کوردستان میدیا

سایت مرکزی حزب دمکرات کوردستان ایران

سقوط محتوم رژیم آخوندی؛ تحلیل آینده‌ی تاریک یک نظام سرکوبگر

01:19 - 20 اردیبهشت 1404

سقوط محتوم رژیم آخوندی؛ تحلیل آینده‌ی تاریک یک نظام سرکوبگر

اورارتو دلشین

مقدمه: زوال در سایه‌ی حیله و ظلم

رژیم آخوندی که بر پایه‌ی دروغ، سرکوب و فریب بنا شده، سالهاست همچون بختکی سنگین بر سرنوشت مردمان ایران و کوردستان سایه افکنده است. نظامی که موجودیتش را مدیون سرکوب آزادی، تحریف حقیقت و سرپوش گذاشتن بر فریاد عدالت‌طلبی ملتهاست. اما تاریخ همواره ثابت کرده است که هیچ حکومتی که بر ظلم و ریا بنا شود، سرانجامی جز فروپاشی ندارد.

حیله‌گریهای رژیم، چه در عرصه‌ی سیاست داخلی با وعده‌های پوشالی، چه در سطح بین‌المللی با ژستی فریبکارانه، تنها زخم‌های عمیق‌تری بر پیکر پوسیده‌ی مشروعیتش زده است. هر روز که می‌گذرد، بی‌اعتمادی عمومی، فقر فزاینده، فرار نخبگان، و خشم سرکوب‌شده‌ی مردم، شکافهای عمیق‌تری در این بنای لرزان ایجاد می‌کند.

رژیمی که با دروغ زنده مانده، در آتش حقیقت خواهد سوخت. آینده‌ی آن نه با توطئه‌های خارجی، بلکه از درون، با شعله‌های خشم و آگاهی مردم رقم خواهد خورد.

فروپاشی آن، نه تنها پایان یک حکومت، بلکه آغاز رهایی یک ملت خواهد بود.

پایه‌های پوسیده‌ی رژیم آخوندی

رژیم آخوندی در ظاهر، نظامی مقتدر و پایدار نشان می‌دهد؛ اما در عمق ساختار خود، بر پایه‌هایی لرزان و پوسیده استوار است. این پایه‌ها، همان عناصری هستند که روزگاری برای تثبیت قدرت مورد استفاده قرار گرفتند، اما امروز به نقاط ضعف غیرقابل ترمیم آن تبدیل شده‌اند.

۱. بی‌اعتمادی عمومی:

یکی از بزرگترین ضربه‌های وارد شده بر مشروعیت رژیم، بی‌اعتمادی گسترده‌ی مردم است. پس از سالها وعده‌های عمل‌نشده، فساد سیستماتیک، دروغ‌گویی‌های رسمی، و سرکوب اعتراضات مدنی، امروز مردم نه تنها به حکومت بلکه به هر نهاد وابسته به آن بی‌اعتماد شده‌اند. این شکاف عمیق، رژیم را از جامعه جدا کرده و توان بسیج اجتماعی آن را به شدت کاهش داده است.

۲. سرکوب آزادیهای فردی و اجتماعی:

رژیمی که برای حفظ خود به سانسور، زندان، شکنجه و اعدام مخالفان متوسل شود، دیر یا زود خود را در برابر امواج انبوهی از نارضایتی خواهد یافت. این سرکوب، نه تنها مشروعیت داخلی حکومت را تضعیف کرده، بلکه در سطح بین‌المللی نیز چهره‌ای تاریک و مطرود از آن ساخته است.

۳. بحرانهای اقتصادی گسترده:

تحریم‌های بین‌المللی، سوءمدیریت داخلی، فساد نهادینه، و اولویت دادن به پروژه‌های ایدئولوژیک به جای معیشت مردم، اقتصاد ایران را به مرحله‌ی فروپاشی رسانده است. تورم افسارگسیخته، بیکاری گسترده، و گسترش فقر، سوختی برای آتش خشم اجتماعی فراهم کرده‌اند که هر لحظه ممکن است شعله‌ور شود.

۴. انزوای بین‌المللی:

رژیم آخوندی با سیاستهای ماجراجویانه‌ی منطقه‌ای، حمایت از گروه‌های شبه‌نظامی، و نقض حقوق بشر، خود را به یک بازیگر منفور در سطح جهانی تبدیل کرده است. انزوا و تحریم‌های پی‌درپی، نه تنها اقتصاد کشور را فلج کرده، بلکه امید هرگونه بهبود روابط بین‌المللی را هم به یأس بدل ساخته است.

۵. بحران جانشینی و فرسودگی ساختار قدرت:

رژیمی که ریشه در ایدئولوژی و رهبری فردمحور دارد، همواره با بحران جانشینی مواجه است. فرسودگی رهبران اصلی و نبود چهره‌های کاریزماتیک جدید، آینده‌ی قدرت در درون رژیم را مبهم و تیره ساخته است. همین بحران، می‌تواند به تجزیه‌ی درونی و سقوط سریع بیانجامد.

عواقب حیله‌گری و سرکوب؛ آینده‌ای که در انتظار رژیم آخوندی است

رژیمی که سالها با حیله‌گری، وعده‌های توخالی، و سرکوب خونین بر مسند قدرت مانده، نمی‌تواند از قانون تغییر و سقوط بگریزد. امروز نشانه‌های فروپاشی نه تنها در خیابانهای معترض، بلکه در دل ساختار خود نظام قابل مشاهده است. ادامه‌ی این روند حیله‌گرانه، آینده‌ای تاریک و ناگزیر برای رژیم آخوندی رقم خواهد زد که مهم‌ترین پیامدهای آن به شرح زیر است:

۱. فروپاشی تدریجی مشروعیت:

مشروعیت، مهم‌ترین سرمایه‌ی هر حکومت است. رژیمی که دروغ و سرکوب را جایگزین مشروعیت کرده باشد، در لحظه‌ی بحران، از حمایت مردمی بی‌بهره خواهد بود. این فرسایش مشروعیت، در بزنگاه‌های حساس، می‌تواند به سرعت به سقوط کامل بیانجامد.

۲. تشدید شکاف اجتماعی و انفجارهای اعتراضی:

فقر، بیکاری، فساد، تبعیض ملیتی و مذهبی، و سرکوب آزادیها، شکافهای عمیق اجتماعی را هر روز گسترش داده‌اند. این شکافها، همچون گسلهای زیرزمینی، منتظر یک جرقه‌اند تا انفجارهای اجتماعی مهارناپذیر ایجاد کنند. اعتراضات سراسری که هر ساله با شدت بیشتری بروز می‌کنند، تنها پیش‌درآمد تحولی بزرگتر هستند.

۳. انزوا و تحریم‌های کمرشکن بین‌المللی:

در دنیای امروز، هیچ رژیمی نمی‌تواند خود را از نظام جهانی جدا کند. رژیم آخوندی، با ادامه‌ی سیاستهای متجاوزانه و نقض گسترده‌ی حقوق بشر، هر روز بیش از پیش منزوی می‌شود. این انزوا، سرمایه‌گذاری خارجی را از بین برده، اقتصاد کشور را به بن‌بست کشانده، و نارضایتی داخلی را شعله‌ورتر کرده است.

۴. بحران درونی ساختار قدرت:

رژیمی که با مشت آهنین حکومت می‌کند، مجبور است حتی وفادارترین افراد خود را هم زیر سؤال ببرد. بی‌اعتمادی در میان نهادهای امنیتی، سپاه، روحانیت و دستگاه‌های اداری، پدیده‌ای پنهان اما مخرب است. این بحران درونی می‌تواند در لحظه‌ی مناسب، رژیم را از درون متلاشی کند.

۵. پایان ایدئولوژیک و بی‌هویتی سیاسی:

رژیمی که زمانی با شعارهای مذهبی و آرمانهای انقلابی قدرت گرفت، امروز به دولتی تبدیل شده که نه مشروعیت دینی دارد، نه جذابیت انقلابی. نسلهای جدید، رژیم را نماینده‌ی فساد، خشونت، و عقب‌ماندگی می‌بینند. این پایان هویتی، آغاز نابودی سیاسی رژیم است.

پایان رژیم؛ آغاز رهایی ملت

رژیم آخوندی، که بر ستونهای پوسیده‌ی ظلم، فساد و حیله‌گری تکیه زده، دیر یا زود در برابر حقیقت فرو خواهد ریخت. هیچ قدرتی، هرچند مسلح و خشن، نمی‌تواند در برابر خواست بیدار شده‌ی یک ملت برای همیشه دوام بیاورد.

امروز، هر فریاد آزادی، هر گام معترض، و هر شعله‌ی آگاهی، سنگ قبری برای این نظام فرتوت بنا می‌کند.

فروپاشی این رژیم نه نتیجه‌ی دخالت خارجی، بلکه محصول تضادهای درونی و نارضایتی عمیق مردمی است که سالها طعم سرکوب و خیانت را چشیده‌اند. مردمان ایران و کوردستان، با رنجهای خود، در حال نوشتن پایان این حکایت شوم هستند. روزی خواهد رسید که نه از دیکتاتوری خبری باشد، نه از زندان و زنجیر، و نه از فریبکارانی که به نام دین، آزادی و عزت انسان را قربانی کردند.

رژیم می‌رود، اما ملت می‌ماند.

ظلم پایان می‌یابد، اما امید می‌روید.

دروغ فرو می‌ریزد، اما حقیقت طلوع می‌کند.