خوانشی بر جنبش ''ژن ژیان ئازادی''
سعید صیدی
مقدمە
جنبشهای اعتراضی دهه گذشته، جمهوری اسلامی را با بی ثباتی و بحرانهای سیاسی مواجه کرد. از این رو اعتراضهای اجتماعی دهه اخیر به اینسو را میتوان به عنوان نقطه عطف و تعیین کننده تلقی کرد. زیرا به لحاظ ماهوی، شکلی و تاکتیکی تا حد زیادی از اعتراضهای پیشین متمایزبودند. این اعتراضات تجلی بارز پيوند و تفکيک ناپذیری امر اجتماعی (مطالبات اقتصادی، اجتماعی و معيشتی) با امر سياسی درجهت به چالش طلبيدن حکومت در بسترومکان خيابان بود و، یکی از پیامدهای اصلی این تحول معنادار هم، چرخش گروههای اجتماعی ناراضی به سوی گذار ازجمهوری اسلامی است.
در این فرایند، جنبش '' ژن، ژیان، ئازادی''، «بسیار خودویژە و اصیل بود». این جنبش کە در اعتراض بە کشتن ژینا/مهسا امینی توسط ''پلیس گشت ارشاد'' در تهران در (۲۵) شهریورماه (١٤٠١) و با شعار ژن، ژیان، ئازادی از کوردستان شروع و سرانجام فراگیر شد، «هم مانند دو جنبش ۱۳۹۶ و ۱۳۹۸ در خلاء سیاسی و در جامعه سرخورده بدون افق تغییر، شکل گرفت»(همان). در این جنبش کنشگران دختر و پسر در اعتراض به نبودن چیزهایی به میدان آمدند که با ژرفترین نیازهای فردی و اجتماعی انسان امروز پیوند خورده است. این بار هم کنشگران بخوبی میدانستند با چه چیزیهایی مخالفند، بدون آنکه قادر باشند افقی نو در قالب یک پروژه سیاسی به جامعه پیشنهاد کنند. شعار زن زندگی آزادی بدون آن که یک پروژه سیاسی به معنای واقعی باشد، در شکل دادن به جوانه اولیه انگاره جمعی نو و هویت بخشی به جنبش اعتراضی نقش داشت. در پویایی ماههای اولیه جنبش سویه نفى نظم سیاسی دینی و هویت یابی آن در مرکز توجه کنشگران و بازیگران قرار داشت (همان).
گسست رادیکال جنبش زن زندگی آزادی از حکومت جمهوری اسلامی که از همان روزهای نخست در شعارهای خیابانی هم بازتاب مییافت را میتوان ادامه روندی دانست که با خیزش اعتراضی سال ۱۳۹۶ آغاز شده بود. کنشگران حرکتهای اعتراضی با شعارهای خود علیه نظام جمهوری اسلامی و نهادهای اصلی و نمادین آن از همان ابتدا بروشنی راه خود را از نیروهایی که در درون یا در پیرامون جمهوری اسلامی در پی اصلاح حکومت بودند جداکردند. گسست از حکومت اما به معنای همسویی سازمانی با نیروهای اپوزیسیون هم نبود. شرکت کنندگان در کنشهای اعتراضی خود نشانه خاصی از نزدیکی به این یا آن نیروی سیاسی و شخصیت اپوزیسیون هم به نمایش نگذاشتند.(همان)
جنبش زن زندگی آزادی توانست در زمان کوتاهی با مشارکت خیابانی گستردە نسل جوان و زنان، فضای سیاسی جامعە ایران را تغییر دهد. کنشگران معترض و خاصە جوانان با شجاعت مثال زدنی و تابآوری در برابر خشونت و کشتارحکومتی توانستند به روندهای ترسزدایی از سرکوب در جامعه شتاب بخشند. هزاران جوان با حضور در خیابانها، بە مثابە مرکز تلاقی ستم دیدگان و تبعیض دیدگان، کنشگری را تجربە کردند. جنبش توانست با خلاقیت، نگاههای متکثر و متنوع را بە هویت، شعارها و مطالبات خود معطوف دارد و از این راه توجه بسیاری را در ایران و جهان بسوی این رخداد تاریخی جلب کند.
در مدت بیشتر از سە ماه، جنبشی که خصلت اساسی آن دمکراتیک و شعار شاخص آن ''زن، زندگی، آزادی'' بود، چنان برآمدی یافت که بیشتر شهرهای کشور را فراگرفت و لایەهای جمعیتی مختلفی به آن پیوستند. در این راستا، کوردستان ایران با تجربەی مبارزاتی پربارش به آن شتاب داد و همەی کانونهای مبارزه و مقاومت در تلاش بودند به آن نیرو دهند. این خیزش که به دور از موج احساسات، شعار پربار''زن ،زندگی، آزادی'' به مثابه فلسفه این جنبش نوین که برای تمامی جوامع نوع نگرش دمکراسی خواهی مدرن را انتخاب کرد، نوید فصل جدیدی از جنبشهای اجتماعی بود.
در این جنبش نوین کە زنان در آن پیش قراول بودند، موج جدیدی از اعتراضات علیه حجاب اجباری در ایران شروع شد. این بار فعالان زنان و زنان در کوردستان با برداشتن حجاب در روز خاکسپاری ژینا به تبعيض و خشونت ساختاری که سبب کشته شدن او شد و زنان ایران تجربە روزانە بالغ بر چهار دهەی آن را دارند اعتراض کردند. اعتراضات گسترده علیه جمهوری اسلامی و نمادهای آن در این جنبش نشان داد که ایران تا چه اندازه تشنه تغيير اجتماعی و سیاسی است.
خواستەها و اهداف جنبش
اینکه در مدت کوتاهی این جنبش توانست تقریبا در تمام جغرافیای ایران گسترش یابد، نشان از درک واقعی جنبش نسبت بە مطالبات متنوع جامعە متکثر بود. در این جنبش ''خواست برابری و آزادی با محوریت مقابله با حجاب اجباری برجسته'' بود. از سوی دیگر، جنبش در پی محقق ساختن خود و دگرگونی مناسبات قدرت نابرابر از جمله علیه مناسبات مردسالارانه در سپهر جامعه و نیزعلیه حاکمیت پدرسالار و اقتدارگرا بود.
طبیعی است کە در یک جامعە متکثر مطالبات متنوعی مطرح است. از همین رو، «معترضان درحرکت اعتراضی خود در پی دستيابی به حيثيت، حرمت و کرامت خویش بودند که ''تصور'' می کردند در پی استعمار زیست جهان و فشارهای سيستمی از بين رفته است». از سوی دیگر، مطالبه شعارهای این جنبش سراسری و خودجوش کە اهمیت یافتن ارزشهای مانند آزادی، مخالفت با تبعیض و بی عدالتی خصیصه آن بود، در آغاز تحمیل نشدن سبک زندگی رسمی حکومت و مخالفت با حجاب اجباری بود که به تدریج به مطالبات ساختاری و ضد حکومتی تبدیل شد. در این جنبش مردم در ''تنگنای زندگی'' میخواستند ''زندگی شادمانه'' و مورد علاقە خود را از حکومت بازپس بگیرند و معترضین دنبال برابری حقوق و موقعیت برابر زنان و مردان و مخالف تقسیم بندی تبعیض آمیزبودند و بەواقع خیزشی در ''مقابل حکومت'' بود. بە بیان دیگر، درکنار مطالبات اقتصادی و معیشتی پاسخ داده نشده، مطالبات مرتبط با حوزەهای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و مخالفت با نظام حاکم، پر رنگ تر مطرح شد و مشارکت کنندگان متنوع و متکثر از گروهها و طبقات گوناگون جامعه حول ارزشهای مشترکی مانند آزادی، کرامت انسانی، برابری، رفع تبعیض و زندگی شایسته گردهم آمدند.
ویژگیهای جنبش
واقعیت این است، جنبشهای اجتماعی و سیاسی یا اعتراضی به دلیل آن که به طور مستقیم رژیمهای دیکتاتوری را به چالش میکشند، چه به خواستهای خود دست یابند یا سرکوب شوند، معمولا ادامه نمی یابند مگراینکە در پیوند با جامعه مدنی باشند . علیرغم این مشخصە، جنبشهای نوین ویژگیهای خاص خود را دارند. جنبش ژینا هم بە مثابە یک جنبش نوین، جنبشی ''خودبنیاد'' بود و ''اعتبار خود را از اپوزیسیون نگرفتە'' بود که با بحران و مشکلات آنها درهم بریزد. .برعکس این آنها بودند که سعی داشتند بە آن آویزان شوند. همچنین، این جنبش فاقد مرکز فرماندهی مشخص، دارای ویژگی مشارکتی، ساخت افقی، سازماندهی خودجوش در دانشگاه و خیابان بود کە '' علیرغم سرکوب شدیدی که حکومت اعمال کرده بود، خشونت خاصی در رفتار جوانان و نوجوانانی که بار سنگین جنبش بر دوش آنها بود، مشهود نبود. بە بیان دیگر، جنبشی خشونت پرهیز بود.
جنبشهای اجتماعی نوین اساسا برخلاف انقلابهای کلاسیک ضمن درگیرشدن با ساختار قدرتها و دولتهای مستقر برای شکل دادن به اشکال تراز نوینی از دولتهای خدمات اجتماعی، اما خود به صفت و سرشت جنبشی در پی تصرف قدرت در بالانیستند و حاضرهم نیستند کە توسط ''دیگران'' بازنمایی شوند. آنها با نهادها و احزاب معطوف به تصرف ماشین قدرت و نیز نهادینه کردن ساختارهای برآمده از انقلاب که در گذشته مطرح بودند تفاوت ماهوی دارند و عموماً جامعه محوراند. هدف آنها بیشتر تغییر مناسبات اجتماعی و قدرت مبتنی بر برتری و امتیازورزی و علیه انواع تبعیضها و سلطەطلبیهای اجتماعی و طبقاتی و جنسی/جنسیتی و قومی/ملی و نژادی و رفع استثمارانسان از انسان و انسان از طبیعت، تأمین صلح و همبستگی بین جوامع انسانی از یکسو و البته تحمیل آنها به دولتها و قدرتها (با هدف بازتنظیم مناسبات قدرت و ثروت اجتماعی) از سوی دیگرهستند . ویژگیهای کە در شعارهای جنبش و ترانە ''برای...'' شروین حاجی پور نمود یافت.
زمینە و علل جنبش
نکات مهمی کە از پژوهشهای دانشگاهی در بارە جامعە ایران حاصل میشود نشان از شکاف و تحول طبقاتی، شکاف و تنش شدید فرهنگی میان حکومت، نسل جوان و جامعە است. حکمرانان دینی در فضای خودساختە واپسگرایانە چنان غرق شدەاند کە توان فهم دگرگونیها و نیازهای جامعە و نهادهای آن را ندارند. تلاش حکومت برای سلطه بر بدن (خاصە زنان) در فضای عمومی، کنترل فضای مجازی و رسانەای و مخالفت با شادی در جامعه تضاد آشتی ناپذیری با نسل جوان ایجاد کردەاست.
نکته مهم دیگر در تحولات دو دهه گذشته امتناع نظام اسلامی مردسالار از به رسمیت شناختن خواست برابری جنسیتی و کاهش تبعیضها در جامعه ایران است. پی آمدهای سیاست جنسیت زده، خود را بصورت تنشها و شکافهای روزافزون فرهنگی و اجتماعی میان انتظارات زنان و دختران جوان و رفتار و گفتمان نهادهای رسمی آشکار میکند. جمهوری اسلامی همه دستگاههای فرهنگی کشور را برای تحمیل آمرانه نقشهای همسری و مادری زنان و یا خانواده به شکل سنتی به کار می گیرد، بدون آن که تبلیغات حکومتی بتوانند تاثیر مهمی بروی فرهنگ جوانان داشته باشند.
بنابراین، ریشه برآمدن جنبشهای انقلابی واجتماعی را باید در بحرانهایی دید که نارضایتی ژرفی را در میان مردم از نهادهای سیاسی به بار میآورند. بەطوریکە، با گسترش نومیدی از بهبود وضعیت، مردم چالش نهادها را آغاز کرده و بدین ترتیب جنبشهای انقلابی و اجتماعی همانند جنبش '' زن، زندگی، آزادی'' آفریدە میشود. از طرف دیگر، فضای سیاسی و فرهنگی کوردستان بە مثابە ''فرصت''، بە برآمدن و پویایی جنبش کمک کرد. مثلا هویت جنسی و ملی ژینا نمونەای از یک فرصت فرهنگی بود.
کورد و جنبش
کوردستان در جنبش ژن، ژیان، ئازادی '' فرصت'' بود و جنبش هم فرصتی تاریخی بە کوردها بخشید. جنبش ژینا/مهسا همانند هر جریان اجتماعی دیگر، از انبوهی پیشامد ساخته شد که در میان آنها برخی تأثیر مهمی بر جهت و شتاب روند به جا گذاشتند. زن بودن بە عنوان سوژه و کورد بودن (ژینا) دختر مقتول جوان از آن جمله عوامل برانگیزاننده و مؤثر بودند. شاید در طول تاریخِ جنبشهای اجتماعی ایران از مشروطه تاکنون، این جنبش ژینا بود که جامعه کوردستان و کوردها در آن مشارکت داشتند. کوردستان بە عنوان عزیمتگاە جنبش، ذهنیت جامعە کوردستان، مطالبات دموکراتیک و تاریخ مبارزاتی آن بە بخشی از ''هویت جنبش'' درآمد کە این تأثیری ماندنی است. ازسوی دیگر، فرایند جنبش زن، زندگی، آزادی هم نشان داد کە ذهنیت جامعە کوردستان و آرمانهای مبارزاتی و مطالباتش، سازگاری بیشتری با آرمانهای بخش برجستە و موثر کنشگران جنبش، یعنی زنان دارد. و این درس بزرگی است برای همبستگی جنبش کوردستان و جنبش زنان در ایران.
دلایل همەگیری شعار '' زن، زندگی، آزادی'' و نمادهای جنبش
با استناد بە پژوهش فرزانه صادقی و مریم تهرانی، پژوهشگران حوزە جنبشهای اجتماعی و زنان، میتوان دلایل همەگیری شعار جنبش را در ساختارهای جامعە، مسایل مربوط بە زنان و ریتم و سادگی شعار برشمرد. پژوهشگران از زبان مصاحبەشوندگان نقل میکنند کە این شعار دقیقا همان چیزی است که از زن دریغ شده است. زندگی زن، و هر آن چیزی که جمهوری اسلامی انکار کرد و نخواست در زندگی زنان باشد. بنابراین، دور از انتظار نیست کە جامعە صدای بخشی از خود باشد. بە بیان دیگر، شعاراز یک سو، با بستر اجتماعی انباشتە شدە از انواع ستم و تبعیض، خاصە تبعیض جنسی/جنسیتی توسط حکومت اسلامی تقارن داشت و از سوی دیگر، جامعە هم بە دلیل فعالیت و نقش کنشگران حوزه زنان در طرح مساله زنان، درک مطالبات زنان و تبدیل آن به خواست عمومی، ایجاد و احیا حضور زنان در عرصههای اجتماعی و تعمیق آن، آگاهی بخشی در زمینه برابری جنسیتی توسط کنشگران این حوزه و فعالیتهای مستمر فردی و گروهی زنان از زندگی روزمره تا حوزههای دیگر،آمادگی سردادن آنرا داشت.
همچنانکە در جریان جنبش مشاهدە شد؛ این شعار، زنان ایران را به جهان پیوند داد. بە اعتقاد فعالان حوزە زنان و برابری، این نتیجە تبعیض، سرکوب و خواست مشترک بود. چیزی که زنان ایران و مردم معترض علیە آن بە پاخاستند و چیزی کە مردم ایران آن را تجربە میکنند. یعنی سرکوب، تبعیض و نبود آزادی، و چیزی کە زنان در ایران از آن محروم هستند. یعنی آزادی و زندگی همراه با شأن انسانی زن. بنابراین بە اعتقاد بسیاری از فعالان مسایل زنان، مفهوم زن در این شعار سمبلی است برای همه گروههای که سرکوب شدهاند یا میشوند (همان)؛ و واژهی ''آزادی'' هم در شعار ''زن زندگی آزادی'' حکایت از آزادی نە برای تغییر یا کامیابی، و بە قدرت رسیدن یک گروە برتر، بلکه آزادی و رهایی برای سرپیچی، و بە قول ژولیا کریستوا، بە ''پرسش کشیدن'' قدرت پدرسالار درهر گروە سیاسی مردانە است. برای جنبش زنان مفصلبندی گفتمان انقلاب و لحظات انقلابی بدون به پرسش کشیدن ساختارهای مردسالار امکانپذیر نیست. برای جنبش زنان به پرسش کشیدن قوانین، ارزشها و هنجارها ''لحظەی حیاتی'' در تجربەی زیستەی افراد یک جامعە است.
اما، در ادامە بحث در مورد دلایل همەگیری شعار '' زن زندگی آزادی'' در این جنبش، نمیتوان از بستر و روند شکلگیری و فلسفەی آن، و همچنین تاریخ مبارزاتی خاستگاه آن غافل بود. البتە بەکارگیری آن از سوی فعالان زن کورد در آن شرایط ویژە بە نشانە هوشمندی و شناخت عمیق آنان از تأثیر آن در وضعیت موجود ارزیابی میشود.
همچنین، برداشتن روسری و آتش زدن آن در این جنبش نماد اعتراض علیه مجموعە سیاستهای فرهنگی نظام حاکم بود؛ سیاستی کە خواهان سلطە بر بدن، نوع پوشش و سبک زندگی زن است. زنان با این کار نشان دادند کە خواهان اعمال ارادە واختیار بر بدن و پوشش و سبک زندگی و زیست روزمرە خویشاند و از سیاستهای '' زن قدسی'' شدن بیزارند. کنشگران در جنبش در کنار برداشتن روسری و گاهی آتش زدن آن، کنش عمامەپرانی و بریدن موی سر در ایران و خارج از آن، و... بە خلق نمادهای دست زدند کە در ''حافظەجمعی'' کنشگران وجامعە ماندگار خواهند بود.
موانع جنبش و سرکوبهای حکومت اسلامی
در فصل نخست جنبش زن، زندگی، آزادی که از شهریور ۱۴۰۱ شروع شد و نزدیک به چهار ماه ادامه داشت، رهبری دوره قیام، خود شعار'' زن، زندگی، آزادی'' بود. در این دورە چالشها کمتر و همبستگی افراد داخل و خارج هم بیشتر بود . این جنبش متکثر، ضد قدرت، ضد قیومگرایی کە از آن بە عنوان طولانیترین جنبش خیابانی تاریخ معاصر یاد میشود، در ابتدا همبستگی چند صدایی گستردە ایرانیان را برانگیخت. نقطە اوج این همبستگی متکثر در گردهمایی برلین نمود یافت. این جنبش، یک جنبش چند وجهی بود، بنابراین دشمن و موانع آن تنها حکومت اسلامی نبود. این جنبش توانستە بود گرایش مردانگی (مردسالاری) نوستالژیک اولترا ناسیونالیستی را بە حاشیە براند. بنابراین، جریان راست افراطی حاشیەنشین خارج بە عنوان وارثان این گرایش، با تغییر شعارهای جنبش، سردادن شعارهای انحرافی و نفرت پراکنی علیە شخصیتها و جریانهای موثر در جنبش، در همصدای و رقابت با مردسالاری نوستالژیک اسلام گرای همذات خود، عملا علیە جنبش و بە عقب راندن آن بسیج شدند . جنبش نشان داد کە در واقع، جریان راست افراطی، سوار بر موج اعتراضات و خیزشهاست، حال آنکه عمیقا برای کسب ''صندلی قدرت'' خیزبرداشتهاند و انقلاب و تغییر را نمی خواهند.
در پی خیزش زن، زندگی، آزادی، آشکارا توازن نیرو به سود جبهەی مردم و انقلاب سنگین شد. حکومت بە جای پاسخ بە مطالبات جنبش بە فکر برتری نیروی خود افتاد و با گرفتن جان و زندگی کنشگران جنبش کە از قضا احترام بە زندگی درونمایە اصلیش را تشکیل میداد، عملا نشان داد کە جز سرکوب چیزی در بساط ندارد. در این مورد، هفت ماه پس از شروع جنبش بە نقل از''محمود امیری مقدم'' مدیر سازمان حقوق بشر ایران چنین آمدەاست: «رژیم طی هفت ماه گذشته از تمام امکاناتی که در اختیار داشته برای سرکوب گسترده اعتراضات به ویژه در تهران و شهرهای بزرگ ایران استفاده کرده است. نزدیک به ٢۰ هزار نفر تا به امروز دستگیر شده و در زندان هستند. بسیاری از آنان مورد اعمال شکنجه و خشونتهای جنسی قرار گرفتهاند. تاکنون حداقل ۵۳۰ نفر درسرکوبهای رژیم کشته و هزاران نفر زخمی شدەاند. پس از آنکه صدای نهادهای بین المللی حقوق بشر در باره شمار کشتەشدگان بالا گرفت، رژیم برای ایجاد رعب و ترس از روشهای دیگری، مانند شلیک گلولەهای ساچمەای به چشم و صورت معترضان استفاده کرد. تعداد اعدامها نیز به شدت افزایش یافت (+۷۵ درصد در ٢٠٢٢، نسبت به سال ٢٠٢١ ) ، حتی اگر اکثر اعدامشدگان به دلیل جرائم رایج مانند قاچاق مواد مخدر به اعدام محکوم شده بودند. حکومت در ادامە اعمال خشونت علیە مردم و معترضان، حملات شیمیایی هماهنگ شدەای را علیە مدارس دخترانە انجام داد. بر اساس آمار رسمی، در این حملات شیمیایی تاکنون صدها دانش آموز دختر مسموم شده و برای درمان در بیمارستان ها بستری شده اند».
ضعفهای جنبش
جنبش «زن، زندگی، آزادی» ضعفهای در بدنە و برنامەی خود داشت. زیرا در جامعە ایران، فاصله نسلی، فرهنگی و عینی میان کنشگران جوان، شخصیتها و ساختارهای مدنی و سیاسی موجود در جامعه امکان نوعی دیالوگ بین نسلی، میان جنبشی و فراگیری را دشوار میساخت کە بتواند گروههای ناراضی را ادغام کند. بە طور کلی جنبش نتوانست شرایطی ایجاد کند کە گروەهای بزرگ اجتماعی را بە میدان بکشاند.
طبقە فرودست و کارگر کە تجاربی در جنبشهای صنفی و اعتراضی داشتند قادر بودند جنبش زن، زندگی، آزادی را یاری کنند. اما جنبش ژینا (مهسا) نتوانست پیوند بین مطالبات قشر محروم و فرودست را با زنان و جوانان ایجاد کند و این گروەها را آنطور کە لازم بود بسیج نماید. در جنبش «زن، زندگی، آزادی» پارەای از اعتراضات و اعتصابات کارگری و صنفی صورت گرفت، اما گسترده نبود، با جنبش گره نخورد و پراکنده و غیر سازمان یافته باقی ماند. تنها مورد چشمگیر، اعتصابات سراسری بازاریان کوردستان بود که سازمان یافته و با جنبش هماهنگ بود.
از سوی دیگر، وجود شبکههای افقی و نبود یک ساختار هرمی از جهاتی نقطه قوت جنبش نوین «زن زندگی آزادی» بود. زیرا سرکوب جنبش را برای رژیم دشوار میساخت؛ اما، سازماندهی کنشگران و معترضین بر پایه این نوع شبکەها جایگزین نهاد رهبری نیست و، پیروزی جنبش نهایتا نیازمند یک کانون موثر برای هماهنگ سازی، ساماندهی و ارائه آلترناتیو جایگزین است کە جنبش با لحاظ تنوعات موجود در جامعە ایران در تشکیل آن ناکام بود.
سرانجام، جنبش زن، زندگی، آزادی بەرغم داشتن نقاط قوت زیاد؛ کاستیهای دیگری هم داشت. ازجملە: کم توجهی به مطالبات معیشتی و ناتوانی در به میدان آوردن قشر خاکستری؛ پیوند ضعیف با جریانهای فکری و نا روشنی بنیانهای فکری جنبش؛ ضعف سازماندهی و همچنین، وجود پارهای اشتباهات نیروهای اپوزیسیون خارج از کشور از جمله: شتابزدگی، طرح مطالبات نامناسب، برجسته کردن نابجای نقش کشورهای خارجی و رقابتهای غیر سازنده برای تحمیل هژمونی بر جنبش.
دستاوردهای جنبش
جنبشهای انقلابی و اجتماعی همواره اهرمی مهم در دگرگونیهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی بوده است. بنابراین برای ارزیابی میزان موفقیت یا عدم آن باید بە حوزەهای مختلف رجوع کرد. چە بسا جنبشی نتواند نظم سیاسی را برکند اما در بعد فرهنگی و اجتماعی دستاوردهای داشتە باشد. پس، ارزیابی از دستاوردهای جنبش «زن، زندگی، آزادی» تا حدودی منوط بە نوع نگاه بە جنبش و سطح انتظارات از آن است. اینکە جنبش اهرمی برای سرنگونی جمهوری اسلامی تلقی شود یا مرحلەای از مبارزە مردم ایران علیە استبداد، تبعیض و دستیابی بە دموکراسی، بر ارزیابی از میزان و نوع دستاوردهای جنبش تأثیر دارد. این جنبش، اگرچە تاکنون نتوانستە نظم سیاسی را برچیند، ولی تحولات فرهنگی و ارزشی آن چنان عمیق است که دیگر بازگشت به گذشته و قبل از قتل ژینا (مهسا) را نمیتوان برای جمهوری اسلامی متصور شد.
در بعد شناختی و فرهنگی هم به نظر میرسد جنبش زایشی دیگر دراندیشه و فکر مردم ایران ایجاد کرد. یکی از دستاوردهای برجستە جنبش ''زن، زندگی، آزادی'' تحول ارزشی عمیقی است که در ارکان جامعه ایران شکل گرفته است. در فرایند این جنبش شهروندان ایران، به ویژه زنان و جوانان، به یک نوع آگاهی نسبت به آزادی خود دست یافتند که به نقل از ''رامین جهانبگلو'' «با جنبش حقوق مدنی سیاهان آمریکا برابری میکند» . این تحول آپارتاید جنسیتی و مذهبی جمهوری اسلامی را تماما به زیر سوال برده و موقعیت آن را تقلیل و متزلزل ساختەاست (همان). از این رو، این جنبش یک گسست فرهنگی، سیاسی و تمدنی با بنیان های فکری و ساختاری حکومت اسلامی ایجاد کرد.
اگر بە مکانهای عمومی و خیابانهای شهرهای ایران نگاه کنید، میبینید که تعداد زیادی از دختران و زنان با پوشش اختیاری، نە با حجاب حکومتی و اجباری حضور دارند. این اقدام آگاهانە زنان، با علم بە هزینە آن، در واقع یک نافرمانی مدنی موثر در برابر نظام سیاسی است کە در تاریخ جمهوری اسلامی بی سابقه است.
در جنبش زن زندگی آزادی، مشارکت فعال و عاملیت زنان در اشکال مختلف چنان وسیع و موثر بود کە بسیاری این جنبش را '' انقلابی زنانە'' در نظر دارند. پس دستاوردهای جنبش در حوزە زنان هم حائز اهمیت است. براساس نتایج پژوهشها، جنبش '' ژن، ژیان، ئازادی'' سبب تغییر نگاه به زنان به عنوان دال سیاسی و تبدیل آنان به سوژه سیاسی شدەاست که پدیدەای بی نظیر طی ۱۰۰ سال اخیر در ایران است. بە اعتقاد زنان فعال در جنبش، در جریان جنبش، بیشتر مردان زنان را به عنوان سوژه سیاسی و دارای خرد مبارزاتی و کنش سیاسی در راستای انقلاب میدانستند کە این نشان از تغییر نگاه و گفتمان نسبت بە زنان است.
مطرح شدن حقوق زنان در عرصه عمومی، تغییر قابل توجه ذهنیت جامعه نسبت به زنان، افزایش حساسیت نسبت به تبعیض جنسیتی و مشروعیت بخشی به حق اختیار زنان بر پوشش و بدن خویش دستاوردهای قابل لمسی هستند. پررنگ شدن جانباختگان و آسیب دیدگان زن، قید اسامی و تصاویر زنان در اعلامیەها بعد از شروع جنبش، دستاوردی انکارناپذیر است کە نشان از تحول اجتماعی بەسوی '' مرئی شدن زنان'' است. بی شک این تحولات، امید بە تغییر، اعتماد بەنفس و توانمندی زنان را افزایش خواهد داد. براساس نتایج پژوهشها، جنبش سبب افزایش مدارای مذهبی در جامعه نسبت بە پوشش اختیاری و تغییر نگاه مردان به زنان با پوشش اختیاری شدە و این بە همبستگی بیشتر زنان و مردان کمک کردە است کە نمود آن در محیطهای دانشگاهی مشهود است. (همان)
نتیجه گیری
جنبش ژن ژیان ئازادی در اعتراض بە قتل حکومتی ژینا (مهسا) امینی شروع شد. این جنبش با مشارکت خیابانی گسترده نسل جوان و زنان شکل گرفت و چنان برآمدی یافت که بیشتر شهرهای کشور را فراگرفت. در این راستا، کوردستان ایران با تجربەی مبارزاتی پربارش به آن شتاب داد و علیرغم سرکوب خشن حکومت بیش ا ز سه ماه ادامە داشت.
در این جنبش سراسری و خودجوش کە اهمیت یافتن ارزشهای مانند آزادی، مخالفت با تبعیض و بی عدالتی خصیصه آن بود، در آغاز شعارتحمیل نشدن سبک زندگی رسمی حکومت و مخالفت با حجاب اجباری به تدریج به مطالبات ساختاری و ضد حکومتی تبدیل شد. معترضین درکنار مطالبات اقتصادی و معیشتی پاسخ داده نشده، مطالبات مرتبط با حوزەهای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و مخالفت با نظام حاکم را پررنگ تر مطرح کردند. آنها دنبال برابری حقوق و موقعیت برابر زنان و مردان و مخالف تقسیم بندی تبعیض آمیزبودند و بەواقع خیزشی بود در مقابل حکومت و خواهان گذار از آن.
جنبش بر بستر بحران و نارضایتیها، شکاف و تحول طبقاتی، شکاف و تنش شدید فرهنگی میان حکومت، نسل جوان و جامعە با شعار اصلی زن زندگی آزادی رخ داد. این شعار با بستر اجتماعی انباشتە شدە از انواع ستم و تبعیض، خاصە تبعیض جنسی/جنسیتی توسط حکومت اسلامی تقارن داشت. این جنبش بەرغم ایجاد همبستگی و گستردگی بینظیر و طولانی بودن آن، ضعفهای در بدنە و برنامەی خود داشت. جنبش به دلیل کم توجهی به مطالبات معیشتی نتوانست طبقه فرودست جامعە را بە حرکت درآورد و شرایطی ایجاد کند کە قشرخاکستری و گروەهای بزرگ اجتماعی بە میدان بیایند.
جنبش خشونت پرهیز ژن ژیان ئازادی، تنها نظم سیاسی موجود را بە چالش نکشید، جریان راست افراطی مردسالار خارج نشین تاب همبستگی متکثر آن را نیاورد و پس از مدتی ناسازگاری خود را با گفتمان و اهداف آن بروز داد و همسو با حکومت اسلامی بە مقابلە با آن برخاستند. جنبش با بی رحمی تمام از سوی حکومت جمهوری اسلامی سرکوب شد. در جریان سرکوب هزاران نفر زندانی و شکنجە شدند، صدها نفربا گلولە جنگی کشتە شدند، دەها نفر نابینا و زخمی شدند و عدەای هم اعدام شدند.
علیرغم این سرکوب خونین، جنبش توانست تحولات فرهنگی، شناختی و اجتماعی ایجاد کند. تغییر نگاه و ذهنیت جامعە نسبت بە زنان، حقوق و مسایل آنان و افزایش حساسیت نسبت به تبعیض جنسیتی و مشروعیت بخشی به حق اختیار زنان بر پوشش و بدن خویش از جملە دستاورد این رخداد و تحولات است.
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
منابع:
١- بهرامی برومند، مرضیە. ١٤٠٣. «زن زندگی آزادی»؛ انقلابی زنانە. نقد اقتصاد سیاسی. https://pecritique.com/
٢- بهزادی، شاهرخ. ٢٠٢٣. جنبشِ«زن، زندگی، آزادی» و بحرانهای بزرگی که موجودیت نظامِ را تهدید میکنند. نشریە میهن (دوماهنامە) (٤٨).
٣- پیوندی، سعید.٢٠٢٣. جنبش های اعتراضی ناتمام و چالش شکل دادن به انگاره سیاسی جمعی جدید در ایران. نشریه آزادی اندیشه ١٣: ١-١٧.
٤- جلایی پور،حمیدرضا. ١٤٠٢. خیزش اعتراضی مهسا از پاییز ۱۴۰۱ تاکنون. سایت انجمن جامعه شناسان ایران. دردسترس ٢٧-١٢-٢٠٢٣.
٥- درویش پور، مهرداد. ٢٠٢٣. ترازنامە وچشم انداز جنبش زن زندگی آزادی. یکشنبە ٢٤ سپتامبر. تورونتو.
https://youtu.be/GLMwtMSbZls?si=D0LhXtO344Bxk8It
6- دلاوری، ابوالفضل.١٤٠٢. تحلیل چندلایه ای اعتراضات اخیر و چشم اندازهای آینده به سوی نگارش سناریوهای ممکن، محتمل و مطلوب. سایت انجمن جامعه شناسان ایران. دردسترس ٢٧-١٢-٢٠٢٣.
7- رئیسی نژاد، آرش. ١٣٩٧. انقلاب و جنبش های اجتماعی: خوانشی نوین. فصلنامە رهیافت های سیاسی و بین المللی٩(٤).
8- روزبە، تقی. ١٤٠٢. جنبش زن، زندگی، آزادی: شکست یا فروکش نسبی وموقت؟. نقد اقتصاد سیاسی. https://pecritique.com/
9- زمانی، هادی. ١٤٠٢. تاملی پیرامون جنبش «زن ، زندگی، آزادی». سایت خبری تحلیلی زیتون. دردسترس ٢٠-١-٢٥
١٠- سردارنیا، خلیل اله، وهنگانه البرزی.١٤٠١. تحلیل اعتراضات صنفی- اجتماعی اخیر در ایران (١٣٩٦-١٤٠٠) از منظر نظریه سیاست خیابان. فصلنامه علمی پژوهشهای راهبردی سیاست ١١(٤٠): ١٠٧-١٥٠.
١١- سلیمانی، محمدمهدی، و محمد ترابی ١٤٠٢. تحلیل ناآرامی های پاییز ١٤٠١ جمهوری اسلامی ایران براساس نظریه کنش ارتباطی یورگن هابرماس. مجله بین المللی پژوهش ملل ٨(٨٧): ٢٧-٤٩.
١٢- صادقی، فرزانە، و مریم تهرانی. ٢٠٢٣. عاملیت زنان ایرانی در جنبش زن زندگی آزادی و پیامدهای آن. نشریه آزادی اندیشه ١٣: ١٩-٣٦.
١٣- علمداری، کاظم. جامعە مدنی: گفتارها، زمینەها، و تجربەها. ٢٠١٥. آموزشکدە آنلاین توانا برای جامعە مدنی ایران.
١٤- نیکفر، محمدرضا. ١٤٠١. در ایران چه میگذرد. رادیو زمانە. ٥آذر.