
ترس علی خامنهای و درخواست اماننامه از اسرائیل برای جلوگیری از کشتنش
هیوا
مقدمه
جمهوری اسلامی ایران در چهار دههی گذشته، درگیریها و تنشهای گستردهای با بسیاری از کشورهای منطقه و جهان داشته است، اما یکی از مهمترین دشمنان ایدئولوژیک و راهبردی آن، اسرائیل است. رهبران جمهوری اسلامی ایران از بدو انقلاب بە تاراج بردە ۱۳۵۷، نابودی اسرائیل را بخشی از اهداف استراتژیک نظام معرفی کردهاند. در این میان، علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، بیش از همه این شعار را پررنگ کرده و در بسیاری از سخنرانیهایش، بهطور مستقیم از محو اسرائیل سخن گفته است. اما با تغییرات ژئوپولیتیکی در منطقه، و افزایش فشارهای امنیتی و هدف گرفتن مقامات بلندپایه جمهوری اسلامی از سوی اسرائیل این گمانهزنی تقویت شده که شخص خامنهای در خفا تلاشهایی برای حفظ جان خود و گرفتن نوعی اماننامه یا تضمین امنیتی از دشمن دیرینهاش، اسرائیل، انجام داده باشد.
سابقهی درگیری ایران و اسرائیل
ایران و اسرائیل تا پیش از انقلاب ۱۳۵۷ دارای روابط دیپلماتیک، نظامی و اقتصادی بودند. اما پس از روی کار آمدن جمهوری اسلامی، سیاست رسمی نظام ایران مبتنی بر عدم بهرسمیتشناختن اسرائیل و حمایت از گروههای مسلح نیابتی و ضد اسرائیلی مانند حزبالله لبنان، جهاد اسلامی و حماس شد. این سیاست، اسرائیل را به یکی از دشمنان اصلی جمهوری اسلامی تبدیل کرد.
در سالهای اخیر، اسرائیل از طریق عملیاتهای اطلاعاتی-امنیتی، تلاشهای گستردهای برای تضعیف و مهار نفوذ منطقهای ایران انجام داده است. ترور دانشمندان هستهای ایران، حملات سایبری به تأسیسات هستهای، و حتی نفوذ اطلاعاتی به نهادهای امنیتی سپاه پاسداران، تنها بخشی از اقدامات اسرائیل علیه ایران بوده است.
موج ترورها و احساس خطر در سطح رهبری
ترور محسن فخریزاده، دانشمند هستهای ایران، در آذر ۱۳۹۹ به شکلی پیچیده و با برنامهریزی دقیق، زنگ خطر را برای بالاترین مقامات جمهوری اسلامی به صدا درآورد. همچنین، در سالهای اخیر چندین فرمانده بلندپایه نیروی قدس سپاه پاسداران در سوریه و عراق توسط پهپادها یا عوامل موساد ترور شدهاند. مجموعهی این عملیاتها نشان داد که اسرائیل دارای نفوذ قابلتوجهی در داخل ساختار امنیتی ایران است و توانایی انجام عملیاتهای پیچیده و هدفمند را دارد.
بر اساس برخی گزارشهای غیررسمی، پس از ترور فخریزاده، تیم حفاظت رهبری جمهوری اسلامی تحت بازنگری کامل قرار گرفت. منابعی در داخل سپاه تأیید کردهاند که خامنهای به شدت نسبت به امنیت شخصی خود حساس شده و بسیاری از دیدارهای عمومی و حتی خصوصی او محدود شدهاند.
احتمال مذاکره یا ارسال پیام به اسرائیل؟
در دنیای سیاست، دشمنیها همیشه مطلق نیستند و حتی در شرایط بسیار بحرانی نیز، کانالهای پنهانی برای مذاکره و انتقال پیام وجود دارد. در سالهای گذشته، رسانههای بینالمللی بارها گزارش دادهاند که ایران و اسرائیل از طریق کشورهای ثالث یا واسطههایی مانند عمان، سوئیس یا حتی روسیه، پیامهایی رد و بدل کردهاند.
در همین راستا، برخی تحلیلگران معتقدند که خامنهای یا اطرافیان نزدیک او، با درک تهدید جدی از سوی اسرائیل، بهطور غیررسمی تلاش کردهاند نوعی «اماننامه» یا تضمین امنیتی برای خامنهای بگیرند. این اقدام میتواند به شکل پیام غیرمستقیم، تضمین عدم ترور در ازای کاهش تهدید علیه منافع اسرائیل در منطقه یا توقف برخی فعالیتهای سپاه قدس یا نهایتا تسلیم رژیم باشد.
گرچه چنین اطلاعاتی بهصورت رسمی تأیید نشدهاند، اما با توجه به تجربههای تاریخی، قابل باور است که حتی سرسختترین دشمنان در مواقع بحرانی به راهکارهایی برای حفظ موجودیت خود تن میدهند.
چه انگیزهای خامنهای را به چنین اقدامی سوق میدهد؟
خامنهای در سالهای پایانی عمر خود قرار دارد و با بحرانهای گستردهای در داخل کشور مواجه است: اعتراضات مردمی، نارضایتی اقتصادی، فساد سیستمی، بیاعتمادی اجتماعی، و بحران مشروعیت. از سوی دیگر، تهدیدهای خارجی نیز افزایش یافته و سپاه پاسداران، بازوی اصلی حفظ نظام، تحت تحریمها و فشارهای جهانی قرار دارد.
در چنین شرایطی، طبیعی است که علی خامنهای بخواهد از هر راهی برای حفظ امنیت شخصی خود بهره بگیرد. ترور احتمالی او نهتنها پایان حیات یک رهبر مذهبی خواهد بود، بلکه میتواند کل ساختار جمهوری اسلامی را دچار فروپاشی کند و حتی شرایط سرنگونی کل جمهوری اسلامی را فراهم کند در صورتی کە اپوزیسیون بەویژە ملل تحت ستم بە آدرسی تبدیل شوند و از عامل خارجی بەعنوان کمککنندە استفادە کنند کە این نیز خواست اسرائیلیها میباشد کە مدام از تغییر رژیم ایران صحبت کردەاند. در همین راستا جروزالم پست گفتە یکی از اشتباهات جنگ ١٢ روزە با جمهوری اسلامی خودداری از کشتن خامنەای بود.
آیا اسرائیل چنین اماننامهای میدهد؟
سؤال مهم این است که آیا اسرائیل حاضر به صدور چنین اماننامهای خواهد بود؟ اسرائیل یک استراتژی مشخص در قبال ایران دارد: تضعیف توانمندی نظامی و هستهای ایران، مهار نفوذ منطقهای، و ایجاد بازدارندگی از طریق عملیاتهای پیشدستانه و نهایتا اگر بشود تغییر رژیم. اگر اسرائیل به این نتیجه برسد که حذف فیزیکی خامنهای میتواند باعث هرجومرج و تضعیف سیستم در ایران شود، ممکن است به چنین گزینهای فکر کند.
اما اگر دریافت کند که تضمین جان خامنهای میتواند به کاهش تهدیدات منطقهای بیانجامد و ایران از خطوط قرمز عبور نکند، شاید اسرائیل نیز بهطور موقت چنین توافقی را بپذیرد؛ بهویژه اگر این توافق از مسیرهای دیپلماتیک پنهان و با واسطههای مورد اعتماد انجام شود.
نتیجهگیری
هرچند هنوز سند رسمی دربارهی دریافت یا درخواست اماننامه از سوی علی خامنهای وجود ندارد، اما تحلیل دادهها و تحولات منطقهای نشان میدهد که ترس در سطح عالیترین مقامات جمهوری اسلامی بهطور واقعی وجود دارد. ترورهای دقیق، تهدیدهای اطلاعاتی، و فروپاشی امنیتی درونی، میتواند حتی سرسختترین رهبران را وادار به سازش یا درخواست مخفیانه برای تضمین امنیت شخصی کند.
در پایان، سیاست میدان عمل واقعگرایانه است؛ جایی که ایدئولوژی گاه در برابر منافع بقای شخصی و سیستم عقب مینشیند. شاید روزی اسناد این مذاکرات پنهانی منتشر شوند، اما امروز نیز میتوان با تحلیل دقیق وقایع، سایهی ترس را بر بیت رهبری بهخوبی احساس کرد.