
هموطن؛ واژهای شریف یا شعاری گزینشی؟
مانشت ایلامی
در کشوری با تنوع قومی، زبانی و فرهنگی گسترده چون ایران، هموطن مفهومی است که باید پیونددهنده باشد، نه تفکیکگر. اما آنچه در واقعیتهای امروز ایران رخ میدهد، بیش از آنکه نشانهای از وحدت باشد، انعکاسی از تبعیض، نابرابری و بیعدالتی احساسی و رسانهای است. زمانی که ربوده شدن و قتل یک دختر جوان در پایتخت، موجی از خشم و همدردی را بهحق برمیانگیزد اما ربایش و ناپدید شدن چند کودک بلوچ، جز در حاشیههای فضای مجازی واکنشی نمییابد، باید از خود بپرسیم: آیا واژه "هموطن" برای ما معنایی واحد دارد؟ یا در پس این واژه، ساختارهای ذهنی نابرابری نهفتهاند که تبعیض را بازتولید میکنند؟
این تبعیض عاطفی را نمیتوان تنها به بیتوجهی فردی یا سهلانگاری رسانهای تقلیل داد؛ آنچه در جریان است، محصول ساختاریست ریشهدار و آگاهانه یا ناخودآگاه. مرکزگرایی رسانهای، که روایتها را عمدتا به طبقه متوسط بە بالا در شهرهای مرکزی و پایتخت محدود میکند، بخشهایی از جامعه را در سکوت و فراموشی فرو برده است. کودک تهرانی در قاب تلویزیون و اینستاگرام به نماد مظلومیت بدل میشود، در حالیکه کودک بلوچ، کورد یا عرب تنها یک عدد در گزارشهای رسمی باقی میماند. به این مهم باید، عادت تاریخی به نابرابری، نگاه دیگریساز به اقلیتها و بیاعتمادی گسترده به تأثیرگذاری اعتراضها را افزود تا پازل تبعیض تکمیل شود.
تبعیض در همدلی، همانقدر خطرناک است که تبعیض در قانون یا اقتصاد تاکنون خطرناک بودە است. جامعهای که رنج را در جغرافیایی خاص و قومیتی مشخص نادیده میگیرد، نه تنها عدالت اجتماعی را دفن میکند، بلکه خود را از درون دچار فروپاشی اخلاقی و انسانی میسازد. فضای شبکههای اجتماعی نیز با الگوریتمهای ویروسی و دیدمحور، ناخواسته به بازتولید این نابرابریها دامن میزند. در چنین شرایطی، باید از خود بپرسیم: آیا تا زمانی که مظلومیت در مرکز رخ ندهد، شایسته توجه و اعتراض است؟ و اگر نه، چگونه میتوان از مفهومی بهنام "وطن" سخن گفت، وقتی روایتها و رنجها در آن، سهمی نابرابر دارند؟
برای آیندهای که در آن نسلهای بعد گرفتار چرخهی کژفهمی و تبعیض نشوند، باید با جسارت، این شکافهای عاطفی و روایتی را نقد کرد. برقراری عدالت در روایت، بازشناسی مفهوم "هموطن" بر پایه برابری، حمایت از رسانههای مستقل قومی، و به چالش کشیدن چهرههای فریبکار مدعی وطنپرستی، از جمله گامهایی است که میتوان و باید برداشت. وطن، نه تنها خاک و مرز که داستانهای مشترک است؛ و اگر این داستانها فقط از تهران روایت شوند، پس وطن هم فقط پایتخت است؛ نه خانهی همهی ما.