کوردستان میدیا

سایت مرکزی حزب دمکرات کوردستان ایران

چماق و هویج؛ تسلیم یا سقوط؟

03:11 - 19 تیر 1404

چماق و هویج؛ تسلیم یا سقوط؟

رضا دانشجو

در ادبیات کلاسیک دیپلماسی، سیاست «چماق و هویج» یکی از شناخته‌شده‌ترین روش‌ها برای وادار کردن بازیگران سرکش به تغییر مسیر تلقی می‌شود؛ ترکیبی از تهدید و تشویق، تنبیه و پاداش، جنگ و صلح. این سیاست، اگرچه از قرن بیستم در روابط قدرت‌های جهانی با کشورهای درگیر بحران رایج بوده، اما امروز در مواجهه با جمهوری اسلامی ایران، شکل تازه و پیچیده‌تری به خود گرفته است.

 جمهوری اسلامی که بواسطه سال‌های سیاست سرکوبگرانه و ناتوانی محض در امور مملکت بویژه بعد از اتفاقات انقلاب ژینا درگیر شکاف بی‌سابقه داخلی و بحران مشروعیت است و بخش عمده ای از جامعه را کاملا رودروی خود می بیند،  در ابعاد منطقه‌ای و جهانی نیز با مشکلات فراوانی دست و پنجه نرم می کند. مشکلاتی که بعد  از رویارویی نظامی با اسرائیل  وارد فاز جدیدی شدەاند. غافلگیر شدن رژیم و از دست دادن بخش عمدەای از توان بازدارندگی خود، کارت­های بازی جمهوری اسلامی را آنقدر محدود کردەاند که به صراحت می توان گفت اینک رژیم با دست خالی دارد باز می­کند و فقط دلخوش به اتفاقات و بدبازی کردن طرف مقابل است. اگر از تهدیدهای توخالی که همیشه بخشی از دستگاه پروپاگاندای جمهوری اسلامی که آنهم نسبت به گذشته بسیار کاهش یافته است بگذریم می­توان گفت: هیچ چیز نمی­تواند رژیم را از سقوط نجات دهد حتی یک صلح تحمیلی!

"صلح در اوج قدرت" روی دیگر سیاست چماق و هویج

بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، در جریان یکی از سخنرانی‌های اخیر خود، پس از حملات دقیق و گسترده به مراکز حساس نظامی و اطلاعاتی در داخل خاک ایران، جمله‌ای کلیدی بیان کرد: "سیاست من و پرزیدنت ترامپ، صلح در اوج قدرت است."

این جمله، همزمان پیام صریحی به تهران بود و هم نشان‌دهنده نوعی هماهنگی راهبردی میان اسرائیل و آمریکا در استفاده از سیاست چماق وهویج؛ اما این‌بار، با قدرت‌نمایی مستقیم نظامی و سپس دعوت به توقف درگیری و بازگشت به مذاکره. اسرائیل با این رویکرد، در واقع نشان داد که حتی در اوج عملیات نظامی نیز به‌دنبال راهکاری برای مهار رفتارهای ایران است، نه صرفا نابودی تمام‌عیار.

ایران و اسرائیل؛ جنگی فراتر از سایه‌ها

اگرچه درگیری ایران و اسرائیل در سال‌های اخیر بیشتر در قالب جنگ نیابتی در سوریه، عراق و لبنان جریان داشت، اما تحولات سال گذشته و به‌ویژه حملات سایبری، خرابکاری در تأسیسات هسته‌ای، و ترورهای هدفمند در عمق خاک ایران، نشان داد که این جنگ از حالت سایه‌ها خارج شده و وارد فاز رودررو شده است.

مقامات نظامی جمهوری اسلامی به‌صراحت از نفوذ «غیرقابل تصور» اسرائیل در زیرساخت‌های امنیتی کشور سخن می‌گویند. همین موضوع نشان می‌دهد که رژیم نه‌تنها در مقابل قدرت‌های خارجی، بلکه حتی در تأمین امنیت درون خود نیز با شکست روبه‌رو شده است.

در این میان، سیاست چماق و هویج نیز دیگر در چارچوب صرف دیپلماسی تعریف نمی‌شود، بلکه حالا با بمب، پهپاد، حملات سایبری و عملیات نفوذ همراه شده است. اسرائیل با همراهی آمریکا، از یک‌سو ساختارهای نظامی و اطلاعاتی ایران را هدف قرار می‌دهد، و از سوی دیگر، پیام‌های صلح‌آمیز اما مشروط ارسال می‌کند. این دقیقا همان‌جایی است که نتانیاهو از آن به عنوان «صلح در اوج قدرت» یاد می‌کند؛ صلحی که فقط از دل چماق سنگین حاصل می‌شود.

تأثیر درگیری با اسراییل بر جایگاه منطقەای جمهوری اسلامی

درگیری مستقیم با اسرائیل نه‌تنها به جمهوری اسلامی امکان مانور نمی‌دهد، بلکه ناکارآمدی ساختارهای امنیتی آن را بیش از پیش آشکار می‌کند. این تحولات در شرایطی رخ می‌دهد که نظام با بحران‌های اقتصادی، اعتراضات مردمی، و شکاف بی‌سابقه میان حاکمیت و جامعه مواجه است.

در واقع، رژیمی که تا همین چند سال پیش، با اتکا به محور مقاومت و گفتمان ضداسرائیلی، خود را قدرتی منطقه‌ای معرفی می‌کرد، امروز حتی در پایتخت خود نیز دچار ناامنی و نفوذ شده است. چنین وضعیتی، دست طرف‌های بین‌المللی را برای تشدید فشارها باز گذاشته و امکان چانه‌زنی را از جمهوری اسلامی سلب کرده است.

سیاست چماق و هویج، اکنون به‌ویژه در قالب هم‌راستایی اسرائیل و آمریکا، وارد مرحله‌ای اجرایی و میدانی شده است. از یک‌سو حملات نظامی و نفوذ اطلاعاتی، ستون‌های امنیتی نظام را هدف گرفته‌اند و از سوی دیگر، وعده‌های رفع تحریم، دعوت به مذاکره و حمایت از مردم ایران، «هویج» این سیاست را شکل می‌دهد.

در همین راستا، دونالد ترامپ روزی  تاسیسات هستەای ایران را هدف قرار می دهد و از نابودی آن سخن می گوید. روز بعد اعلام صلح می­کند و پایان درگیری! چند روز بعد با یک بسته تشویقی خواستار مذاکره می­شود و روز بعد با مسخره کردن سخنان خامنەای، تهدید به حمله می کند!

آن‌چه تفاوت امروز را با گذشته رقم می‌زند، فروپاشی توان رژیم برای استفاده از زمان، فرصت‌سازی و بازی دیپلماتیک است. در میدان واقعی، جمهوری اسلامی دیگر توان تأخیر، فرار یا بازی با واژه‌ها را ندارد. رویارویی با مردم در داخل و قدرت‌های مسلط در خارج، به‌گونه‌ای هم‌زمان شکل گرفته که شاید برای نخستین‌بار در تاریخ جمهوری اسلامی، دیگر نه چماق کارساز است، نه هویج فریبنده.

چند تکه شدن نهاد تصمیم گیر در جمهوری اسلامی با توجه به کهولت سن علی خامنەای و‌ناتوانی او در تصمیم گیری، تفاوتهای عمیق فکری در میان بعضی از فرماندهان عالی رتبه نظامی رژیم با سیاسیون داخل حاکمیت، باعث می­شود احتمال مهار جمهوری اسلامی از طریق دیپلماسی، آنچه دلخواه غرب و آمریکاست، را بسیار غیر ممکن می­سازد. شاید سقوط  و سرنگونی حکومت خودکامه جمهوری اسلامی به دلیل انبوه تعارضات ساختاری رژیم توسط یک حرکت مردمی محتمل ترین گزینه بعد از ناکامی سیاست چماق و هویج باشد ! پایان کابوس جمهوری اسلامی را بی گمان مردم معترض در خیابان‌ها رقم خواهند زد! این پایان همه دیکتاتورهاست!