کوردستان میدیا

سایت مرکزی حزب دمکرات کوردستان ایران

رئال‌پلیتیک بەمعنای ادامەی مبارزە علیە اشغالگری

15:24 - 2 خرداد 1404

رئال‌پلیتیک بەمعنای ادامەی مبارزە علیە اشغالگری

آزاد مستوفی

 

مقدمە:

مفهوم رئال‌پلیتیک که اغلب به عنوان "سیاست واقعگرایانه" ترجمه می­شود، برخی اوقات به اشتباه فهمیده شده و عمدا یا سهوا به اشتباه فهمانیدە و یا مورد سوءاستفاده قرار می­گیرد. در گفتمانهای سیاسی منبعث از حاکمیت نامشروع، به ویژه در مورد استعمار و اشغال، رئال‌پلیتیک بە عنوان هنر تسلیم شدن در برابر قدرتمندان تفسیر شده است، محاسبه‌ای هدفدار که می­خواهد وضع موجود را صرفاً به دلیل وجودش، با عنوان "امر واقع" مشروعیت ببخشد. بر اساس این دیدگاه، رئال‌پلیتیک برای توجیه حکومت استعماری، اشغال نظامی یا سلطه خارجی به عنوان "واقعیت‌هایی" که باید بە صورت عملگرایانه پذیرفته شوند، استفاده می­شود. با این حال، چنین تفسیری هم مبانی فلسفی و هم پیامدهای استراتژیک رئال‌پلیتیک را تحریف می­کند.

بدون شک خوانش استعمارگرایانه از رئال‌پلیتیک کاملا مردود است و در واقع رئال‌پلیتیک بە معنای تسلیم شدن یا راضی شدن در برابر ظلم نیست بلکه به معنای به رسمیت شناختن واقعیتهای ملموس هویت ملی، حاکمیت و قلمرو ارضی و اراده مردمی برای استقلال و انتخاب حاکمیت فرم سیاسی است. در سایە این پرتو، سیاست واقعگرایانه به سیاست حق تعیین سرنوشت، امتناع از پذیرش اشغال به عنوان "اجتناب‌ناپذیر" و این ادعا تبدیل می­شود که جنبشهای رهایی‌بخش و مبارزات ملی نه در خیال‌ پردازی یا ایدئولوژی بلکه در واقعیتهای انکار ناپذیر تاریخ، جغرافیا و هویت جمعی ریشه دارند.

سوءاستفاده از سیاست واقعگرایانه در دیپلماسی بین‌المللی نیز وجود دارد و بە وضوح دیدە می­شود. جایی که ابرقدرتها تحت پوشش واقعگرایی، اشغالگریهای جاری را می­پذیرند و یا حتی تأیید هم می­کنند. چه استعمار مداوم سرزمین‌های بومی باشد، چه سیستمهای حکومتی شبیه آپارتاید در سرزمینهای اشغالی، یا حاکمیت خودخواندەی فردی کە تا دیروز شمشیر داعشی بە دست داشت و امروز در پروتوکولی دیپلماسی در کاخ الیزە مورد استقبال قرار می­گیرد، یا ترسیم مجدد مرزها از طریق زور و ارعاب؛ اینها اغلب "واقعیتهایی" نامیده می­شوند که دیگران باید بپذیرند.

چنین تفسیرهایی مقاومت را آرمان‌ شهری یا غیر منطقی به تصویر می­کشند و سازش با ستمگران را "عمل‌گرایانه" جلوه می­دهند. این دیدگاه، سیاست واقعگرایانه را به تسلیم محض یا موقت در برابر قدرت و هیات حاکمە، حتی زمانیکه آن قدرت ریشه در بی‌ عدالتی دارد، تقلیل می­دهد. پیام استعمارگران بە وضوح دادە می­شود کە اگر می­خواهید زنده بمانید یا جدی گرفته شوید، باید از مقاومت ملی و همەجانبە علیە اشغالگران و ستمگران دست بردارید و سلطە و قدرت زر و زور و تزویر را به عنوان یک واقعیت تغییر ناپذیر بپذیرید اما بدون شک این وارونە جلوە دادن جوهرەی استراتژیک اصلی رئال‌پلیتیک است.

مفهوم "سیاست واقعی" را یک روزنامه‌نگار آلمانی به نام لودویک فون روخو ابداع کرد و به همین دلیل معمولا با املای آلمانی نوشته می‌شود. یعنی آن را نه با واژۀ انگلیسی Politics بلکه با واژۀ آلمانی Politik  می­نویسند. فون روخو عبارت "رئال پولیتیک" را در انتقاد از فقدان واقعگرایی در سیاست‌های آزادی­خواهان آلمانی در سال‌های 49-1848 به کار برد. یعنی در واقع این روزنامەنگار و مبارز کە بعدها بە پارلمان آلمان شرقی هم راه یافت، رئال‌پلیتیک را برای تئوریزە کردن و قبولاندن اشغالگری ابداع نکرد بلکە آن را در انتقاد از آزادی­خواهان آلمانی کە عدم واقعگرایی را در آنان می­دید، ابداع کرد. این اصطلاح در توصیف سیاست‌ورزی بیسمارک در سالهای وحدت آلمان به کار می­رفت. رئال پولیتیک در قرن نوزدهم معادل انفعال یا جبرگرایی نبود بلکه در مورد دستیابی به اهداف سیاسی مبتنی بر واقعیتهای قدرت و همچنین جامعه، فرهنگ و مشروعیت بود. در واقع مشکل در خود رئال‌پلیتیک نیست، در این است که چگونه توسط قدرتهای استعماری دستکاری شده تا به عنوان پوششی برای ظلم و ستم عمل کند.

رئال‌پلیتیک واقعی نه با قدرت اشغالگر، بلکه با واقعیت غیرقابل انکار وجود یک ملت در سرزمین خود آغاز می­شود. وقتی یک جنبش مبارز، یک حزب آزادی‌بخش ملی یا یک جامعه‌ی ستمدیده علیه استعمار می‌جنگد، رویاپردازی نمی‌کند - آن‌ها مبارزه‌ی خود را بر اساسی‌ترین واقعیت‌های سیاسی بنا می­کنند اینکه یک ملت وجود دارد، یک ملت حافظه دارد، یک ملت تاریخ مبارزاتی و افتخاراتی علیە ستمگران دارد و ارتباط یک ملت نستوه با سرزمینشان را نمی­توان با زر و زور و تزویر پاک کرد و از بین برد و یا مخدوش و بی ارزش کرد و ادامە مبارزە همچین ملتی را برای احقاق حقوقش بە رویاپردازی نسبت داد.

بە عنوان مثال الجزایر تحت حکومت استعماری فرانسه را در نظر بگیرید. بیش از یک قرن، فرانسه الجزایر را به عنوان بخشی جدایی‌ناپذیر از قلمرو خود ادعا می­کرد و بسیاری از سیاستمداران، مقاومت مردمی را نا امیدکننده و غیرواقعی می­دانستند. با این حال، جبهه‌ی آزادی بخش ملی (FLN) دفاع نظامی مشروعی را نه بە عنوان یک ژست رمانتیک یا آرمانگرایانه و خیالپردازانە بلکه بە عنوان تأکیدی بر واقعیت به راه انداخت؛ اینکه الجزایریها فرانسوی نبودند و الجزایر فرانسه نبود. درک آنها از سیاست واقع‌گرایانه به معنای پذیرش روایت استعمارگر نبود بلکه به معنای تأکید بر روایت خودشان بود. به همین ترتیب مقاومت کورد‌ها در برابر اشغال ایران، ترکیە، سوریە (و سابقا عراق) اغلب در این گفتمان استعماری بعنوان غیرعملی یا غیرواقعی رد میشود. اما چه چیزی واقعی‌تر از مردمی است که هنوز در سرزمینی زندگی میکنند کە در آن خاک اجدادشان دفن شده‌اند، با وجود تحقیرها و سرکوبهای بسیار هنوز به زبان کوردی صحبت می‌کنند و فرهنگ و آداب و رسوم و جشنها و رقصهای خود را با وجود دهه‌ها آسیمیلاسیون برنامەریزی شدەی حکومتهای مرکزی حفظ کردەاند؟ چه چیزی ریشه‌دارتر از این واقعیت است که مردمی از ناپدید شدن امتناع می‌کنند و بعد از دهەها قتل و عام و انفال کوردها در عراق، جنبش رهایی بخش کورد در این بخش از سرزمینش توانست بە برخی از حقوق مدنی و سیاسی خود برسد.

مقاومت مسلحانه و اخلاق واقع‌گرایی

خوانش استعماری از سیاست واقعگرایی، بُعد اخلاقی آن را نیز از بین می­برد. در حالی که سیاست واقعگرایی اغلب به عنوان امری غیراخلاقی یا بی‌طرف از نظر ارزشی توصیف می­شود اما همچنان در چارچوب مشروعیت سیاسی عمل می­کند. این پرسش مطرح می‌شود: با توجه به آنچه که هست، چه می­توان کرد؟ اما این پرسش چیزی بیش از تانک‌ها و معاهدات را در بر می‌گیرد - این پرسش شامل اراده مردم، هزینه سرکوب و مشروعیت حکومت است. وقتی مردم در برابر اشغال مقاومت می‌کنند، واقعیت را انکار نمی‌کنند - آنها واقعیت عمیق‌تری را تأیید می‌کنند. آنها می‌گویند این سرزمین مال ماست. تاریخ ما بودن ما نسل ما و مبارزە ما برای آزادی افسانه نیست. حقوق انسانی و مشروع ما قابل مذاکره نیست. تسلیم شدن در برابر این حقایق به نام "واقع‌گرایی" اصلا خردمندانە نیست و از دوراندیشی رهبران و مسئولین و فعالین سیاسی و اجتماعی پذیرفتنش کاملا امری بعید بە نظر می­رسد. علاوه بر این، مقاومت در برابر اشغالگری همیشه به معنای استفاده فوری از ابزارهای زور نیست. سیاست واقعگرایی می‌تواند شامل دیپلماسی، بقای فرهنگی، اتحادهای بین‌المللی و نبردهای حقوقی و دیپلماسی در مجامع جهانی باشد. آنچه این تاکتیک‌های متنوع را متحد می‌کند، تشخیص این است که اشغال صرفاً به دلیل وجودش، مشروع نیست. مقاومت، زمانی که مبتنی بر حقوق ملی و واقعیت‌های ارضی باشد، سیاست واقعی به معنای واقعی آن است. چندین جنبش ضد استعماری و ضد اشغالگری، مبارزه خود را با اصطلاحات صریحاً واقعگرایانه چارچوب‌بندی کرده‌اند.

١-ویتنام: هوشی مین، که در فرانسه تحصیل کرده و در اندیشه مارکسیستی آموزش دیده بود، استادانه از سیاست واقع‌گرایانه استفاده کرد. او با ابرقدرت‌های متعدد مذاکره کرد، زبان خود را با دیپلماسی بین‌المللی تطبیق داد و تاکتیکها را بر اساس وضعیت میدانی تنظیم کرد. با این حال، او هرگز از واقعیت اساسی که ویتنام یک ملت مستقل بود، کوتاه نیامد. نسخه او از سیاست واقع‌گرایانه، در ابزار انعطاف‌پذیر اما در هدف، قاطع بود.

٢-آفریقای جنوبی: کنگره ملی آفریقا (ANC)، تحت ستم رژیم آپارتاید از طریق تعامل دیپلماتیک، تحریم‌های اقتصادی و توسل به اصول اخلاقی، فشارهای بین‌المللی ایجاد کرد و همه اینها ریشه در این واقعیت داشت که رژیم آپارتاید نماینده اکثریت نبود. سیاست واقعگرایانه آنها در مورد خشونت ورزی رژیم آپارتاید نبود بلکە مقابله با نظام بین‌المللی با تضاد بین ارزش‌های آن و همدستی‌اش بود.

٣-کوردستان: جنبش‌های کورد در کشورهایی کە تحت اشغال هستند اغلب با اتهاماتی مبنی بر "غیرواقع‌بینانه بودن" مواجه شده‌اند. اما مقاومت کوردها بر اساس این واقعیت آشکار بنا شده است که میلیونها کورد در سرزمین‌های اجدادی خود زندگی می‌کنند، به زبان خود صحبت می‌کنند و هویت متمایزی را حفظ کردە و می­کنند. مبارزه آنها سیاست واقعگرایانه است، نه به معنای تسلیم شدن در برابر قدرتهای منطقه‌ای بلکه در ادعای فضای سیاسی بر اساس حقایق تاریخی و جمعیتی.

کوردستان: رئال‌پلیتیک به عنوان استراتژی ملی

از جمله بارزترین نمونه‌های چگونگی بازیابی رئال‌پلیتیک به عنوان چارچوبی برای مقاومت، مبارزه کوردها در خاورمیانه است. جنبش سیاسی کوردها در عراق، سوریه، ایران یا ترکیه به جای واکنش صرف به سرکوب دولتی، به یک دکترین سیاسی جامع تبدیل شده است که هویت ملی، دیپلماسی منطقه‌ای، دفاع نظامی و اتحادهای استراتژیک را در بر می‌گیرد. در این زمینه، رئال‌پلیتیک به فلسفه مبارزە مردم کوردستان در گذشته، حال و آینده تبدیل شدە است و در یک چارچوب بلندمدت از واقعگرایی سیاسی که واقعیتهای پایدار جغرافیا، جمعیت‌شناسی، قدرت و نفوذ جهانی را تصدیق می­کند، قرار گرفتە است.

رویدادهای اخیر از قرارداد ابراهیم گرفتە تا بعد از هفت اکتبر نشان می­دهد روندی از تغییر در خاورمیانه در حال انجام است. این تغییر صرفاً ایدئولوژیک یا لفاظی نیست بلکه استراتژیک و ساختاری است. کوردستان، که مدت‌ها از داشتن یک دولت رسمی محروم بود، به طور فزاینده‌ای به عنوان یک فضای ژئوپلیتیکی جدایی‌ناپذیر در سیاست‌های کلان منطقه شناخته می­شود. با فروپاشی اتحادهای طولانی مدت و سخت جنگ سرد و ظهور بازیگران جهانی جدید و تشکیل اتحادهای کوتاه مدت، خاورمیانه وارد مرحله‌ای از تغییر موازنه‌ها شده است. در این فرآیند، کوردستان در حاشیه نیست و در قلب این تغییرات قرار دارد. قلمرو، مردم و آرمان‌های سیاسی آن به متغیرهای اساسی در محاسبات ژئواستراتژیک جدید تبدیل شده‌اند.

غرب، به ویژه از طریق ناتو، ایالات متحده و اتحادیه اروپا، به این نتیجه رسیده است که مسئله کوردها را بە عنوان یک مسئله اجتناب‌ناپذیر ثبات و مشروعیت منطقه‌ای می‌بیند. نمونه بارز این امر، بیانیه اتحادیه اروپا مبنی بر اینکه روند الحاق ترکیه به اتحادیه اروپا تا زمان حل مسئله کوردها متوقف خواهد ماند است. این یک ژست اخلاقی نیست بلکه رئال‌پلیتیک است. این امر اذعان می­کند تا زمانیکه مسئله کوردها حل نشده باقی بماند، ترکیه نمی­تواند شریکی پایدار یا قابل اعتماد در اتحاد غرب محسوب شود. بنابراین کوردها دیگر بازیگران حاشیه‌ای نیستند آنها در محاسبات دیپلماتیک منطقه نقش محوری دارند. علاوه بر این، قدرت و روابط بین‌الملل نقش تعیین‌کننده‌ای در رئال‌پلیتیک ایفا می‌کنند، به ویژه تا زمانی که سیستم دولت-ملت و ساختار اقتصادی بازار آزاد در سیاست جهانی غالب باشند. بنابراین، جنبش‌های رهایی­بخش کوردستان باید خوانش واقع‌بینانه‌ای از این چشم‌انداز، به ‌ویژه در کوردستان شرقی و شمالی (ایران و ترکیه) را بپذیرند. آنها باید هم محدودیتها و هم اهرمهای خود را بپذیرند و با قدرت موجود تعامل کنند، بدون اینکه اصول خود را رها کردە یا هویت خود را تضعیف کنند. چند مثال خاص نشان می‌دهد که چگونه سیاست واقع‌گرایانه کورد در حال حاضر در جریان است:

-جنبش آزادی‌بخش کوردها در کوردستان عراق، که توسط پیشمرگه‌ها و حکومت اقلیم کوردستان عراق تجسم یافته است، نمونه بارز سیاست واقع‌گرایانه در عمل است. از طریق دهه‌ها مبارزه، دیپلماسی و مذاکره، حکومت اقلیم کوردستان به منطقه‌ای نیمه‌خودمختار با مشروعیت بین‌المللی، به ‌ویژه از طریق حمایت غرب تبدیل شده است. توانایی آن در دفاع از مرزهای خود، اداره قلمرو خود و مشارکت در روابط خارجی - علیرغم اختلافات داخلی – مبارزە با داعش و تهدیدهای منطقەای تنش زا، جلوه‌ای از واقعگرایی سیاسی است که ریشه در حاکمیت و انعطاف‌پذیری دارد.

-در روژاوا (کوردستان سوریه)، کوردها با عدم تعادل قدرت چشمگیری در برابر رژیم سوریه و داعش مواجه بودند. با این حال، از طریق استفاده استراتژیک از قدرت و توان نظامی، وحدت سیاسی و ایجاد اتحاد دقیق - به ویژه با ایالات متحده امریکا و فرانسە- آنها موفق شدند یک منطقه خودمختار بالفعل ایجاد کنند. توانایی آنها در آزادسازی سرزمین، خودگردانی و برقراری روابط با بازیگران بین‌المللی، بیان مستقیم سیاست واقعگرایانه است که نه در آرمانگرایی بلکه در بقا و سازگاری تاکتیکی ریشه دارد.

-در کوردستان ایران، در سال‌های اخیر یک استراتژی جدید مدنی گستردە، توانایی خود را بە خوبی بە روز و بروز دادە است. این تغییر، به ویژه در نوروز خاکی‌پوشان که هویت سرزمینی کوردستان را در سراسر شهرها از بهارشهر همدان گرفتە تا ایلام و ارومیه اعلام کرد، قابل مشاهده و نشاندهنده ظهور یک آگاهی سیاسی عمومی جدید است. این جنبش با اعلام سرزمین و قلمرو کوردستان و حمایت باشکوه و گستردەی مردمی، نشانگر تغییر از مقاومت منفعل به ادعای سیاسی فعال و مطالبەگر است. این نشان می‌دهد که مردم کوردستان در ایران، خارج از دور تاثیرگذاری تاریخی نیستند بلکه با یک روند ژئوپلیتیکی گسترده‌تر همسواند و آگاهی فزاینده‌ای که بیان واقعیت کوردی صرفاً نمادین نیست، بلکه استراتژیک است و تاثیر بسزایی در آگاهی سیاسی ملتهای غیر فارس و آیندە فرم سیاسی حاکمیت دارند.

بنابراین، سیاست واقع‌گرایانه کوردها محدود به جنگ یا دیپلماسی نیست. این یک استراتژی چندوجهی برای بقای فرهنگی، ادعای سیاسی و دفاع از سرزمین است. این سیاست واقعگرایانە در مورد شکل دادن به آینده منطقه است، نه اینکه توسط آن شکل بگیرد. درس کلیدی این است که کوردها قربانیانی نیستند که درخواست همدردی کنند؛ آنها بازیگرانی هستند که الزام به رسمیت شناختن و استفاده از تمام ابزارهای موجود برای انجام این کار را از حقوق بین‌الملل گرفته تا اتحادهای سیاسی/اقتصادی/نظامی، از قرارداهای منطقه‌ای گرفته تا بسیج گستردە مردمی را دارا هستند. بدون شک مسیر پیش رو پیچیده است. سیاست کورد باید بر اساس واقعیت‌های در حال تغییر، به تکامل خود ادامه دهد. ظهور قدرت‌های جهانی جدید مانند چین، افول بازیگران سنتی منطقه‌ای، تغییرات اقلیمی، تغییرات جمعیتی و جنگ فناوری اما هر اتفاقی که بیفتد اصل همچنان پابرجاست. رئال‌پلیتیک کوردی، دفاع از آنچه وجود دارد: هویت کورد، سرزمین کوردستان، فرهنگ و سنن- از طریق زبان قدرت و مکانیسم‌های مشروعیت است.

بازیابی معنای سیاست واقع‌گرایانه

برای درک واقعی سیاست واقع‌گرایانه، باید درک کرد که واقعیت فقط در مورد قدرت نیست - بلکه در مورد مردم نیز هست. این درباره واقعیت‌های روی زمین است که نمی‌توان آنها را بمباران کرد یا با قانون از هستی ساقط کرد. استعمار و اشغال سعی می‌کنند از طریق خشونت و تبلیغات، واقعیت‌های دروغین بسازند. اما سیاست واقع‌گرایانه، اگر به درستی درک شود، درباره تشخیص حقیقت عمیق‌تر و عمل بر اساس آن است. وقتی ملتی برای سرزمین، نام و حق موجودیت خود می‌جنگد، واقعگرایی را رد نمی‌کند و آن را به کار میگیرد. وقتی حزب مبارزی از پذیرش مرزهای ترسیم ‌شده توسط معاهدات اشغالگرانە امتناع میکند و در عوض مرزهایی را که توسط فرهنگ، جغرافیا و هویت شکل گرفته‌اند، تأیید میکند، به رویاها نمی ‌چسبد بلکه از واقعیتها دفاع میکند. تحریف سیاست واقعگرایانه به عنوان تسلیم در برابر قدرت باید رد شود. زمان آن رسیده است که سیاست واقعی را به عنوان مبارزه استراتژیک، مصمم و مبتنی بر پایه برای آزادی و عدالت احیا کنیم نه به این دلیل که ایده‌آل است بلکه به این دلیل که واقعی است.