
نظام مقدس چگونه به مذاکره بر سر "ناموس" تن داد؟!
کەوە
هشتم خرداد ١٣٩٨، علی خامنهای -رهبر حکومت ایران- مدعی شد که نظام تحت امر او به مذاکره بر سر آنچه "مسائل ناموسی" عنوان کرد، تن نخواهد داد. حالا اما، آنها نهتنها به این مذاکره (ناموسی!) تن دادند؛ بلکه برای خریدن این ننگ به التماس هم افتادند.
او طی آن جلسه در جمع شماری از ولایتمداران که تحت عناوین مختلف روشنفکر و اندیشمند گردهم آمده بودند گفت: "ما درباره مسائل ناموسی انقلاب مذاکره نمیکنیم؛ درباره توانایی نظامی مذاکره نمیکنیم. معنی مذاکره در این مسئله، معامله است. یعنی از توانایی دفاعیتان کوتاه بیایید. مذاکره درباره اینجور مسائل، دو کلمه است: آنها میگویند این را میخواهیم، ما میگوییم نه!"
خامنهای به خوبی فهمیده که اوضاع فرق کرده و دستش برای میز مذاکره خالی است. به همین دلیل آنها نهتنها دیگر از "حق مسلم" هستهای گذشتهاند؛ بلکه سَر دادن این شعار خیابانهای دهه هشتاد برای خوشبینترین هوادارنش، مضحک به نظر میرسد.
نظام در ضعف کامل است و در معرض تهدیداتی همچون فروپاشی ساختاری، بحران ایدئولوژی، چالش گفتمانی و ورشکستگی اقتصادی و زیست-محیطی قرار دارد. آنها در این برهه تنها پیشنیاز آغاز مذاکره -پس از فرود آمدن موجی از بمبهای سنگرشکن بر سرشان- را "عدم حمله مجدد درمیانه گفتوگو" اعلام کردهاند. اینرا مجید تختروانچی معاون وزیر امور خارجه و امیر سعید ایروانی، نماینده حکومت ایران در سازمان ملل به صراحت مطرح کردهاند.
به بیانی دیگر نظام (مقدس!) در پنج پرده از انرژی هستهای "حق مسلم ماست" به آخرین آن، یعنی التماس رسیده است. مدت ٢٣ سال، نزدیک به دو نسل درگیر بازیای شد که ممکن بود در همان اوایل، یعنی ١٣٨١ و قضیه فاش شدن فعالیت برنامه اتمی، با تعهد به شروط جامعه بینالملل چارهجویی و حل شود.
اما آنها پس از آنکه فشار تحریم در کنار کارت حمله نظامی روی میز گذاشته شد، با لحاظ کردن اصل لایتغیر نظام (از این ستون به آن ستون فرج است) گفتند بر سر آن حق مسلم، حاضر به مذاکره (بخوان سازش و عقبنشینی) هستیم. به همین دلیل بود که خامنهای در دی ماه ١٣٩٢ مدعی شد: "نظام جمهوری اسلامی دربارهی موضوعات خاصّی كه مصلحت بداند، با این شیطان برای رفع شرّ او و برای حلّ مشكل، مذاكره میکند؛ معنای این آن نیست كه این ملّت مستأصل شده است."
این مدخلی شد برای مذاکراتی که به راهکار بینابینی "برجام" منتهی شد. جایی که پول دست نظام را گرفت؛ اما قبای ناموساش همچنان در دستان شیطان بود! از بد واقعه، چیزی از جشن "پیروزی ملت همیشه در صحنه" نگذشت که دونالد ترامپ در اردیبهشت ١٣٩٧، برجام را لغو کرد و جشن نظام نیمهتمام ماند.
شاخوشانه کشیدن نظام برای آمریکای پس از برجام، نتیجهای در پی نداشت و در نهایت هم در دی ماه ١٣٩٨، سر قاسم سلیمانی را هم بر باد داد. از آن به بعد راهبُرد "فشار حداکثری" کاری کرد که ایرا در سال ١٤٠٠، اعلام کرد در ازای لغو تحریم به مذاکره بازمیگردد و از خون قاسم سلیمانی هم خواهد گذشت. اما آمریکا اینرا و پیشنهاد امیرعبداللهیان وزیرخارجه کشته شده نظام مبنی بر آزادسازی ده میلیارد دلار از پولهای بلوکهشده برای آغاز مذاکره را هم نپذیرفت. تا اینکه میزان غنیسازی نظام به ٦٠ درصد و مقدار به نیمتُن رسید و در آنی، چیزی که تصور میکردند "برگ برنده بازی" میشود در یک بمباران از چرخه خارج شد!
اینبار تمام مسائل ناموسی نظام نشانه گرفته شده است؛ از هستهای تا گروگانها روی میز غرب قرار دارد. وزیر امور خارجه فرانسه و رئیس جمهوری این کشور، گفتهاند که علاوه بر مسئله هستهای، موشک بالستیک و گروههای اقماری، آزادی کامل گروگانها در ایران هم بخش لاینفک پکیج مذاکراتی خواهد بود.
این تقریبا نقطه پایانی بر حدود سه دهه ماجراجویی هستهای جمهوری اسلامی ایران (بخوان نظام مقدس) است. اکنون آنها یک هدف تمرینی-تفننی برای بمبافکنها و جنگندهها و حتی ریزپرندههای بیگانه هستند و هرجا لازم باشد توسَری میخورند تا تقدس کذاییشان هربار قَدری فروکش کند و در نهایت یا در حالتی تسلیمشده و تدریجی به نابودی برسند و یا اینکه در جنگی نهچندان طولانی.
روایت اینروزهای "رهبر مقدس و مبری از خطا" نظام تفاوت قابل اشارهای با خود نظام مقدس ندارد؛ شاید او خود بیش از حکومت تحت امرش، قربانی ماشین تبلیغاتیای شده که زمانی آنرا صرفا برای ارعاب در داخل و نشان دادن قدرقدرتی تولید میکردند. همانگونه که هیتلر هم در دورهای حتی تا فاجعه شکست تحقیرآمیز استالینگراد تصور میکرد ماشین جنگیاش هرآنچه ماشین وزارت پروپاگاندا تولید، محقق خواهد ساخت.