سیستم تامین اجتماعی قوی، انعطاف پذیری بهتری در برابر بحران‌ها و رشد اقتصادی فراگیرتری دارند.

استراتژی های اقتصادی و مقایسه:

برای درک چگونگی عملکرد استراتژی‌های مختلف، می‌توان نمونه‌های موفق و ناموفق را تحلیل کرد:

هند: از طریق اصلاحات بازار در دهه ١٩٩٠، هند اقتصاد خود را آزاد کرد که منجر به رشد سریع و کاهش فقر شد. در همان زمان، این کشور شبکه‌های ایمنی اجتماعی مانند طرح ضمانت اشتغال روستایی ملی مهاتما گاندی را برای حمایت از جمعیت روستایی توسعه داده است.

برزیل: در اوایل دهه ٢٠٠٠، برزیل برنامه‌های اجتماعی گسترده‌ای را اجرا کرد، مانند بولسا فامیلیا، که حمایت مالی مستقیم از خانواده‌های فقیر را فراهم می‌کرد. این به طور قابل توجهی فقر را کاهش داد و سطح تحصیلات را بهبود بخشید.

ایران: علیرغم درآمدهای قابل توجه نفتی، ایران به دلیل مدیریت ناکارآمد منابع و تحریم‌های بین‌المللی نتوانست بخش زیادی از جمعیت خود را از فقر نجات دهد نمونه ناموفق برای درک چگونگی عملکرد است.

چشم انداز آینده:

مبارزه با فقر یک چالش پیچیده است که فاقد یک راه‌حل مناسب برای همه است. تجربه نظام‌های اقتصادی مختلف به وضوح نشان می‌دهد که مدل‌های کمونیستی و اسلامی اغلب نتوانسته‌اند به وعده‌های برابری خود عمل کنند، در حالی که نظام‌های سرمایه‌داری گاهی به شکاف‌های عمیق در جامعه منجر شده‌اند. به نظر می‌رسد اقتصادهای مختلط که پویایی اقتصاد بازار را با مداخله دولت ترکیب می‌کنند، یک راه امیدوار کننده به جلو باشد. با این حال، موفقیت آنها به نهادهای قوی، اراده سیاسی و آگاهی از شرایط محلی بستگی دارد. کاهش موثر فقر مستلزم استراتژی مبتنی بر چندین اقدام اساسی است. اول، سرمایه گذاری در آموزش و سلامت برای تقویت سرمایه انسانی و دادن ابزار به افراد برای بهبود شرایط زندگیشان بسیار مهم است. دوم، ایجاد نهادهای شفاف و مؤثر برای تضمین توزیع عادلانه منابع و کاهش فساد ضروری است. تاریخ نشان می‌دهد که کاهش چنگال فقر ممکن است، اما نیاز به برنامه‌ریزی دقیق، شجاعت سیاسی و تعهد طولانی مدت دارد. مبارزه با فقر نه تنها یک ضرورت اقتصادی بلکه یک ضرورت اخلاقی است. با ادامه تلاش برای راه‌حل‌هایی که رشد اقتصادی را با عدالت اجتماعی ترکیب می‌کند، می‌توان به افراد بیشتری فرصت زندگی آبرومندانه و معنادار را داد. واضح است که هیچ راه‌حل جهانی برای کاهش فقر وجود ندارد. مدل‌های کمونیستی و اسلامی اغلب نتوانسته‌اند به وعده‌های برابری خود عمل کنند، در حالی که نظام‌های سرمایه‌داری گاهی اوقات نابرابری را تقویت کرده‌اند. اقتصادهای مختلط مسیر متعادلی را ارائه می‌دهند، اما به نهادهای قوی و رهبری سیاسی آگاهانه نیاز دارند.