
جنگ اسرائیل و ایران، علت، تبعات و آیندهٔ تنش میان دو کشور
عیرفان رهنمون
در سال ۲۰۲۵، منازعهای گسترده میان ایران و اسرائیل بالا گرفت و به یکی از پرمخاطرهترین رویاروییهای مستقیم میان دو دشمن دیرینه در خاورمیانه تبدیل شد. درحالیکه در دهههای گذشته تنش میان این دو کشور عمدتاً در قالب جنگهای نیابتی، حملات سایبری، و ترورهای هدفمند جریان داشت، اما در این رویارویی، درگیری نظامی مستقیم برای نخستین بار بهصورت علنی و در مقیاسی وسیع صورت گرفت. در این مقاله به بررسی علل شکلگیری این جنگ، تبعات آن در سطوح داخلی و بینالمللی، و پیشبینی آیندهٔ تنش میان ایران و اسرائیل پرداخته میشود.
بخش اول: علل جنگ اخیر ایران و اسرائیل
۱. ابعاد ژئوپولیتیکی و ایدئولوژیکی
یکی از ریشههای عمیق تنش میان ایران و اسرائیل، تضاد ایدئولوژیکی بنیادین میان نظام جمهوری اسلامی ایران و دولت یهود اسرائیل است. جمهوری اسلامی، از زمان تأسیس در سال ۱۹۷۹، مشروعیت اسرائیل را به رسمیت نشناخته و آن را «رژیم اشغالگر قدس» مینامد. در مقابل، اسرائیل ایران را بزرگترین تهدید برای موجودیت خود میداند، بهویژه با توجه به برنامههای موشکی و هستهای ایران.
۲. مسئله محور مقاومت
حمایت ایران از گروههایی مانند حزبالله لبنان، حماس، جهاد اسلامی و گروههای شیعی در سوریه و عراق و حوثیهای یمن، همواره باعث خشم و نگرانی اسرائیل بوده است. در ماههای پیش از جنگ، حملات پهپادی و راکتی از جانب گروههای نیابتی ایران به خاک اسرائیل افزایش یافت. اسرائیل نیز در پاسخ، حملاتی سنگین به مواضع سپاه قدس در سوریه انجام داد. این تنشها، گامبهگام، به سوی درگیری مستقیم پیش رفتند.
۳. ترورهای هدفمند و جنگ سایبری
پیش از آغاز جنگ، ایران چندین بار مدعی شد کە دانشمندان هستهای و فرماندهان سپاە پاسداران به هدف ترور توسط اسرائیل تبدیل شدەاند. همچنین حملات سایبری به تأسیسات آب، برق و زیرساختهای حیاتی دو کشور شدت گرفت. برخی از منابع میگویند که یک حملهٔ سایبری گسترده به تأسیسات نظامی اسرائیل که به ایران نسبت داده شد، جرقهٔ آغاز درگیری مستقیم بود.
۴. تغییرات در معادلات منطقهای و جهانی
همزمان با کاهش نقش آمریکا در خاورمیانه و نزدیکی بیشتر ایران به قدرتهایی مانند چین و روسیه، اسرائیل احساس کرد که زمان محدودی برای مقابله با تهدیدهای راهبردی ایران باقی مانده است. همچنین با تحولات سیاسی در اسرائیل و ایران، رهبران دو کشور انگیزهٔ بیشتری برای نشاندادن قدرت و بازدارندگی یافتند.
بخش دوم: تبعات جنگ ایران و اسرائیل
۱. خسارات انسانی و اقتصادی
در جریان درگیریهای مستقیم، هزاران نفر کشته و زخمی شدند. حملات موشکی، پهپادی و بمبارانهای متقابل باعث نابودی زیرساختهای ایران شد. اقتصاد ایران، که پیش از آن نیز تحت فشار تحریمها بود، بیش از پیش فرسوده شد. بە اسرائیل نیز خساراتی بە زیرساختهای شهری و شبکههای حملونقل وارد آمد.
۲. بیثباتی منطقهای
این جنگ بهسرعت موجب بیثباتی در سراسر خاورمیانه شد. لبنان، سوریه، عراق و حتی یمن به میدانهای بالقوەی درگیری نیابتی تبدیل شدند. همچنین قیمت نفت بهشدت افزایش یافت و بازارهای جهانی متزلزل شدند.
۳. واکنش قدرتهای جهانی
روسیه، با حمایت ضمنی از ایران، خواهان حلوفصل از طریق مذاکره شد، درحالیکه آمریکا بهطور علنی از اسرائیل دفاع کرد. چین خواهان خویشتنداری هر دو طرف و حفظ ثبات انرژی شد. این وضعیت بار دیگر تقسیمبندی جدیدی در نظم جهانی را نشان داد، جایی که رقابت قدرتهای بزرگ در قلب بحرانهای منطقهای قابل مشاهده است.
۴. فعالشدن اتحادهای جدید
در نتیجهٔ این درگیری، اتحادهای جدیدی در حال شکلگیری است. برخی کشورهای عربی حاشیه خلیج که نگران توسعهطلبی ایران بودند، پنهان یا آشکار از مواضع اسرائیل حمایت کردند، درحالیکه گروههایی مانند حزبالله و حماس بهطور کامل از ایران حمایت کردند. این تحولات، نقشهٔ ژئوپلیتیکی منطقه را بهشدت دگرگون کرده است.
بخش سوم: آیندهٔ تنش میان ایران و اسرائیل
۱. سناریوی اول: بازدارندگی متقابل
با توجه به خسارات سنگین ایران و خسارات جانی در اسرائیل، ممکن است کە دو کشور وارد مرحلهای از «بازدارندگی متقابل» شوند؛ جایی که هر طرف دریافته که ادامهٔ درگیری میتواند در شرائط فعلی بە زیانش باشد. در این حالت، احتمال بازگشت به جنگ نیابتی، حملات محدود و جنگ سایبری بیشتر از نبرد مستقیم خواهد بود.
۲. سناریوی دوم: تشدید درگیری و ورود به جنگ منطقهای
در صورتی که یکی از طرفها، بهویژه اسرائیل، به دنبال نابودی کامل زیرساختهای هستهای ایران باشد یا ایران از طریق نیروهای نیابتی خود ضربهای راهبردی وارد کند، احتمال گسترش درگیری به یک جنگ تمامعیار منطقهای وجود دارد که میتواند پای ترکیه، عربستان سعودی، آمریکا و روسیه را نیز بهطور مستقیم باز کند.
۳. سناریوی سوم: مداخلهٔ بینالمللی و آتشبس پایدار
در سناریوی سوم، قدرتهای جهانی ممکن است در نهایت وارد میدان شوند و با فشار دیپلماتیک و تهدید به تحریم یا اقدام نظامی، هر دو طرف را مجبور به پذیرش توافقنامهای برای کاهش تنش کنند. این توافق ممکن است شامل نظارت بر فعالیتهای هستهای ایران، توقف حملات نیابتی، و تضمینهای امنیتی برای اسرائیل باشد. با این حال، اجرای چنین توافقی دشوار و زمانبر خواهد بود.
نتیجهگیری
جنگ اخیر میان ایران و اسرائیل، نقطهٔ عطفی در تاریخ منازعات خاورمیانه بود. این درگیری نهتنها مرزهای نظامی دو کشور را جابهجا کرد، بلکه تعادل قدرت در منطقه و روابط بینالملل را نیز تحتتأثیر قرار داد. در حالی که هنوز نشانههایی از آرامش دیده نمیشود و جنگ مذکور نتوانستە کە هیچکدام از مسائل مورد مناقشەی فیمابین برطرف کند و علتهای اصلی جنگ سرجای خود قرار دارند، میتوان نتیجە گرفت کە منطقەی خاورمیانە همچون گذشتە آبستن تحولات و زمینلرزەهای سیاسی است کە ممکنە ورای پیشبینیهای همەی ما باشد.
در پایان میتوانم با اطمئنان بگویم کە این وضعیت، فرصتی بینظیر ، استثنایی و تاریخی را رقم زندەاست کە اگر جنبش ملی کوردستان آن را غنمیت بشمرد و با خردجمعی، رادیکالیسم انقلابی و سازماندهی آهنین، با آن وارد تعامل بشود، بەیقین حاکمیت ملی کورد بر شرق کوردستان را رقم خواهد زد.