کوردستان میدیا

سایت مرکزی حزب دمکرات کوردستان ایران

نوروز در آتش نژادپرستی: وقتی هویت یک ملت استخوان‌های سرکوب و فاشیسم را می‌شکند

11:47 - 25 فروردین 1404

نوروز در آتش نژادپرستی: وقتی هویت یک ملت استخوان‌های سرکوب و فاشیسم را می‌شکند

 

هەژار کرماشانی

 

این خاک صدای ما را به خاطر دارد.

در سرزمینی که هزاران سال تمدن و فرهنگ بر آن جاری بوده، امروز نوروز—این آیین زندگی و رستاخیز—به جرم زنده کردن هویت، در ردیف اتهام قرار می‌گیرد. چه می‌خواهند از رقص کودکان، زنان و دخترانی که با لباس رنگی در میدان‌ها شاد، زیبا می‌چرخند؟ چه هراسی در دل حاکمیت و حاشیه‌نشینان فکری افتاده که از شعله‌ی نوروز به رعشه می‌افتند؟ هویت کورد، امروز دیگر تنها یک خاطره نیست؛ حضور است، احراز است، و درست به همین دلیل، دشمن است برای رژیمی که هستی‌اش بر انکار “دیگری” بنا شده است.

بیانیه ننگین: ۸۰۰ روشنفکر یا ۸۰۰ سایه از نفاق؟

پس از برگزاری آیین‌های باشکوه نوروز توسط کوردها در نقاط مختلف خاک کوردستان در جغرافیای جعلی ایران، در حرکتی بی‌سابقه و شرم‌آور، بیش از ۸۰۰ نفر از به‌اصطلاح “روشنفکران”، نویسندگان و فعالان سیاسی، بیانیه‌ای صادر کردند که در آن به جای دفاع از حقوق فرهنگی و هویتی یک ملت، خواهان برخورد با آن شدند.

در جهانی که جشن نوروز در سازمان ملل ثبت جهانی شده و توسط ملت‌ها گرامی داشته می‌شود، این جماعت نه تنها سکوت نکردند، بلکه هم‌صدا با دستگاه سرکوب، خواستار خاموشی این صدا شدند. پرسش اینجاست: این‌ها روشنفکرند یا کارگزاران فرهنگی یک رژیم دیکتاتوری آخوندی و ملتی فاشیست؟

تاریخ انکار: از ممنوعیت زبان تا مجازات رقص و رنگ

رژیم دیکتاتوری آخوندی، همچون رژیم‌های پیش از خود، هرگز نتوانست با حقیقت چندملیتی بودن ایران کنار بیاید. سرکوب زبان مادری، حذف تاریخ کوردها از کتاب‌های درسی، تهدید فرهنگی، امنیتی کردن آیین‌ها، و حالا، جرم‌انگاری نوروز؛ همه گواه آن‌اند که حاکمیت از هویت مستقل واهمه دارد، نه از تهدید امنیتی، بلکه از شعور جمعی‌ای که به قدرت بدل می‌شود.

نوروز در قاموس ملت کورد، صرفاً آغاز سال نو نیست؛ طغیان است، یادآوری اسطوره کاوه و ضحاک، و دقیقاً به همین دلیل، شعله‌هایش بر جان ساختار پوسیده‌ی نژادپرستی و مرکزگرایی می‌افتد.

ماکو تا ایلام ، خیزشی در پرتو شعلەی آتش نوروزی

امسال، نوروز تنها یک جشن نبود—یک خیزش بود. از ماکو و ارومیە تا سقز، بانه، سنندج، مهاباد، بوکان، مریوان، پاوه، کرماشان، ایلام، لرستان و دورترین روستاهای کوردنشین، شعله‌ی نوروز همچون زبانه‌ای از آگاهی، سراسر خاک کوردستان را در برگرفت. هزاران زن و مرد، پیر و جوان، کودک و هنرمند، با لباس کوردی، با دف، با رقص، با آتش، نه‌فقط سال نو را آغاز کردند، بلکه سلطه‌ی تاریخی سرکوب را به چالش کشیدند.

در این میان، زنان و دختران کورد نیز همچون مردان، با شور و سرزندگی در کنار آن‌ها به رقص و پایکوبی پرداختند. این جشن‌های نوروزی، برای کوردها نه تنها فرصتی برای گرامیداشت هویت فرهنگی‌شان است، بلکه بیانگر جایگاه والای زنان و دختران در جامعه کوردی است. در فرهنگ کورد، زنان و دختران نه‌فقط به‌عنوان اعضای خانواده، بلکه به‌عنوان ستون‌های اصلی فرهنگ و جامعه کورد شناخته می‌شوند. آن‌ها با حضور فعال و تأثیرگذار خود در تمام عرصه‌ها، از جمله آیین‌های نوروزی، جایگاه ویژه‌ای دارند.

در ارومیه، جشن نوروزی از هر گوشه‌ی شهر به‌ویژه در میدان‌ها و خیابان‌ها به تظاهراتی علیه بی‌عدالتی تبدیل شد. کوردها با رقص‌های سنتی و گرامیداشت میراث فرهنگی خود در مقابل حملات ساختاری و سرکوب‌گرانه رژیم ایستادند. اما روز بعد از برگزاری مراسم نوروزی، فاشیست‌های نژادپرست با چوب و چماق به خیابان‌ها آمدند و با شعارهای نژادپرستانه و تهدید به نسل‌کشی کوردها، کوردها را تهدید کردند که “دریاچه ارومیه را با خون کوردها پُر و بازآوری می‌کنیم”. این تهدیدات نه تنها بازتاب نژادپرستی حاکم است، بلکه عزم رژیم دیکتاتوری آخوندی برای سرکوب هرگونه صدای هویتی و مقاومت را نشان می‌دهد.

این حضور، آن‌چنان گسترده، باشکوه و متحد بود که ترس در دل اتاق‌های بسته‌ی قدرت رخنه کرد. دستگاهی که به ریزترین تجمع‌ها با خشونت پاسخ می‌دهد، حال باید با حقیقتی مواجه می‌شد که از مرز جغرافیا گذشته بود و به موجودیت خودش رسیده بود: هویت زنده‌ی کورد، که نه در مرز، که در دل ملت‌ها جریان دارد.

ترس از هویت، نه امنیت

وقتی کودکی با لباس کوردی می‌رقصد، هیچ امنیتی به خطر نمی‌افتد، مگر امنیت “دروغ”. آنچه امروز به لرزه افتاده، مرزهای ساختگی هویتی است که رژیم دیکتاتوری آخوندی و همفکرانش سال‌ها با سانسور و تحریف حفظ کرده‌اند. اما دیگر نه نوروز خاموش می‌شود، نه ریشه‌ای که قرن‌هاست در این خاک تنیده است.

نقش جریان‌های فاشیستی در پشت‌پرده سرکوب

صدور بیانیه توسط گروهی از فعالان مرکزگرا، تنها واکنشی شخصی نیست؛ بلکه نشان‌دهنده هم‌سویی فکری با جریان‌های نژادپرست و فاشیستی‌ست که هیچ جایگاهی برای اقوام غیر فارس قائل نیستند. آن‌ها به‌جای بازنگری در تاریخ پر از تحقیر و تبعیض، همچنان خواهان “یکدستی” فرهنگی هستند، بی‌آنکه بفهمند ملت‌سازی از مسیر تنوع می‌گذرد، نه انکار.

سخنی پایانی با شما نژادپرستهای فاشیست و مرکزگرا: ما آن زخم کهنه‌ایم که دیگر نمی‌سوزد، می‌سوزاند

در این روزگار تاریکی، که حتی نوروز نیز در فهرست “جرم‌ها” قرار می‌گیرد، تنها فریاد ماست که بیداری می‌آورد. هویت ما نه محصول پروپاگاندای حکومتی‌ست، نه برآمده از نفرت؛ ما با آواز، با شعر، با رنگ، با رقص، و با مقاومت زنده‌ایم.

و آن روز دور نیست که این خاک، صدای ما را نه در خفا، که در میدان‌ها و پارلمان‌ها بشنود.

نوروز را نمی‌توانید خاموش کنید، چون این آتش از دل ما برمی‌خیزد، نه از دستور شما.