کوردستان میدیا

سایت مرکزی حزب دمکرات کوردستان ایران

قدرت و ایدئولوژیهای زبانی در بیانییەی تهدیدآمیز ٨٠٠ نخبەی ایرانی*

00:28 - 24 فروردین 1404

قدرت و ایدئولوژیهای زبانی در بیانییەی تهدیدآمیز ٨٠٠ نخبەی ایرانی*

 

نویسنده: د. رحیم سرخی، عضو هیات علمی مرکز مطالعات کوردستان – تیشک

ترجمە از کوردی: شهلا دباغی

 

مقدمە

جنبش  ملی-مردمی  کوردهای شرق کردستان درمراسم نوروز امسال و در فرایند تکاملی خویش، با ساختار ویژەای  از میراثی تاریخی، سیاسی، فرهنگی و زبانی خویش خود را نمایان کرد. این ملت مبتنی بر عناصر هویت ساز تولیدات زبانی، نوشتاری، هنری، نمایشی  و دیداری در بستر زبانی-جغرافیایی کردستان، خود را  بە نمایش گذاشت. در واکنش بە این خودنمایی طبیعی مردم کردستان، در روز ١٧ فروردین ١٤٠٤ بیش از ٨٠٠ نفر از بەاصطلاح صاحبان علم  هنرمندان، نویسندگان، پژوهشگران و دانشگاهیان ایرانی دربیانیه‌ای تهدید آمیز ملت ما را" بە برگزاری انحصاری جشن نوروز" و "قومی سازی مراسم اجتماعی" متهم کردە، به دولت"هشدار" دادە و علیە مردم کردستان تحریک کردند.  این خود مشروعیت بخشیدن  بە سرکوب کوردها در لوای اعلان یک "هشدار" به دولت بود و تجمع ملی-مردمی  کوردها را به عنوان تهدیدی علیه سلطە سیاسی و زبانی خود تلقی کردند. این بیانیەی  شتابزدە با ادبیاتی نژادپرستانه سرشار از تحقیر، بە دامن زدن تهدید دولتی در رویارویی با این جنبش اجتماعی  صلح‌طلب مشروعیت بخشید.

گزیدەای از بیانیە تهدیدآمیز

"با عنوان 'پیشوازی از نوروز' شوربختانه برابرِ برخی تصاویر و اخبارِ منتشر شده، آنچه که با عنوانِ مراسمِ «پیشواز از نوروز» در برخی از استان‌های غرب و شمال‌غربِ کشور از جمله استانِ کُردستان و استانِ آذربایجان غربی رخ داد، فروکاستنِ نوروز از یک جشنِ بزرگِ ملّیِ ایرانی، به یک مراسمِ خُردِ قومی و طایفه‌ای و محلّی بود! و "حقوق طبیعی" و "حقوق شهروندی" ایرانیان را به عنوان "حقوق قومی" قلمداد کردە  و 'بر شاخە نشتن و بن بریدن' است، از اصل پانزدهم قانون اساسی کشور سوء استفادە کردە، و بی‌هیچ گمان و گزافه‌ای، موجب تضعیفِ زبانِ ملّی و رسمی کشور، یعنی زبانِ تمدّنی، دیرسال، نجیب و بارورِ فارسی می‌گردد و نتیجۀ این تضعیف نیز تکه‌پاره شدنِ زبانی و فرهنگی و سرانجام از هم‌گسیختگی ارکانِ کشور و ... است"

این  گزیدەای برگرفتە از متن بیانیە تهدیدآمیز این "نخبگان!" ایرانی است.

 

بازنمایی ایدالوژهای زبانی در بستر فرهنگی اجتماعی

بە عنوان یک جوک تعریف میکنند کە  در هنگام اشغال چکسلواکی از سوی شوروی سابق یک نفر در اعتراض  بە لشکرکشی اتحاد جماهیر شوروی تکە کاغذ سفیدی را کە چیزی برآن نوشتە نشدە بود، در دستانش گرفتە و بلند کردە، و در مقابل نیروهای شوروی ایستادە بود. یک افسر شوروی جلو رفت و پرسید، واژەها کجا هستند، چرا چیزی روی آن نوشتە نشدە؟ فرد چکسلواک  گفت: "لازم بە نوشتن نیست. همە چیز عیان است." در بیانیە این بە اصطلاح روشنفکران ایرانی هم همە چیز بە صراحت بیان شدە است؛ آنها در مقام قدرت با زور و خشونت میخواهند خود را بر ما تحمیل کنند، و ما درست در جایگاهی قرار داریم کە در مقابل قدرت تحمیلی آنها ایستادەایم. آنها کە در جایگاە قدرت از هرگونە حمایت فعال و نهادینەشدە  نهادهای حکومتی برخوردارند، فریاد از دست رفتن زبان خود را سرمیدهند. این نشان میدهد کە مسئلە زبان مسئلەای سیاسی است و بدون درنظر گرفتن نیروهای اجتماعی و سیاسی حل نخواهد شد. حقیقت اینست کە هیچگونە ر سیاست و برنامەریزی  زبانی بە شیوە  عینی و بی طرفانە، جدا از قدرت و ایدئولوژی و برخورد بین نیروهای اجتماعی و سیاسی  امکان‌پذیر نیست  و بە  برابری  اجتماعی منجر نمی شود.

این بیانیە تهدیدآمیز حامل دو نوع ایدئولوژی زبانیست: هم ایدئولوژیی کە از طریق کدها یا ساختار جملات و واژەهای زبانی  ابراز میشود، و هم حامل آن  نوع از  ایدئولوژی زبانیست کە دربارەی خود زبان است، بە این معنی کە دربارە حدود ، نقش و چگونگی و شیوەهای کاربردی زبان توسط کارابران آن، اعمال میشود. این نوع دوم  "ایدئولوژیهای زبانی از لحاظ اخلاقی- سیاسی  حامل طبیعت، ساختار و بکارگیری زبانها در جهان اجتماعی" است (Irvine 1989) کە با "فرهنگ زبانی" جوامع در پیوند است ، و زبان را بەعنوان  نماینده گروه سخنگویانش  میبیند، به این معنا که با خود زبان مشکلی ندارد، بلکه مشکل با آنانست که با آن زبان سخن می‌گویند. از این‌رو "زبان بەمثابه مشکل " نگریستە میشود. مشکلی برای سلطلە گروه قدرتمند که از طریق زبان  بر زیردستان خود اعمال می‌کند. جوامع در همه اشکال آنها ، دارای ایدئولوژی زبانی هستند. جوامع زبانی در هنگام پرورش کودکان، تعامل روزانه و ڕوابط  میانفردی در بحث و جدلهای سیاسی، از ایدئولوژی‌های زبانی متاثرند. بازنمایی ایدئولوژیک زبان‌ها هم از جانب افراد جوامع، و هم از جانب نهادها و نخبگان، از آن جمله متخصخان دانشگاهی تصویب و عملی می‌شوند. متن این بیانه، نمونه‌ای از "فرهنگ زبانی"ی این نخبگان بەمثابه نمایندگان گروه سلطە ، نه تنها "حقوق اتنیکی" به ملتهای زیردست را روا نمیدارد، بلکه به تهدیدی برای "زبانِ تمدّنی، دیرسال، نجیب و بارورِ"!!! خود تلقی میکند . "فرهنگ زبانی" در تعریف محدود آن، به این معناست که در واژه و دستورزبان آن زبان نیست، بلکه در آگاهی (در  حافظه، دانش مشترک، یا خیال و خاطره)ی جامعەی زبانی است(Schiffman 2006)".

بطور کلی، هرآنچه بعنوان نگرش زبانی درباره زبان مطرح میشود به فرهنگ زبانی مربوط میشود  که ایدئولوژی‌های زبانی  هم از آن نشأت می‌گیرد. فرهنگ زبانی این نخبگان،  گفتمان  گروه سولطە را نمایندگی میکند که در عصر چندفرهنگی و چندزبانی، با ردیف کردن واژه‌های ارز‌ش‌گذاری شده " تمدّنی، دیرسال، نجیب و بارورِ" و نسبت دادن آن بە  زبان فارسی، زبانهای دیگر را به مرتبه پایین‌تر تقلیل داده، و از طریق زبانهای اقلیت شده، فرودستیی آنها را که با آن زبان سخن می‌گویند، توجیه میکند.  حتی، در بخشهای دیگری از بیانیه، گردهمایی آنها را که تنها مبتنی بر  فرهنگ و تاریخ خودشان  درجشنی "ملی و تاریخی ابراز شادی می‌کنند، "تجزیه‌طلب" خوانده، تا  در زیر لوای این برچسب سرکوب دولتی را مشروع نمایند. موضع سرکوبگرانه این اشخاص نمایانگر یک "فرهنگ زبانی" است، چراکه از بستر فرهنگی نشأت گرفته و نمی‌تواند از این فرهنگ که از جامعە خود به اراث برده، جدا شود. این نتیجه دهها سال آموزش و پرورش نهادهای دولتی ملت غالب است، که به زور پشتگرم  است و از جایگاه قدرت  و از بالا به پایین با ملتهای زیردست رفتار می‌کند.

 قدرت در کشور "چند ملت" یا  "چند اتنیک"

نه تنها در ایران، بلکه در تمام بخش‌های اشغال‌شده‌ی کوردستان، کورد و زبانش نباید همچون  یک ساختار "قومی ـ فرهنگی" در چارچوب جوامع اقلیت از نوع "حافظان محیط‌ زیست" یا "گروه‌های همجنسگرا" طبقه‌بندی شوند. نباید با اقلیت‌های زبانی مهاجر و پراکنده در کشورهایی مانند آمریکا یا کشورهای اروپایی هم  که به دلخواه یا از روی اجبار به آن کشورها پناه آورده‌اند، و ناچارند خود را با زبان و فرهنگ آن کشورها وفق دهند ، مقایسە شوند، چون اغلب  دولت ها به تأمین حقوق فرهنگی جمعی و فردی آن‌ها پای بند نیستند. آنانکە کوردها را در چنین چارچوب‌هایی طبقه‌بندی می‌کنند و این کار را تحت عنوان "روش‌های نوین" تبلیغ می‌کنند، واقعیت این است که بە ادغام، تضعیف و همگون‌سازی رو بە جلو فرار میکنند. به‌جای این رویکرد، همان‌طور که کیملیکا (1995) اذعان میکند باید در تعریف یک کشور "چندزبانه"  بیشتر دقت کرد. باید بدانیم که چندزبانگی در درون یک کشور چندملتی شکل می گیرد یا  در کشوری چند اتنیکی. ادعای کیملیکا برای برخورد برابر با زبان‌ها، بر پایه‌ی این اصل بنا شده است که تبدیل هر نابرابری‌ به فرصت‌های "خوب" و برابر، نباید به انتخاب‌های فردی افرادی کە از  نابربری آصیب دیدەاند برگردد. برای نمونه، در رابطه با کوردها، ما در وضعیتی ناخواسته و اجباری قرار گرفته‌ایم، وضعیتی که نابرابری در فرصت‌های انتخاب و امکانات  را بر ما تحمیل کرده است. بنابراین، زمانی که اختیار انتخاب  از ما صلب میشود ، نباید مسئولیت پیامدهای آن انتخاب‌ها را نیز برعهده بگیریم. این وضعیت برای یک فرد کورد نمیتواند عادلانە باشد، زیرا حق مالکیت بر سرزمین، زبان و حاکمیت بر جامعه‌ خود را از طریق اشغال سرزمینش از او سلب کردەاند. بنابراین، استدلال نظریه‌ی "جامعه‌ی دموکراتیک" یا آنچه در بیانیە نخبگان ایرانی نیز با عنوان "حقوق طبیعی" یا "حقوق شهروندی ایرانی" مطرح می‌شود، پایش چوبین است . چون  از جایگاه نمایندگی فرد و "جامعەی غالب"، جامعه‌ی بە حاشیە راندەشدە را  به سمتی سوق میدەهد که از ساختن یک حاکمیت مستقل دست بکشد تا امکان رویاروویی را از آن بگیرد. به‌طور کلی، حامیان همگون سازی، به‌ویژه در ترکیه و ایران،  بر این باورند کە که این موضوعی عادلانه است که  سخنگویان زبان کوردی در کردستان، با همان منطقی نگریسته شوند که مهاجران کورد یا دیگر ملت‌ها در کشورهای میزبان (مانند اروپا) کە با میل خودبە آن کشورها رفتە  زبان‌ آنها را انتخاب کرده‌اند و به یادگیری آن زبان‌ها پایبند شده‌اند. اینان نیز امکان تصمیم "داوطلبانه" و آزادانه را داشتە و دارند و حکومت  وظیفه‌ای برای حمایت فعال و برابر از زبان کوردها یا ملت‌های دیگر و سخنگویان آن زبانها  ندارد.

بنابراین، باید میان کشورهای "چندملتی" و "چندقومیتی" تفاوت قائل شد. کشورهایی مانند ایران، عراق، ترکیه و سوریه، کشورهایی چندملتی‌اند، نه چندقومیتی، زیرا به گفته‌ی کیملیکا (1995)، این کشورها از طریق ترکیب دو یا چند گروه ملی که پیشتر وجود داشته‌اند (چه از راه اشغال و انکار یا اتحاد داوطلبانه)، تشکیل شده‌اند. در نتیجه، دولت‌های آن‌ها موظف به حفظ حقوق این ملت‌ها هستند؛ چه به‌صورت جمعی و چه بە صورت فردی. این کشورها با کشورهای "چندقومیتی" که مبتنی بر انتخاب فردی پس از مهاجرت‌های کوچک و خرد شکل گرفته‌اند، تفاوت دارند. از این‌رو، این تبلیغات کە ساختار ملتی مانند کورد را به‌عنوان "پدیده‌ای اجتماعی" میسنجد به حاکمیت اشغالگر مشروعیت میبخشد، تا بر اساس مشروعیت ناسیونالیسم ملت مسلط در چهارچوب "دولت دمکراتیک" حرکت کوردها را به سوی استحاله و ادغام داوطلبانه طبیعی جلوه دهد  و پیش براند . زیرا ازپیش جایگاە، قدرت، فرصت و سلطه‌ی اقتصادی و تکنولوژیک ترکها/فارسها را قبول کردە و بدینسان به علت  همزیستی تاریخی با آنها چنین ادعا می‌کند که" حتی راه‌حل‌های فرهنگی هم ضروری نیستند"، چراکە بە  ناسیونالیسم افراطی منجر میشوند!! . در حالی که این نگاه خود، زبنا و فرهنگ را بیشتر امنیتی میکند، و  نتیجه‌ی ترس از سیاسی شدن زبان است. موضوع زبان و فرهنگ را به یک "مسئله"ی سیاسی- اجتماعی تبدیل کرده و بە توجیە سرکوب و مانع‌تراشی میپردازد؛ همان‌گونه که در بیانیه‌ نیز آمده است. از این‌رو، به‌عنوان راه‌حل با بیرون راندن قدرت و ایدئولوژی در تنشهای اجتما‌عی کە از قبل وجود دارند، به‌ دولت ملتِ فرمانروا پیشنهاد می‌کند که فوراً اندکی آزادی به کوردها بدهد و از آن نهراسد، چون "نیازهای زندگی زبان خود را شکل می‌دهد" و چیزی به‌نام "مسئله‌ی زبان" و "ناسیونالیسم افراطی جامعه‌ی حاشیه" باقی نمی‌ماند. جالب است که این نگاه با همان منطقی که ناسیونالیسم ملت غالب را طبیعی و مشروع می‌داند و با واژە پر طمطراق "دولت دمکراتیک" میپوشاند، با همان منطق ناسیونالیسم ملت تحت ستم زیردست را نامشروع می‌شمارد، و آن را به زن‌ستیزی، مردسالار و سایر برچسب‌های غیرموجه متهم می‌کند

نتیجه‌گیری

سرانجام  در این بیانیە نخبگان از دولت خود، دستگاه اجرایی،  رضایت ندارند و آن را به "رویکردهای غیر کارشناسی" متهم می‌کنند. چرا که در وضعیت بحرانی کشورشان، در سرکوب کوردستان بی‌توجه بوده‌اند. همچنین اعتراض می‌کنند که چرا مسئولان اجرایی استان‌های ایران مانند خوزستان، کوردستان و آذربایجان به زبان رسمی کشور سخن نمیگویند. این خود نشان‌دهنده‌ی واقعیتی‌ست که تنها دولت‌ها و نهادهای دولتی نیستند که می‌توانند سرکوبگر باشند، بلکه کارشناسان و نخبگانی که تربیت‌شده‌ی نظام فرهنگی، زبانی و اجتماعی جامعه‌ی حاکم اند نیز می‌توانند برانگیزانندە خشونت معرفتی  و یا مشوق و توجیه‌گر سرکوب ملت‌های تحت ستم از طریق ابزارهای سرکوب دولت باشند. اپس مسئله‌ی زبان و فرهنگ در کشوری چندزبانه و چندملتی مانند ایران، وابسته به قدرت‌ سیاسی و اجتماعی کاربران زبانی آن است. این هجوم زبانی و گفتاری نخبگان ملت حاکم، نوعی توجیه و تطهیر و جادەصافکن برای هرگونه سرکوب و خشونت عملی و فیزیکی علیه ملت کورد بودە، و کاملاً در تضاد با رویکرد صلح‌طلبانه، شادی‌خواه، مخالف خشونت و مدافع حقوق بشر در کوردستان است، همچنین  تلاشی‌ست برای ایجاد وحشت، کنترل و سرکوب ملت ما که نمونەای از آن خشونت سیستماتیک "چماق بدستان رژیم" در "اورمیە" است. اما واقعیت این است کە این گونە موضع‌گیریهای شتاب زدەی گفتمانی، نشانەی ترس نخبگان و حاکمان گروه سلطە از گسلهای است کە از واقعیتهای تاریخی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی نشات گرفتە است. درضمن،  ضعف و از هم پاشیدگی مرکز ساختار قدرت مرکزگرای یک ملت دولتهای اشغالگر کوردستان آنها را بەهراس آوردە، و "کوردهراسی" بر نگاە واقع‌بینانە برخی نخبگان و متخصصان نیز سایە افکندە است.

ملت ما باید با غلبە بر اختلافات ایدئولوژیک و منافع تنگ‌نظرانه‌ی حزبی و گروهی، همچنان که اکنون در حال سازماندهی و بازتعریف هویت خویش و بازنمایی آن به شیوه‌ای مدرن و مردمی‌ست، اختلافات ایدئولوژیک و منافع تنگ نظرانە سازمانی و حزبی را در چارچوب منطق آگاهی عمومی و جمعی حل کند و همه‌ را به نیروی محرکه‌ برای جنبش صلح‌طلبانه‌ خود تبدیل نماید.

* لینک مطلب بە کوردی

https://kurdistanmedia.com/so/news/2025/04/146

منبع:

https://tishk.org/ku/%D9%82%D8%AF%D8%B1%D8%AA-%D9%88-%D8%A7%DB%8C%D8%AF%D8%A6%D9%88%D9%84%D9%88%DA%98%DB%8C-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D9%86%DB%8C%DB%95%DB%8C-%D8%AA/