کوردستان میدیا

سایت مرکزی حزب دمکرات کوردستان ایران

رسانەهای فارسی زبان و خشونت شناختی علیە مردم کوردستان

13:00 - 23 اسفند 1403

رسانەهای فارسی زبان و خشونت شناختی علیە مردم کوردستان

مەجید حقی

نژادپرستی در جهان مدرن نه‌تنها با اشکال کلاسیک تبعیض و خشونت فیزیکی بازشناخته می‌شود، بلکه در بسیاری موارد به‌صورت روندهای پنهان‌تر و پیچیده‌تری از محو فرهنگی و زبانی نیز جلوه‌گر است. در چنین بستری، همسان‌سازی و حذف هویت ملی ملل  غیرمسلط، می‌تواند به شکلی سیستماتیک از طریق ابزار رسانه‌ای پیش برده شود. ملت کورد، به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین ملت‌های جهان بدون داشتن دولتی مستقل، طی سالیان بسیار با چنین پدیده‌ای روبه‌رو بوده و سیاست‌های رسانه‌های فارسی‌زبان در بازتعریف جغرافیای کوردستان و تغییرنامی عناصر فرهنگی آن، نمونه‌ای بارز از این فرایند به‌شمار می‌آید. این رسانه‌ها، که گاه از سوی دولت‌هایی چون بریتانیا و آمریکا تأمین مالی می‌شوند یا با خط‌‌‌ مشی‌های سیاسی خاص همراه‌اند، به‌طور نظام‌مند دست به اقدامی می‌زنند که می‌توان آن را روندی از پاکسازی فرهنگی تعبیر کرد: تلاش برای محدودکردن مفهوم «کوردستان» به استانی کوچک بە پایتختی "سنە" (سنندج) و معرفی سایر مناطق کوردستان به‌عنوان مناطقی صرفاً کوردنشین، به‌همراه جایگزین‌کردن تدریجی نام‌های اصیل کوردی با نام‌هایی مربوط به فرهنگ‌های غالب. این فرایند از یک سو بر ژئوپولیتیک خاورمیانه و کشاکش نیروهای منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای تکیه دارد و از سوی دیگر، در فضای رسانه‌ای جهانی و روایت‌های پرقدرت، گفتمان رسمیت می‌یابد. برای نمونه، رسانه‌هایی مانند بی‌بی‌سی فارسی یا صدای آمریکا، در انعکاس تحولات مربوط به کوردستان، اغلب مفاهیمی همچون «شمال عراق» یا «شمال سوریه» را به جای «جنوب کوردستان» یا «روژاوا» به کار می‌برند و با این اقدام، به شکلی نامحسوس نشان می‌دهند که گویی کوردستان هویتی یکپارچه و تاریخی ندارد و صرفاً بخشی پراکنده در دل جغرافیای کشورهای گوناگون است. همچنین هنگامی که شهرهای مهم کوردستان در ترکیه یا ایران نیز با نام‌های معرب، فارسی یا ترکی یاد می‌شوند، در حقیقت بساطی از تغییرنامی و فرسایش فرهنگی پهن می‌شود که ملت کورد را به‌صورت تدریجی از حافظە تاریخی خویش جدا می‌سازد. در این شرایط، بسیاری از مخاطبان داخلی و بین‌المللی، بی‌آن‌که آگاه باشند، روایتی را دریافت می‌کنند که در آن کیستی و چیستی ملت کورد، تحریف‌شده و پراکنده جلوه می‌کند. در کنار این تنگ‌سازی جغرافیایی، نام‌های اشخاص نیز از تیررس تحریف در امان نمی‌ماند. نمونە معروف "ژینا امینی" که در سطح رسانه‌های فارسی‌زبان به «مهسا امینی» بدل شد، نمایانگر آن است که برخورداری از یک نام اصیل کوردی تا چه حد می‌تواند در روایت‌های رسمی نادیده گرفته شود و در حد یک «ذکر حاشیه‌ای» باقی بماند. این تغییرنامیِ نظام‌مند، به‌ویژه اگر در سطح وسیع و برای مکان‌ها، شخصیت‌ها و مفاخر تاریخی کورد هم اعمال شود، در حقیقت عملکردی فراتر از انتخابی سلیقه‌ای یا ویرایشی دارد. این جریان، معرف یک سیاست عمیق و گسترده برای شالوده‌شکنی از هویت فرهنگی و هویت جمعی ملت کورد است که پیامدهای چندگانهٔ آن به عرصه‌های سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و حتی روانی ملت کورد رسوخ می‌کند.

از نگاه سیاسی، همواره هنگامی که یک ملت در تقسیم‌بندی‌های رسانه‌ای و رسمی به اجزای ریزتر تفکیک می‌شود و وحدت تاریخی آن را انکار می‌کنند، قدرت چانه‌زنی و همگرایی‌اش در مواجهه با دولت مرکزی کاهش می‌یابد. دولت‌های متولی این‌گونه سیاست‌ها، معمولاً با آگاهی کامل از اهمیت نام‌گذاری‌ها، مرزبندی‌های تاریخی و روایت‌های همبستگی، تلاش می‌کنند با القای پندارە «استانی کوچک» یا «اقلیتی حاشیه‌ای»، از بروز فشارهای سیاسی و خواسته‌های گسترده‌تر جلوگیری کنند. این وضعیت که در نمونهٔ مردم کورد نیز به ‌روشنی دیده می‌شود، موجب می‌گردد که سیاست‌های همسان‌سازی فرهنگی دروازە اصلی برای کاستن از مطالبە حق تعیین سرنوشت باشد. وقتی کوردستان نزد جهانیان فقط منطقه‌ای غیراستراتژیک یا استان کوچکی تلقی شود، همبستگی درونی و حمایت بین‌المللی از خواست‌های ملت کورد نیز به شکل طبیعی کم‌رنگ خواهد شد. از نظر فرهنگی، فرایند تغییرنام و تحریف جغرافیا می‌تواند آثار سهمگینی در فرسایش حافظهٔ جمعی و انتقال سنت‌ها برجای بگذارد. هنگامی که نام‌های کهن شهرها، رودها، کوه‌ها و آیین‌های فرهنگی، به‌تدریج از دایرهٔ رسمی خارج شوند و جای خود را به نام‌های جایگزین بدهند، نسل‌های آینده با انقطاعی عمیق در شناخت هویت تاریخی خویش مواجه می‌شوند. این روند، آن‌گونه که برخی نظریه‌پردازان فرهنگی اشاره کرده‌اند، مصداقی از «خشونت شناختی» است؛ خشونتی بی‌صدا و نرم که نه با سرکوب و اعدام، بلکه با نابودی ذهنی و هویتی، موجودیت یک ملت را به حاشیه می‌راند. در این میان، رسانه‌های فارسی‌زبان، با گسترهٔ مخاطبان بسیار و نفوذی که نزد افکار عمومی ایرانی و حتی بخشی از مخاطبان جهانی دارند، می‌توانند آگاهانه یا ناآگاهانه اسبابی برای تثبیت این خشونت شناختی باشند.

پیامد اجتماعی-اقتصادی این مسئله نیز کمتر از دو بعد پیشین مهم نیست. هویت ملی اغلب سنگ‌بنای مشارکت جمعی و اجرای طرح‌های توسعه‌ای مشترک به‌شمار می‌رود. هنگامی که یک ملت به‌عنوان مجموعه‌ای پراکنده و بی‌سامان دیده شود، انسجامی که می‌تواند موتور محرک رشد اقتصادی، آموزشی و فرهنگی باشد، از دست می‌رود. کوردستان که در روایت رسمی تضعیف شده‌ است، به احتمال قوی‌تری با پدیده‌هایی همچون محرومیت اقتصادی، نرخ بالای بیکاری و نبود زیرساخت‌های مناسب درگیر می‌شود؛ زیرا ارادهٔ قدرتمندی برای توسعهٔ آن‌ها شکل نمی‌گیرد و حتی خود مردم نیز ممکن است به‌دلیل از دست رفتن باور جمعی و تصویری روشن از آینده، کمتر به سرمایه‌گذاری‌های درونی دست بزنند.

در بُعد روانی، آنچه رخ می‌دهد می‌تواند فراتر از یک احساس موقتی خشم یا دلخوری از تحریف نام‌ها باشد. افرادی که هویتشان در آینهٔ رسانه‌ها بازتابی تحقیرآمیز یا بی‌اعتنا می‌یابد، ممکن است دچار احساس ناامنی عمیقی شوند. به‌ویژه برای نسل جوان کورد، این مسئله می‌تواند زمینه‌ساز بیگانگی از ریشه‌های فرهنگی و تاریخی شود و نوعی انزوای ناگفته در پیش گیرد. بسیاری در دوران مدرن، با مشاهدهٔ آنچه از سوی رسانه‌های بزرگ و رسمی منعکس می‌شود، می‌کوشند خود را با تعریف مسلط همگون کنند و از این مسیر، هویت فرهنگی‌شان را عامدانه یا ناخواسته زیر سؤال ببرند. تداوم این وضعیت، فرسایش اعتمادبه‌نفس و میل به مشارکت سیاسی و فرهنگی را نیز در پی خواهد داشت. با این‌ حال، باید توجه داشت که این سیاست‌ها صرفاً در چارچوب تعامل دولت مرکزی ایران با ملت کورد محدود نمی‌شود. جهان امروز درگیر معادلات پیچیده‌ای است که قدرت‌های بین‌المللی در آن برای حفظ یا گسترش نفوذ خود، از ابزارهای رسانه‌ای بهره می‌برند. کمک‌های مالی یا حمایت‌های پنهان دولت‌ از رسانه‌های فارسی‌زبان همواره با ملاحظاتی همراه بوده است که در تدوین سیاست‌های ویرایستاری و نوع پوشش اخبار، اثر می‌گذارند. در چنین فضایی، آرمان‌های ملت کورد ــ همچون حق تعیین سرنوشت و به رسمیت‌شناختن هویت تاریخی ــ بعضاً در اولویت این رسانه‌ها قرار نمی‌گیرد؛ چراکه منافع ژئوپولیتیکی و دیپلماتیک دولت‌های حامی، ایجاب می‌کند تا طرح مسئلهٔ کورد، از حد معینی فراتر نرود. از این رو، بخشی از همسان‌سازی گفتمانی کوردستان را می‌توان با مصلحت‌سنجی دولت‌های خارجی نیز توضیح داد، دولت‌هایی که هرگز حاضر نیستند برای دفاع از حق تعیین سرنوشت ملت‌های تحت ستم، رابطهٔ خود با دولت‌های مقتدر منطقه را به خطر اندازند.

برای مقابله با این روند، ملت کورد ناگزیر است رویکردی چندجانبه برگزیند. نخستین گام، بازپس‌گیری روایت تاریخی و فرهنگی از مسیر تأسیس یا تقویت رسانه‌های مستقل کوردی است که بتوانند صدای مردم کورد را در جهان معاصر منعکس کنند. این رسانه‌ها باید بر اصالت و نام‌های واقعی مناطق و شخصیت‌های کورد پای بفشارند و با تولید محتوا به زبان کوردی، مانع از فراموشی میراث فرهنگی شوند. قدم بعدی، ایجاد وحدت سیاسی و اجتماعی در داخل جامعهٔ کوردی است که به شکاف‌ها و رقابت‌های فرساینده پایان دهد؛ چراکه فقط در پرتو یک جبههٔ داخلی نیرومند می‌توان روایت‌های رسمی را به چالش کشید و از موضعی قدرتمند به تعامل با سایر نیروهای ایرانی و بین‌المللی پرداخت. همزمان، باید با مستندسازی تغییرنامی‌ها و تحریف‌های تاریخی، نهادهای حقوق بشری و افکار عمومی جهانی را متوجه پیامدهای منفی این روند کرد. اگر اسناد کافی از این رویکردهای پنهان و ظاهراً بی‌طرفانه در اختیار مراکز دانشگاهی و حقوق بشری قرار بگیرد، فشار بین‌المللی بر رسانه‌هایی که آگاهانه یا ناآگاهانه در صدد پاکسازی فرهنگی هستند، افزایش می‌یابد. در نهایت، مبارزهٔ ملت کورد علیه تبعیض و نژادپرستی ساختاری، همواره در امتداد حرکتی برای تحقق عدالت و حقوق بشر در جهان قابل فهم است. این مبارزه نشان می‌دهد که هرگونه تلاش برای همسان‌سازی اجباری ملل و اقوام، نه‌تنها تخطی از اصول پایه‌ای حقوق بشر است، بلکه تهدیدی برای پویایی فرهنگی جهانی نیز به حساب می‌آید. اگر بنا باشد جهانی فراگیر و عادلانه داشته باشیم، لازم است شیوه‌های رسانه‌ای که حامل روایت‌های سرکوبگرند، به چالش کشیده شوند و حق داشتن هویت‌های متنوع، چه در زمینهٔ زبان و چه در زمینهٔ فرهنگ و تاریخ، به رسمیت شناخته شود. در این میان، مورد مردم کورد و سرنوشت آن‌ها هشداری است برای تمام جوامعی که زیر سایهٔ قدرت‌های مرکزی و همسان‌سازی‌های اجباری قرار می‌گیرند. چنین به‌نظر می‌رسد که آیندهٔ ملت کورد، خواه‌ناخواه، با میزان موفقیت در ایستادگی در برابر این روند بستگی دارد. اگر این ایستادگی توأم با هم‌بستگی داخلی و حمایت جهانی باشد، می‌توان امیدوار بود که هویت کورد از گزند پاکسازی فرهنگی در امان بماند و راه را برای مطالبهٔ حق تعیین سرنوشت و زیستی عادلانه‌تر هموارتر سازد.