کوردستان میدیا

سایت مرکزی حزب دمکرات کوردستان ایران

آتش‌بس شکننده‌؛ نظام در دوراهی تسلیم و شکست

02:16 - 26 تیر 1404

آتش‌بس شکننده‌؛ نظام در دوراهی تسلیم و شکست

کیوان درودی

اگر بخواهیم از آنچه "میراث علی خامنه‌ای" نامیده می‌شود تنها یک مورد عمده را برگزینیم؛ بی‌شک آن برنامه هسته‌ای است. میراثی که بالغ بر یک هزار میلیارد دلار هزینه روی دست شهروندان گذاشته است و در مقابل، تاکنون تنها سهمی دو درصدی از تولید برق را داشته و بس.

رژیم ایران تاکنون دو روایت موازی اما متضاد را در مورد برنامه هسته‌ای خود ارائه داده است. روایت نخست این برنامه را "صلح‌آمیز" می‌داند و علیرغم بی‌مصرف ماندن آن تا این لحظه، مدعیست که در آینده از این تاسیسات برای بخش‌های مختلف دارویی، کشاورزی، انرژی و .. سود خواهد جست!. ادعای دیگر که روایتی امنیتی-نظامی است، تحت عنوان "بازدارندگی هسته‌ای" تبیین می‌شود و هدف از این برنامه را یک سازوکار در جهت ایجاد بازدارندگی نظامی در مقابل "تعرض" خارجی قلمداد می‌کند. چنین مسیری در خوشبینانه‌ترین حالت چنانچه به تولید بمب منتهی نشود؛ با ابهام هسته‌ای پیش خواهد رفت. یعنی همان مسیری که اسرائیل سال‌هاست طی می‌کند. به طوری که نه تولید سلاح هسته‌ای را می‌پذیرد و نه کاملا آن‌را رد می‌کند و به این شکل طرف‌های متخاصم را در یک ابهام نگاه می‌دارد که اساس بازدارندگی‌اش محسوب می‌شود. این روایت رژیم ایران با یک تقلب و تقلید ناشیانه، مدعی است که می‌توان با توان هسته‌ای دشمن را از یک حمله برحذر داشت.

از همان سال ١٣٨١ که فعالیت هسته‌ای ایران کشف شد؛ ماهیت مخفیانه بودن، و بالطبع تهدیدآمیز آن بر همگان مسجل گشت. کارشکنی در مسیر بازرسی آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای و عدم شفافیت حکومت ایران، در ابتدا و افزایش پلکانی غنی‌سازی در این اواخر، موجب شد تا حساسیت‌ها به این برنامه بیشتر شود؛ تا جایی که اواخر خردادماه سال جاری، قطعنامه شورای حکام آژانس علیه ایران که توسط آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان ارائه شده بود، تصویب شد.

فردای تصویب این قطعنامه، اسرائیل به عنوان کشوری که خود را نخستین هدف برنامه موشکی و هسته‌ای رژیم ایران می‌داند؛ برخلاف پیش‌بینی‌ها در اقدامی پیشدستانه تاسیسات هسته‌ای، موشکی و نظامی را تقریبا در تمام پهنه جغرافیای ایران مورد حمله قرار داد.

پس از دوازده روز جنگ، آنگونه که دونالد ترامپ گفته، با میانجیگری قطر آتش‌بس میان اسرائیل و جمهوری اسلامی ایران اعلام و با کمی تزلزل در نهایت، اعمال شد.

اما این آتش‌بس بیش از آنکه دستکم در فضای عمومی تصور می‌شود شکننده و غیرقابل اتکا است. روز چهارشنبه ٤ تیرماه، به فاصله تنها یک روز از آتش‌بس، استیو ویتکاف، نماینده ویژه ترامپ در امور خاورمیانه بار دیگر بر مواضع قبلی ایالات متحده مبنی بر عدم اجازه غنی‌سازی اورانیوم به حکومت ایران، تاکید کرد. به‌طور همزمان، عباس عراقچی، وزیر خارجه رژیم ایران از غنی‌سازی به عنوان "حق مردم ایران" نام بُرد و افزود که از آن کوتاه نمی‌آیند.

این اظهارات نشان داد که هیچ توضیح مشخصی برای دلیل اعلام و اجرای آتش‌بس وجود ندارد و مفاهمه‌ای در میان نبوده است. به عبارت دیگر احتمال اینکه دونالد ترامپ شانس تازه‌ای به رژیم ایران داده باشد تا بلکه به دلیل ضربات حملات اخیر و یا از بیم امکان تکرار آن‌ها، این‌بار شروط مطروحه کاخ سفید را بپذیرند، بسیار بالا است.

تاکید علی خامنه‌ای بر غنی‌سازی و تولید موشک بالستیک و در مقابل، پافشاری آمریکا بر توقف تمام فعالیت‌های ایران در هردو زمینه، باعث شده تا خوشبین‌ترین طرفداران عدم مداخله نظامی در آمریکا و خودداری از ورود به جنگ در ایران، امید آنچنانی برای تحقق مطالبه خود نداشته باشند. به ویژه اینکه ترامپ به دلیل خروج از برجام که حق غنی‌سازی ٣.٦٧ درصدی را به ایران داده بود؛ شدیدا زیر فشار است و نمی‌تواند قرارداد تازه‌ای ببندد، مگر اینکه کاملا حق غنی‌سازی را از تهران بگیرد و تنها در این صورت است که می‌تواند مدعی دستیابی خود به توافقی بهتر شود.

به تازگی فاکس نیوز، به نقل از ترامپ نوشت که اگر ایران برنامه هسته‌ای خود را بازسازی کند مجددا آن را بمباران خواهیم کرد. این یعنی سایه جنگ بر ایران پابرجاست. با این روند باید انتظار داشت که آتش‌بس کنونی در نهایت شکسته شود و اسرائیل بار دیگر دست به حملاتی غافلگیر کننده بزند.

حملاتی که به دلیل نابودی بیش از نیمی از سامانه پدافندی ایران، انهدام جنگنده‌، هلیکوپترها و تاسیسات و انبارهای تولید پهپاد و موشک، به مراتب سهل‌الوصول‌تر از همیشه است. همانگونه که ارتش اسرائیل بارها اعلام کرده آن‌ها کنترل کامل آسمان ایران را در دست دارند. دوازده روز پرواز نزدیک به سیصد جنگنده، بدون هیچ آسیبی بر فراز ایران موید این ادعاست.

حال که توان بازدارندگی رژیم آسیب دیده است و امکان فعالسازی مکانیسم ماشه از سوی اروپایی‌ها هم بسیار زیاد است، جمهوری اسلامی ایران احتمالا جز تسلیم کامل، یعنی توقف غنی‌سازی و تولید موشک و یا جنگ تمام عیار راه دیگر مقابل خود نخواهد داشت.

اگر این فرضیه را که رژیم ایران پیام تسلیم کامل خود را از طریق قطر به آمریکا رسانده و سپس آتش‌بس اعلام شده را معتبر ندانیم؛ تنها یک مورد باقی خواهد ماند و آن، حمله‌ای گسترده‌تر، طولانی‌تر و کوبنده‌تر از حملات قبلی به منافع حیاتی و زیرساخت‌های تهران است.

اسرائیل به عنوان جبهه نخست مقابل ایران هسته‌ای منتظر فرصتی تازه است تا این‌بار علاوه بر چراغ سبز آمریکا، حمایت ضمنی اروپا را نیز برای یک حمله وسیع داشته باشد. اگرچه ارتش و اکثر مقامات بلندپایه اسرائیل مدعی دستیابی به "اهداف جنگ" شدند؛ اما می‌دانیم که آن‌ها تا آخرین لحظه هشدار ترامپ مشغول بمباران آنچه خود منشا تهدید می‌نامند، بودند. بنابراین باید ادعای تحقق تمام اهداف را یک ژست سیاسی در نظر گرفت. به ویژه اینکه برخی گزارشات می‌گوید که اورانیوم فردو اندکی پیش از حمله آمریکا به عمق یک تاسیسات در همان حوالی منتقل شده است. جایی که نظارت کاملی بر آن وجود ندارد و در این بین، امکان غنی‌سازی در آن را نمی‌توان منتفی دانست.

باری، باید پذیرفت که به نقطه پایان ماراتنی می‌رسیم که نزدیک به سه دهه‌ پیش آغاز شده است. نقطه‌ای بین فعالیت هسته‌ای و برچیدن آن، تنها یک مورد امکان تحقق دارد و دکترین "نه جنگ نه مذاکره" به پایان راه رسیده است. جایی که با تسلیم مرگ تدریجی حکومت ایران آغاز و با ورود به جنگ در یک آن به زانو درمی‌آید؛ اگرچه این به زانودرآمدن، بلافاصله بە براندازی منجر نشود.