کوردستان میدیا

سایت مرکزی حزب دمکرات کوردستان ایران

سمکو شکاک؛ پیشوای کاریزماتیک و پدر ناسیونالیسم نوین کورد

21:43 - 30 تیر 1404

سمکو شکاک؛ پیشوای کاریزماتیک و پدر ناسیونالیسم نوین کورد

 

اورارتو دلشین

 

مقدمه

در تاریخ پرغوغای کوردستان، چهره‌هایی زاده شدند که نامشان نه‌فقط در اوراق تاریخ، که در حافظه جمعی ملت کورد نقش بسته است؛ مردانی که سلاح به دوش گرفتند نه برای قدرت، که برای حق، برای آزادی، و برای آینده‌ای که در آن کورد بتواند "باشد"؛ بی‌تحقیر، بی‌سرکوب، بی‌انکار. از میان آن نام‌های بزرگ، یکی همچون شعله‌ای زود برافروخته و ناجوانمردانه خاموش شد: سمکو شکاك. جوانی از قبیله‌ای بزرگ، رهبری از تبار خیزش، و مردی که در زمانه‌ای دشوار، علم مبارزه را بالا برد و خواب را از چشم شاهان و بیگانگان ربود.

این مقاله، روایتی دوباره اما نگاهی نو است به زندگی و شهادت سمکو شکاك؛ نه صرفا به‌مثابه یک شورشی یا سردار عشایر، بلکه به‌عنوان یک پیشاهنگ سیاسی، با افقی فراتر از مرزهای ایل و قبیله. ما در این پژوهش، به بازخوانی آرمانهای او، روند سیاسی‌ ونظامی حرکتش، و خیانت آشکار سلطنت پهلوی که با فریب و نیرنگ، ترور یکی از نخستین رهبران نوین کورد را رقم زد، می‌پردازیم.

همچنین در پرتو منابع تاریخی و تحلیل‌های نوین، نشان خواهیم داد که سمکو نه صرفاً یک چهره‌ی ایلی، بلکه نماد جنبشی بود که رؤیای استقلال، کرامت و عدالت را برای کوردستان در سر داشت؛ رؤیایی که همچون قاسملو، هیچ‌گاه مجال تمام‌شدن نیافت، اما در ذهن و جان هر کوردی جاودانه شد.

تولد، تبار و خاستگاه سیاسی سمائیل خان شکاک (سمکو)

از ایل تا ملت: شکل‌گیری شخصیت یک پیشوای تاریخی

اسماعیل خان شکاک، که در تاریخ ملت کورد به نام ماندگار «سمکو» شناخته می‌شود، در سال ۱۸۸۷ میلادی (۱۲۶۶ هجری شمسی) در منطقهٔ قوشچی، در محدوده‌ای میان ماکو، خوی و ارومیه، از دل ایل پرافتخار و جنگاور شکاک متولد شد. پدر او، محمد اقا شکاک، یکی از خان‌های مقتدر زمان قاجار بود که به‌واسطهٔ قدرت نظامی، نفوذ قبیله‌ای و هوشمندی در تعامل با حکومت مرکزی، جایگاهی ممتاز در ساختار عشایر کورد داشت. ایل شکاک در آن دوران، به عنوان یکی از بزرگترین و تأثیرگذارترین ایلات کورد در ناحیهٔ مرزی ایران و عثمانی شناخته می‌شد.

از نخستین سالهای کودکی، سمکو با مفاهیم رهبری، سیاست، جنگ و سازش بزرگ شد. او فرزند ایل، فرزند کوه، و فرزند مرز بود. طبیعت خشن و بی‌رحم منطقه، درگیریهای دائمی میان قدرتهای منطقه‌ای، و موقعیت ژئوپلیتیکی حساسی که ایل شکاک در آن واقع شده بود، از سمکو رهبری ساختند که پیش از آنکه قلم به دست گیرد یا سخنرانی کند، زبان باروت و سیاست را آموخته بود.

در دورانی که شاهان قاجار در تهران سرگرم رقابتهای درباری و وابستگی به روسیه و بریتانیا بودند، در مرزهای غربی ایران، مردی داشت شکل می‌گرفت که نه دل در گرو دربار داشت، نه آینده خود را در خدمت به سلطنت می‌دید. سمکو شکاک از همان جوانی فهمید که کورد، اگر خود را نجات ندهد، در بازی قدرت دیگران گم خواهد شد.

او تحصیلات رسمی نداشت، اما آنچه آموخت، از کتابهای دانشگاهی عمیق‌تر بود؛ آموخته‌های او از دل میدان، از مذاکرات بین‌الایلی، از خیانتهای تاریخی حکومتهای مرکزی، و از درد و رنج مردمانش بود. جوانی‌اش مصادف بود با سالهای پایانی قرن نوزدهم؛ دورانی که امپراتوری عثمانی در حال فروپاشی بود و ایران قاجار گرفتار ضعف و وابستگی. در همین دوره، بذرهای ناسیونالیسم در بسیاری از ملتهای خاورمیانه کاشته شد، و کوردها نیز نخستین نشانه‌های بیداری ملی را در دل کوه‌ها و میان ایلات تجربه کردند.

سمکو برخلاف بسیاری از خوانین هم‌عصر خود، که تنها به قدرت و زمین و نفوذ محلی فکر می‌کردند، به مفهوم ملت فکر می‌کرد. او درک کرده بود که اگر زبان، هویت، لباس، زمین و فرهنگ ما از ما گرفته شود، دیگر نه عشیره‌ای باقی می‌ماند، نه کوهی برای پناه. این ادراک، نقطه آغاز تفکر متفاوت او نسبت به سیاست، قدرت و آیندهٔ کوردها بود.

ایل شکاک از دیرباز در دو سوی مرز ایران و عثمانی زندگی می‌کرد. این موقعیت، سمکو را با مفاهیم جغرافیای سیاسی و مرزبندیهای مدرن زودتر از بسیاری آشنا کرد. او می‌دید که دولتها چگونه در حال ترسیم مرزها، ساختن ارتشهای مدرن، و سازماندهی دستگاه‌های سرکوب هستند. همین امر باعث شد تا ذهنیت او نیز فراتر از ساختار سنتی عشایر تکامل یابد.

نخستین گام‌های سیاسی سمکو پس از مرگ پدرش آغاز شد؛ زمانی که به‌عنوان رهبر ایل شکاک برگزیده شد. در آن هنگام، کوردها در ایران و عثمانی در وضعیت بغرنجی به‌سر می‌بردند: نه دارای دولت، نه مورد احترام، و نه حتی در چارچوب قوانین به‌رسمیت شناخته شده. آنان تنها زمانی به حساب می‌آمدند که یا علیه دشمنان حکومت مرکزی بجنگند، یا مالیات بپردازند. سمکو این وضعیت را نه تنها ناعادلانه، بلکه تحقیرکننده می‌دانست.

او می‌خواست کورد، همانند هر ملت دیگری، دارای حق تصمیم‌گیری، اداره‌ی خود، و دفاع مشروع از هویت خود باشد. این اندیشه، در زمانه‌ای که شاه و سلطان هر دو از ملت تنها مطیع می‌خواستند، جسارت و آینده‌بینی‌ای عظیم می‌طلبید. سمکو این جسارت را داشت.

باید توجه داشت که ریشه‌های ناسیونالیسم کوردی در آن دوران بسیار نوپا بود. اما سمکو با درایت و شهود رهبری‌اش، متوجه شد که تنها راه بقا، حرکت به‌سوی آگاهی ملی است. او به جای تکیه بر تفاخر عشیره‌ای، دست به اتحاد با دیگر قبایل کورد زد، و نخستین گام‌ها برای ایجاد یک نیروی نظامی منسجم، ایدئولوژیک و ملی را برداشت.

او همچنین در ارتباطات خود با رهبران کورد در عثمانی، قفقاز و حتی اروپا، سعی کرد هویت کوردی را به‌عنوان یک مسئله‌ی ملی و تاریخی مطرح کند. این ارتباطات بعدها در روند تلاش برای خودمختاری کوردستان، و پیوند میان مبارزات شرق و غرب کوردستان، نقش تعیین‌کننده‌ای ایفا کرد.

در جمع‌بندی این بخش باید گفت:

سمکو تنها یک فرزند ایل نبود؛ او فرزند یک مرحلهٔ تاریخی بود. مرحله‌ای که در آن، ملتها از دل طوایف برخاستند، و رهبری مانند او، باید میان وفاداری به گذشته و ساختن آینده، یکی را انتخاب می‌کرد. او راه آینده را انتخاب کرد، با تمام خطراتش.

شخصیت، اندیشه و ساختار رهبری سمکو شکاك؛ از چریک فردی تا رهبر کاریزماتیک یک جنبش

شخصیت سمکو شکاك (اسماعیل آقا شكاک) از جمله شخصیتهایی است که با گذر زمان، نه تنها کمرنگ نشده بلکه با لایه‌های جدیدی از تحلیل تاریخی و هویتی، برجسته‌تر نیز شده است. در بررسی شخصیت او، نمی‌توان به سادگی از کنشهای فردی، آرمانهای ملی، ساختار ذهنی و همچنین سازوکارهای رهبری او در بستر جغرافیایی و سیاسی آن دوران گذر کرد. سمکو برخلاف بسیاری از رهبران محلی که درگیر رقابتهای قبیله‌ای و خواسته‌های محدود طایفه‌ای بودند، افقی گسترده‌تر داشت؛ او از همان ابتدای رستاخیزش علیه نظم شاهنشاهی، مسئله‌ای به نام کوردستان را در ذهن خود نهادینه کرده بود.

اگرچه در برخی روایتهای رسمی رژیم پهلوی و منابع همسو با آن، تلاش شده تا از سمکو چهره‌ای صرفاً طایفه‌ای و جنگ‌طلب ترسیم شود، اما منابع معتبر تاریخی، خاطرات معاصران، و بررسی روند سازمان‌دهی او نشان می‌دهد که سمکو از همان ابتدا برای اتحاد قبایل مختلف کورد تلاش کرد. او برای نخستین بار موفق شد گروه‌های نظامی متفرق کورد را زیر یک پرچم گرد آورد؛ پرچمی که در آن آزادی و هویت کوردی نقش بسته بود.

در رفتار و شیوه‌های رهبری سمکو، نوعی از کاریزما و اعتمادبه‌نفس ملی دیده می‌شود که او را به یک رهبر فراتر از جغرافیای قبیله‌اش تبدیل کرد. او نه‌تنها با خوانین کورد دیگر وارد مذاکره می‌شد، بلکه گاه آنها را به همبستگی سیاسی فرا می‌خواند. شیوه‌های نظامی او نیز، برخلاف تصور رایج که آنها را چریکی صرف می‌داند، دارای منطق استراتژیک منسجمی بودند؛ از کمینها گرفته تا حمله‌های برق‌آسا و عقب‌نشینی‌های تاکتیکی.

اندیشه‌ی سمکو، آمیخته‌ای از آزادیخواهی، حس تاریخی ستمدیدگی ملت کورد، و آرزوی بنای حکومتی مستقل یا خودگردان بود. اگرچه اسناد نشان می‌دهد که سمکو به شکل دقیق و کلاسیک مانند جنبشهای مدرن، بیانیه‌های مکتوب سیاسی صادر نکرد، اما رفتارهای سیاسی و اجتماعی او، گویای اندیشه‌ای منسجم در جهت بازتعریف جایگاه کوردها در منطقه بود. او به خوبی فهمیده بود که ساختار مرکزی دولت پهلوی، هیچ جایی برای تنوع فرهنگی، زبانی و ملی قائل نیست و «یک ملت، یک زبان، یک شاه» تنها فرمولی برای حذف کوردها، آذریها، بلوچها، عربها، ترکمنها و دیگر اقوام و ملیتهاست.

سمکو شكاك، بر این باور بود که سکوت برابر با مرگ است، و اگر ملتی برای حق خود نجنگد، نه تنها در تاریخ محو خواهد شد بلکه نسل آینده‌اش نیز با تحقیر و انکار رشد خواهد کرد. از همین رو، او میان سلاح و کلمه، سلاح را انتخاب کرد؛ اما نه از سر خشونت‌طلبی، بلکه به‌مثابه آخرین راه برای دفاع از حق موجودیت یک ملت.

رهبری او اگرچه با برخی اشتباهات تاکتیکی همراه بود، اما در مجموع روندی پیش‌رونده و تأثیرگذار داشت. او هرگز در قامت یک مزدور یا دست‌نشانده ظاهر نشد؛ سمکو نه وابسته به انگلستان بود و نه مزد بگیر عثمانی یا روسیه؛ بلکه همواره تلاش می‌کرد بازی قدرتهای منطقه‌ای را به نفع مسئله‌ی کوردستان تغییر دهد، حتی اگر گاه به‌ظاهر مجبور به مذاکره یا پذیرش آتش‌بسهای موقت می‌شد.

سمکو در ساختار نظامی خود، به شیوه‌ای نیمه‌متمرکز عمل می‌کرد. او هم رهبر بود و هم میدان‌دار؛ هم فرمان صادر می‌کرد و هم در خط مقدم مبارزه می‌جنگید. این ویژگی باعث شد که بسیاری از جوانان کورد، حتی آنهایی که از طایفه‌ی شكاك نبودند، به صفوف او بپیوندند. او روحیه‌ای ملی‌گرایانه داشت و به نماد غیررسمی مقاومت کوردها در برابر شاهنشاهی تبدیل شد.

در پایان این بخش باید گفت، سمکو شكاك تنها یک رهبر محلی نبود، بلکه تبلور یک ذهنیت تاریخی معطوف به رهایی بود. او با جان خود نوشت که کورد بودن، گناه نیست؛ حق است، و اگر این حق در چهارچوبهای مسالمت‌آمیز به رسمیت شناخته نشود، حق دارد که برای آن جنگید، مقاومت کرد، و حتی جان داد.

خیانت رژیم شاهنشاهی و ترور سمکو؛ فروپاشی رویای آزادی

در سالهای آغازین قرن بیستم، رژیم پهلوی با تمرکز بر استحکام قدرت مرکزی و اجرای سیاستهای تمرکزگرایانه، همه‌ی جنبشها و رهبران قومی  و ملیتی را تهدیدی برای وحدت ارضی ایران می‌دانست. در این میان، سمائیل خان شکاک (سمکو) که به‌واسطه رهبری کاریزماتیک و قدرت نظامی قابل توجه، تبدیل به نمادی از بیداری ملی کوردها شده بود، بیش از هر رهبر دیگری برای حکومت مرکزی خطرناک تلقی می‌شد.

رژیم پهلوی، به ویژه رضا شاه، به خوبی آگاه بود که توان مقابله مستقیم نظامی با سمکو و نیروهایش محدود است و جنگ تمام‌عیار می‌تواند به بحرانهای گسترده‌تری منجر شود. بنابراین، تصمیم گرفت تا از راه‌های سیاسی، فریب و نهایتاً ترور به مقابله با این رهبر ملی بپردازد.

دستور کار رژیم این بود که ابتدا با ایجاد فضاهای مذاکره و گفت‌وگو، سمکو را به دام بیندازد و سپس در فرصتی مناسب، او را از بین ببرد. در سال ۱۹۳۰، رژیم با صدور دعوت‌نامه‌ای رسمی، سمکو را به جلسه‌ای دعوت کرد که به ظاهر برای آشتی و گفت‌وگو بود. اما پشت پرده، این دعوت پلی بود به سوی مرگی ناجوانمردانه.

سمکو، با توکل بر صداقت و به منظور حفظ جان و پیشبرد اهداف ملی، بدون سلاح و همراه با گروه کوچکی از یاران خود به محل جلسه رفت. این اعتماد به رژیم، نقطهٔ عطفی در تاریخ کوردستان شد. در این جلسه، نیروهای حکومت به محاصره سمکو پرداختند و در اقدامی غیرانسانی و خائنانه، او را ترور کردند.

این ترور نه تنها یک قتل سیاسی بود، بلکه پیامی آشکار به همه‌ی رهبران و مردمی بود که جرات استقلال و آزادگی داشتند: "شاهنشاهی ایران هرگز اجازه نمی‌دهد صدای آزادی در خاکش طنین‌انداز شود."

این ترور، رژیم پهلوی تلاش کرد تا کوردها را از پیگیری حق خود منصرف کند، اما برعکس، ترور سمکو همچون جرقه‌ای عمل کرد که شعله‌ی مقاومت و ناسیونالیسم کورد را در دل مردم روشن‌تر کرد.

چنین خیانتی، که در ظاهر به شکل مذاکرات صلح‌آمیز جلوه داده شد، اما در واقع عملی نظامی و تروریستی بود، یادآور سیاستهای سرکوبگرانه و بی‌رحمانه‌ی رژیم‌های دیکتاتوری است که برای حفظ قدرت، کوچک‌ترین انعطافی ندارند.

میراث سمکو و تاثیرات او بر جنبشهای ملی‌گرایانه کورد

پس از ترور ناجوانمردانه سمکو، بسیاری تصور می‌کردند که این واقعه می‌تواند به سرکوب کامل ناسیونالیسم کوردی بینجامد و جنبشهای استقلال‌طلبانه را به سکوت وادارد. اما تاریخ چیز دیگری گفت. ترور سمکو نه پایان، که آغاز فصل جدیدی بود؛ فصلی که در آن ایده‌ها و آرمانهای او به صورتی گسترده‌تر و ساختارمندتر، در دل جنبشهای بعدی کوردستان تزریق شد.

سمکو به‌عنوان پدر ناسیونالیسم نوین کورد شناخته می‌شود، زیرا برای اولین بار مفهوم ملت کورد را فراتر از تعلقات قبیله‌ای و محلی مطرح کرد. این اندیشه در دهه‌های بعد، به ویژه در تأسیس جمهوری کوردستان در مهاباد (۱۹۴۶) و پس از آن در شکل‌گیری احزاب سیاسی و نظامی مانند حزب دموکرات کوردستان ایران تجلی یافت.

جنبشهای کوردی پس از سمکو، میراث او را به عنوان نمادی از مقاومت و هویت حفظ کردند و بسیاری از رهبران و مبارزان بعدها، سمکو را به عنوان منبع الهام اصلی خود معرفی کردند. این میراث شامل تعهد به استقلال فرهنگی، سیاسی و اجتماعی و نیز مبارزه علیه سیاستهای سرکوبگرانه حکومتهای مرکزی بود.

از نظر سازمانی نیز، سمکو نقش کلیدی در نخستین شکل‌دهی به نیروهای نظامی منسجم کوردی داشت که الگوی آن در سالهای بعد توسط احزاب مختلف کوردی اتخاذ شد. رهبری او نشان داد که یک جنبش ملی موفق نیازمند ترکیبی از رهبری کاریزماتیک، سازماندهی نظامی و اتحاد سیاسی است.

از سوی دیگر، شهادت سمکو باعث ایجاد حس همبستگی میان قبایل مختلف و گروه‌های کورد شد و به مرور زمان، تقسیمات قبیله‌ای به حداقل رسید و جای خود را به حس «ملت بودن» داد.

امروز، نام سمکو همچنان به عنوان نمادی از ایستادگی در برابر ظلم و سرکوب، و نمادی از آرمانهای آزادیخواهانه و استقلال‌طلبانه کوردها در ذهن و قلب هر کوردی زنده است. در ادبیات، موسیقی و فرهنگ سیاسی کورد، او جایگاهی ویژه دارد و سالروز شهادتش، همواره یادآور روحیه مبارزه و فداکاری است.

نتیجه‌گیری؛ سمکو، نماد ابدی مقاومت و ناسیونالیسم کورد

سمائیل خان شکاک، مشهور به سمکو، فراتر از یک نام در تاریخ کوردستان است؛ او نماینده‌ی اراده‌ای است که در برابر ظلم و سرکوب ایستاد و روح مقاومت را در کالبد ملت کورد دمید. زندگی و شهادت او نه صرفا روایتی از یک مبارزه فردی، بلکه نمودار تحولی عمیق در تاریخ سیاسی و اجتماعی کوردهاست.

سمکو، در دوره‌ای که ناسیونالیسم کورد هنوز پا به عرصه سیاسی نگذاشته بود، با بصیرتی بی‌نظیر و رهبری کاریزماتیک، نخستین پل‌های اتحاد میان قبایل پراکنده را ساخت و شعله هویت ملی را برافروخت. این هویت که پیش‌تر در قابهای سنتی قبیله‌ای و منطقه‌ای محدود بود، به برکتی جهانی برای ملت کورد بدل شد.

ترور ناجوانمردانه سمکو توسط رژیم پهلوی، نه تنها تلاشی برای حذف یک رهبر بود، بلکه نشان‌دهنده‌ی ترس این رژیم از بیداری و اتحاد کوردها بود. این اقدام خیانت‌بار، در عین حال، نقطه‌ای بود که در آن خون سمکو تبدیل به سوختی برای جنبشهای ملی و آزادیخواهانه شد. راهی که سمکو آغاز کرده بود، دیگر بسته نشد؛ بلکه نسل‌های بعد با الهام از او، پرچم مقاومت را برافراشتند.

میراث سمکو، از دیدگاه سیاسی، فرهنگی و نظامی، ستون فقرات جنبشهای کوردی پس از او را شکل داد. از جمهوری کوردستان گرفته تا حزب دموکرات کوردستان ایران و دیگر احزاب و سازمانهای ملی، همه سهمی از اندیشه و عمل سمکو را به دوش می‌کشند.

در نهایت، سمکو نه‌فقط یک قهرمان محلی، بلکه چهره‌ای کوردستانی وجهانی در مبارزه برای حقوق ملتها و آزادیهای بنیادین است. زندگی او ثابت کرد که «حق» اگر چنانچه با اراده، اتحاد و استقامت دنبال شود، هیچ نیرویی توان مقابله با آن را ندارد.

بدین ترتیب، مطالعه و تحلیل زندگی و آرمانهای سمکو، نه تنها برای درک تاریخ کوردستان حیاتی است، بلکه برای شناخت چالشها و راه‌کارهای امروز و فردای این ملت نیز کلیدی و راهگشا خواهد بود.