
جمهوری اسلامی و اسرائیل؛ جنگی بدون بازگشت!
خلیل میلانی
جمهوری اسلامی ایران و اسرائیل، سالها درگیر جنگی پنهان و نیابتی بودند، اما آنچه در فروردین ١٤٠٣ اتفاق افتاد، پایان این دوران و آغاز نبردی مستقیم و بیبازگشت بود. در ٢٥ فروردین سال گذشتە برای نخستین بار، سپاه پاسداران مستقیما خاک اسرائیل را هدف حمله موشکی قرار داد؛ حملهای که به تلافی کشته شدن فرماندهان نیروهای نیابتی ایران در لبنان و فلسطین انجام شد و از آن لحظه به بعد، همه چیز تغییر کرد.
اسرائیل فقط چند روز بعد، در ٣١ فروردین، با ورود به حریم هوایی ایران، سامانههای پدافندی رژیم را از کار انداخت و مسیر را برای حملات بعدی باز کرد. برای اولینبار، جنگ از سایه خارج شد و رودررو شد. جمهوری اسلامی، پس از سالها تهدید اسرائیل به "محو از روی نقشه"، حالا خودش در موضع دفاعی قرار گرفت. اسرائیل با جدیت وارد میدان شد و از همان ابتدا هدفش مشخص بود: انهدام کامل محور مقاومت ایران. این اقدام، اینبار مشروعیت جهانی هم داشت؛ چرا که خاک این کشور مستقیما هدف قرار گرفته بود، و تهدیدات خامنهای و فرماندهان سپاه درباره "نابودی اسرائیل" هم در کارنامه جمهوری اسلامی ثبت شده بود.
طی ماههای بعد، یکی یکی بازوهای منطقهای جمهوری اسلامی درهم شکستند. از حماس و حزبالله تا حوثیها و سایر نیروهای نیابتی رژیم و هیچ یک نتوانستند مقابل ماشین جنگی اسرائیل و حمایت آمریکا دوام بیاورند. اسرائیل نهتنها در میدان جنگ، بلکه در عرصه دیپلماسی و رسانه هم فعال شد؛ از لابی در واشنگتن گرفته تا جلب حمایت متحدان غربی برای نابودی زیرساختهای موشکی و هستهای ایران. واقعیت این است که پس از سقوط صدام، جمهوری اسلامی جای خالی عراق را در منطقه پر کردە و با محور مقاومت، سالها به قدرتنمایی پرداختە بود. اما همان قدرتنمایی، حالا به تهدیدی جهانی تبدیل شده بود. کشته شدن قاسم سلیمانی در سالهای پیش، جرقهای بود که روند افول جمهوری اسلامی در منطقه را کلید زد. با او، نیمی از ماشین نفوذ رژیم از کار افتاد.
حال در خرداد ١٤٠١ ما شاهد یکی از بیسابقهترین حملات نظامی اسرائیل به ایران بودیم. حملاتی که بهمدت ١٢ روز و شب ادامه داشت و بیشتر زیرساختهای حساس موشکی، اتمی و نظامی رژیم را نابود کرد. همچنین بسیاری از فرماندهان سپاه و دانشمندان هستهای رژیم کشتە شدە و آمریکا نیز با بمباران تأسیسات فردو نشان داد که دیگر حاضر نیست جمهوری اسلامی با پروژه بمب اتم، از دنیا باج بگیرد و در نهایت خامنهای که تا دیروز از "ایستادگی" میگفت، مجبور شد در پناهگاه و مخفیگاه خود پرچم سفید تسلیم را بالا ببرد.
اکنون، جمهوری اسلامی تقریبا همه کارتهای فشار خود در معادلات منطقەای و جهانی را از دست داده است: نه پروژه هسته، نه گروگانگیری دیپلماسی و نه نیروهای نیابتی قادر بە تغییر معادلات بە نفع جمهوری اسلامی نبودە و سالها سرمایهگذاری در صنایع نظامی و اتمی نیز، تنها طی چند شب دود شد و رفت هوا. اما آیا این پایان جنگ است؟ بعید است.
آتشبس فعلی بیشتر یک تنفس موقت برای رژیمی است که چیزی برای باجگیری ندارد. اسرائیل اعلام کرده که تهدید اتمی جمهوری اسلامی را دیگر تحمل نخواهد کرد، بهویژه وقتی فرماندهان سپاه بهصراحت درباره استفاده از کلاهکهای جنگی صحبت میکنند. تجارب تاریخی نیز نشان دادە کە هر رژیمی اسرائیل را تهدید بە نابودی کرده و یا به آن حمله کرده است، خود سرنگون شده است: از رژیم صدام تا قذافی و مقامات اسرائیل نیز آشکارا این آیندە را برای خامنهای رقم زدەاند،
اما آیان این جنگ تنها خاورمیانه را تغییر داده و فرصتی برای ملتهای تحت ستم ایران مهیا خواهد ساخت؟ این بە وضعیت و آیندەی مبارزاتی ملتهای ایران علیە جمهوری اسلامی بستگی دارد، قدر مسلم آن است کە ضعف جمهوری اسلامی را میتوان بە نقطەی قوت جنبش اعتراضی و حقطلبی ملتهای ایران تبدیل کرد.