کوردستان میدیا

سایت مرکزی حزب دمکرات کوردستان ایران

فروپاشی نظام علمی دانشگاه‌های ایران

23:05 - 6 اردیبهشت 1404

گزارش تحلیلی از فروپاشی نظام علمی دانشگاه‌های ایران

(چرایی، پیامدها، و راهکار)

 

افشین معروفیان

مقدمه: دانشگاه؛ میدان نبرد آگاهی و استبداد دانشگاه در هر جامعه‌ای، سنگر نخست شکلگیری اندیشه، خلاقیت، و نقد ساختارهای معیوب قدرت است. در ایران، دانشگاه نه تنها بستر رشد علمی، بلکه بستر جنبش‌های فکری، فرهنگی و سیاسی بوده است. با این حال، آنچه اکنون بر دانشگاه‌های ایران حاکم است، یک مدل از پیش مهندسی شده‌ی سرکوب، تضعیف، و بی هویت سازی نهاد علم و دانش است. این گزارش، تحلیلی است بر ریشه‌های این فروپاشی سیستماتیک و همچنین تلاشی برای ترسیم راهی نو برای خروج از این باتلاق سیستمی جمهوری اسلامی و رسیدن به آموزش و پرورشی والا در کشوری دموکراتیک بر پایه دموکراسی، عدالت و شایسته سالاری.

فرار مغزها؛ واگذاری دانش به مهاجرت: ایران، از جمله کشورهایی است که بالاترین نرخ مهاجرت نخبگان علمی را تجربه کرده است. این پدیده، نه تصادفی بلکه نتیجه‌ی سیاست‌هایی است که تفکر مستقل و شایستگی علمی را تهدیدی برای قدرت تلقی می‌کند. جایگزینی اساتید و هیئت علمی و کارمندان متخصص با نیروهای سهمیه‌ای، غیرعلمی و متعهد به ایدئولوژی حکومتی، منجر به نزول کیفیت آموزش، از هم گسیختگی در تولید دانش و تربیت، نسلی بی انگیزه و بی اعتماد به سیستم آموزشی و حذف یک فردای بهتر با امید کار و استخدام برای دانشجویان شده است.

ترور روانی و امنیتی سازی دانشگاه: در شرایطی که دانشگاه باید حیاط خلوت تفکر و گفتوگو باشد، با ورود افراد وابسته به حکومت در آن با نام بسیج دانشجویی به پادگانی تبدیل شده است که دانشجو با حذف چون و چرا و باید و نباید‌های خود در آن یا باید مطیع باشد یا حذف شود. فشارهای مستقیم از سوی بسیج، حراست، کمیته‌های انضباطی و نهادهای امنیتی، دانشجویان را دچار ترس، انزوا، و سرخوردگی کرده است. این ترور روانی هدفمند، برای جلوگیری از زایش هرگونه مقاومت فکری و اجتماعی طراحی شده است.

حذف رقابت سالم؛ تثبیت نابرابری سازمان یافته: افزایش سهمیه‌ها و امتیازات بر مبنای »وفاداری سیاسی« به جای »توانمندی علمی«، باعث شده شایسته‌ترین دانشجویان از فرصت‌ها کنار گذاشته شوند. سهمیه‌های خانوادگی، فرزندان سپاهیان، جانبازان، مسئولان حکومتی)، نظام آموزشی را از عدالت تهی کرده‌اند و فضایی پر از نابرابری، یأس و بی اعتمادی ساخته‌اند که نسل جوان را از خودش بیگانه کرده است.

نظامی سازی دانشگاه و هراس از سیاست آگاهی: ساختار دانشگاه در ایران، به جای آنکه بستری برای پرورش دانشجو به مثابه کنشگر اجتماعی باشد، به کارگاه پرورش نیروی فرمانبردار بدل شده است. این روند با استفاده از سیستم گزینش ایدئولوژیک، کنترل فضای رسانه‌ای، سانسور نشریات دانشجویی، و حتی ورود نیروهای امنیتی به جلسات آموزشی، به اوج رسیده است. حکومت به روشنی از آنچه دانشگاه می‌تواند در فرآیند تغییر اجتماعی نقش ایفا کند، واهمه دارد.

فساد ساختاری؛ مدیریت بی سوادان متعهد: مدیریت دانشگاه‌ها نه براساس توان علمی بلکه براساس وابستگی به نهادهای امنیتی و اطلاعاتی است. ریاست‌هایی که هیچ تخصصی در آموزش عالی ندارند، اما پرونده‌های امنیتی برای سرکوب دانشجویان دارند. فساد مالی گسترده، نبود شفافیت در بودجه‌ها، و نبود پاسخ گویی عمومی، چهره دانشگاه را نه تنها از نظر علمی بلکه از نظر اخلاقی نیز فرو ریخته است.

سرکوب صداهای مطالبه‌گر؛ جرم انگاری آگاهی: دانشجویان پیشرو، فعالان نشریات، یا سخنگویان عدالتخواه در دانشگاه‌ها، به طور مداوم با برچسب ضد

نظام، ضد امنیت ملی و وابسته به بیگانگان مواجه‌اند. این برخوردها با هدف از بین بردن هرگونه حرکت آگاهی بخش و اجتماعی ست. در این فضا، حتی گفتن حقیقت، تبدیل به جرم می‌شود. افق راه: چگونه از این بحران نزولی خارج شویم؟ در دل این وضعیت بحرانی، هنوز روزنه‌ای از امید وجود دارد؛ و آن، نفس روشن نسل جوان و دانشجویانی است که هنوز می‌فهمند، می‌پرسند و نمی‌پذیرند. راه خروج از این وضعیت، تنها در گذار از نظام فاسد، ناکارآمد و ضد علم جمهوری اسلامی است. اما این گذار باید هوشمندانه، مدنی و بر پایه آگاهی جمعی صورت گیرد. این راهبردها نه تنها تحلیلی از وضعیت فعلی هستند، بلکه جهت گیری و نقشه راهی برای گذار از حکومت جمهوری اسلامی به سمت یک نظام دموکراتیک و مردمی با تکیه بر ظرفیت نسل جوان ارائه می‌دهند. راهبردهای پیشنهادی برای نسل دانشجو و آینده سازان ایران در شرایطی که نظام جمهوری اسلامی با بحران‌های عمیق مشروعیت، ناکارآمدی ساختاری، و فساد مزمن مواجه است، نسل دانشجو باید خود را نه تنها یک قربانی، بلکه یک نیروی تحول‌گرای تاریخی بداند. دانشگاه‌ها، با وجود تمام سرکوب‌ها، همچنان پتانسیل انقلابی‌ترین پایگاه اجتماعی را دارند. اینجا مجموعه‌ای از راهبردهای پیشنهادی برای ایجاد یک حرکت آگاهانه، منسجم و راه گشا در جهت گذار از حاکمیت فعلی ارائه می‌شود:

بازسازی تشکل‌ها و نهادهای مستقل دانشجویی: دانشگاه‌ها نیازمند تشکل‌هایی مستقل از حکومت و بدنه امنیتی هستند. بازسازی شوراهای صنفی واقعی اتحادیه‌های مستقل دانشجویی، و حلقه‌های گفتوگو درون دانشگاهی، اولین گام در شکلگیری یک ساختار افقی و غیرمتمرکز برای سازماندهی نیروهای دانشجویی است. این نهادها باید نه تنها برای مطالبات صنفی بلکه برای آگاهی بخشی سیاسی و اجتماعی فعالیت کنند.

گسترش سواد سیاسی در میان دانشجویان: برای گذار موفق، دانشجویان باید از سطح مطالبه‌گر صرف به سطح تحلیلگر و کنشگر سیاسی برسند. آموزش عمومی در زمینه‌هایی همچون ساختار حکومت، قانون اساسی، دموکراسی، حقوق بشر، و الگوهای گذار در سایر کشورها، باید به شکلی خودجوش، از طریق کلاس‌های موازی، جلسات آنلاین، و تولید محتوا در شبکه‌های اجتماعی دنبال شود.

همبستگی بین دانشگاهی و پیوند با سایر اقشار: حرکت‌های دانشجویی زمانی مؤثر هستند که با سایر اقشار مردم از جمله کارگران، معلمان، پرستاران و بازنشستگان پیوند بخورند. همبستگی اجتماعی فراتر از دیوار دانشگاه‌ها، زمینه‌ساز شکلگیری یک جنبش ملی فراگیر خواهد بود. نقش دانشجویان در مستندسازی مطالبات این اقشار، ترجمه آنها به زبان سیاسی، و پیوند دادنشان به یک خواست جمعی برای تغییر ساختار نظام است.

 تمرکز بر گفتمان سازی و تغییر روایت غالب: رژیم جمهوری اسلامی تلاش کرده است که صدای دانشجو را صدای ضد امنیت جلوه دهد. دانشجویان باید با تمرکز بر گفتمان عدالت، آزادی، برابری، و عقلانیت، روایت مسلط رژیم را به چالش بکشند. ساخت محتوا، انتشار مقالات، فعالیت در رسانه‌های مستقل، و حضور خلاقانه در فضای مجازی می‌تواند نقشی کلیدی در این گفتمان سازی ایفا کند.

مبارزه با ترس و عادی سازی مقاومت: ترس، ابزار اصلی حاکمیت برای مهار نسل جوان است. باید مقاومت مدنی را به امری عادی، روزمره و غیرهیجان زده تبدیل کرد. کنش‌های کوچک اما پیوسته نظیر تحریم کلاس‌ها، نافرمانی‌های آرام، نصب پوستر، نوشتن مطالب انتقادی و…می‌توانند مقاومت را به یک فرهنگ بدل کنند.

طرح و ارائه آلترناتیو دموکراتیک: مردم، زمانی دست از یک نظام می‌کشند که چشم اندازی بهتر در پیش روی شان ببینند. دانشجویان باید در تدوین و ترویج طرح‌های آلترناتیو برای ایران آینده نقش ایفا کنند. این طرح‌ها باید شامل محورهایی مانند: قانون اساسی جدید، نظام آموزش دموکراتیک، توزیع عادلانه ثروت، رابطه دین و دولت، حقوق اقلیت‌ها و نقش مردم در تعیین سرنوشت خود باشد.

ارتباط با جامعه جهانی و نهادهای حقوق بشری: دانشجویان باید صدای خود را به فراتر از مرزها برسانند. ارتباط با دانشگاه‌ها، اتحادیەهای دانشجویی بین‌المللی، سازمان‌های حقوق بشری و روزنامه‌نگاران مستقل، نه تنها مشروعیت رژیم را در سطح بین‌المللی زیر سؤال می‌برد بلکه می‌تواند حمایت جهانی برای گذار به دموکراسی را به همراه آورد.

نتیجه‌گیری: از خاکستر دانشگاه تا طلوع فردای یک کشور بر مبنای دموکراسی امروز دانشگاه‌های ایران، زیر فشار یک نظام امنیتی-ایدئولوژیک به زانو درآمده‌اند. آنچه باید به عنوان قلب تپنده جنبش‌های مردمی شناخته شود، اکنون به بازتابی از ویرانی ساختار قدرت، تبعیض، و فساد بدل شده است. اما این تمام ماجرا نیست. هنوز در دل دانشجویانی که با تمام تهدیدها و تحقیرها، با تمام فشارهای روانی، در کلاس‌ها، خوابگاه‌ها و کوچه‌های دانشگاه نفس می‌کشند، امیدی زنده است. امیدی که بر دوش نسلی نهاده شده است که هیچ گاه از

مسیر آگاهی و عدالت نگریخته، حتی اگر به ظاهر در سکوت فرو رفته باشد. گذار از جمهوری اسلامی، تنها یک هدف سیاسی نیست؛ یک حرکت عمیق فرهنگی و اجتماعی‌ست که از دانشگاه آغاز می‌شود و تا روستا و شهر و مرزهای میهن ادامه می‌یابد. راه دشوار است، اما نه ناممکن، فردای روشن ایران، بر شانه‌های کسانی بنا خواهد شد که در تاریک‌ترین لحظات، چراغ خرد و شهامت را خاموش نکردند. و این نسل دانشجوست که می‌تواند آن چراغ باشد.