
هشتاد سال پایداری، به مناسبت ۸۰مین سالگرد تأسیس حزب دمکرات کوردستان ایران
د. مجید حقی
در ۲۵ مرداد ۱۴۰۳، حزب دمکرات کوردستان ایران هشتاد ساله میشود. حزبی که در ۲۵ مرداد ۱۳۲۴ هجری شمسی بە رهبری قاضی محمد و بر بستر "جمعیت احیای کوردستان" بنیان نهاده شد. در فاصلهای کوتاه به نخستین تجربهٔ مدرن دولت– ملت کوردی در مهاباد انجامید. اگرچه جمهوری کوردستان تنها یازده ماه دوام آورد، اما حزب دمکرات کوردستان ایران طی هشت دهه تداوم، نهادهای مقاوم، هویت مدرن، دیپلماسی سیاسی، گفتمان ملی و ساختار حزبی را در متن جنبش ملی کوردستان نهادینه ساخت.
امروز در پرتو تجربیات جهانی از جنبشهای رهاییبخش و نیز با رجوع به ادبیات نظری ملتسازی، میتوان این پرسش را مطرح کرد: کە نقش حزب دمکرات کوردستان ایران در ملتسازی کورد و بازتعریف رابطهٔ ملتهای ایرانی با دولت مرکزی چه بوده است؟ و آیا برنامهٔ سیاسی امروز این حزب ظرفیت ارائە یک راهکار نهادی پایدار بر مبنای اتحاد داوطلبانه در ایران چندملیتی را دارد؟
سه نقش حزب در نظریههای معاصر: بازنمایی، بسیج، نهادسازی
در سنت اندیشهٔ سیاسی و جامعهشناسی تاریخی، احزاب سیاسی—بهویژه در زمینههای تحت سلطه و ستم ملی، تنها ابزار انتخابات یا رقابت قدرت نیستند، بلکه ساختارهاییاند که نقشهای عمیقتری در شکلدادن به هویت، بسیج جمعی و ساخت ملت ایفا میکنند. در جنبشهای رهاییبخش، سه نقش کلیدی حزب چنین تبیین شده است:
۱) بازنمایی هویت ملی: از تخیل جمعی تا واقعیت نمادین
نخستین نقش بنیادین حزب در چنین زمینههایی، «بازنمایی سیاسی و فرهنگی ملت» است. همانطور که بندیکت اندرسون در اثر کلاسیک خود «جماعتهای خیالی» (Imagined Communities) میگوید، ملتها نه براساس خون یا جغرافیا، بلکه از طریق فرآیند تخیل فرهنگی و سیاسی شکل میگیرند—و حزب سیاسی یکی از نهادهایی است که این تخیل را سازمان میدهد.
حزب از طریق:
زبان رسمی و آموزش بومی
پرچم، سرود، تقویم تاریخی
روایت شهدا و خاطره جمعی
نشریه، رسانه، ادبیات حزبی
مراسم ملی و سنتسازیهای مدرن
عملاً ملت را از یک "امر بالقوه" به یک "امر بالفعل نمادین" تبدیل میکند. در این معنا، حزب نهتنها نمایندهٔ سیاسی، بلکه "مهندس فرهنگی ملت" است.
در مورد حزب دمکرات کوردستان ایران، این نقش در ساختاردهی به هویت ملی کوردی در شرق کوردستان، احیای زبان کوردی، نامگذاری مکانها و یادآوری چهرههای ملی مانند قاضی محمد، دکتر قاسملو و شرفکندی آشکارا قابل ردیابی است. حزب، کورد بودن را به زبان، تقویم، مراسم و سازمان ترجمه کرده و در حافظه جمعی نهادینه ساخته است.
۲) بسیج منابع و سازماندهی مقاومت: از جمع پراکنده به قدرت چانهزنی
نقش دوم حزب، بسیج و سازماندهی جمعی است، نقشی که نظریهپردازان چون چارلز تیلی (Charles Tilly) و داگ مکآدام (Doug McAdam) در نظریهٔ بسیج منابع (Resource Mobilization Theory) بر آن تأکید دارند.
حزب در این چارچوب:
از پراکندگی مقاومتها جلوگیری میکند و آنها را در چارچوبی سازمانیافته متمرکز میسازد.
هزینههای کنش جمعی (سرکوب، بیاعتمادی، بیثباتی) را کاهش میدهد؛
ظرفیت چانهزنی با قدرت مرکزی یا جامعه بینالمللی را افزایش میدهد؛
بین سطوح مختلف نیروهای اجتماعی (دانشجویان، کارگران، زنان، روشنفکران) پیوند شبکهای ایجاد میکند؛
در موارد فشار، زمینهٔ دفاع مشروع سازمانیافته را فراهم میسازد.
در تجربه حزب دمکرات کوردستان ایران، این نقش در بسیج پیشمرگهها، سازماندهی کمیتهها و شوراهای مردمی، و شکلدهی به شبکههای مخفی در دورههای سرکوب کاملاً قابل مشاهده است. همچنین حزب در برهههایی از تاریخ با بازیگری دیپلماتیک، بهویژه در دورهٔ رهبری دکتر قاسملو—تبدیل به نمایندهٔ مشروع مسألهٔ کورد در سطح بینالمللی شد، یعنی بسیج سیاسی را به بسیج دیپلماتیک بسط داد.
۳) نهادسازی برای ملتسازی پایدار: از احساس هویت تا ادارهٔ خودگردان
نقش سوم حزب، آن چیزی است که ارنست گلنر (Ernest Gellner) و اریک هابسبام (Eric Hobsbawm) آن را نهادسازی برای ملتسازی مینامند. آنان باور دارند که ملت صرفاً یک احساس جمعی نیست، بلکه نیاز به نهادهای پایدار برای بقاء و مشروعیت دارد: مدرسه، دادگاه، شورا، پلیس، خدمات درمانی، رسانه، زیرساختهای آموزش و رفاه.
این نهادها از دو جهت اساسیاند:
١. هویت ملی را در زندگی روزمره نهادینه میکنند.
٢. ادارهٔ سرزمین را به یک امر مشارکتی و جمعی بدل میسازند.
حزب دمکرات کوردستان ایران دقیقاً در همین مسیر عمل کرده است، چه در جمهوری کوردستان با ساختارهای آموزشی، امنیتی، اجتماعی و فرهنگی (از کلاسهای شبانه تا نیروهای پیشمرگه)، چه در سالهای بعد با ایجاد شوراهای شهری و روستایی، کمیسیونهای خدماتی، رادیو صدای کوردستان، و شبکهٔ درمانی مناطق آزادشده. این اقدامات، از حیث نظری، حزب را بهمثابه "دولت سایه" یا "دولت ملت در حال تکوین" معرفی میکنند — واحدی که ملت را نه فقط در شعار، بلکه در خدمت، سازوکار و تجربهٔ زیسته محقق میسازد.
این سه نقش: بازنمایی، بسیج، نهادسازی، نقشهای تحلیلی بهدست میدهد که میتوان با آن عملکرد حزب دمکرات کوردستان ایران را تحلیل کرد. چنین چارچوبی نشان میدهد که حزب:
تنها ابزار قدرتگیری نیست، بلکه سازماندهندهٔ تخیل ملی است؛
تنها سازمان مقاومت نیست، بلکه بنیانگذار حکمرانی جایگزین است؛
و تنها یک بازیگر سیاسی نیست، بلکه نقشهنگار آیندهٔ ملت است.
از این منظر، تحلیل تجربهٔ هشتاد سالهٔ حزب دمکرات، تنها یک روایت تاریخی نیست؛ بلکه یکی از معدود نمونههای خاورمیانهای است که توانسته است هویت، سازمان و نهاد را در یک مسیر همپیوند شکل دهد، و به همین دلیل، تحلیل آن برای بازاندیشی در آیندهٔ ایران چندملیتی، آموزنده و کلیدی است. با این چارچوب میتوان تجربهٔ حزب دمکرات کوردستان ایران را بهعنوان یکی از پایدارترین احزاب ملی در خاورمیانه تحلیل کرد.
از مهاباد ۱۳۲۴ تا امروز: تجربهای از ملتسازی در عمل
زمانی که حزب دمکرات کوردستان ایران در تابستان ۱۳۲۴ هجری شمسی به رهبری قاضی محمد اعلام موجودیت کرد، تمرکز اصلی خود را نه فقط بر مبارزه سیاسی، بلکه بر بنیانگذاری نهادهایی نهاد که بتوانند آیندهای دمکراتیک و انسانی برای ملت کورد رقم بزنند. این رویکرد نهادساز، در نخستین تجربهٔ دولت ملی کوردستان (جمهوری کوردستان) بهروشنی نمود یافت.
در همان نخستین ماهها، مدارس شبانهای چون "گەلاوێژ" و "ئازادی" برای آموزش زبان کوردی راهاندازی شدند تا نسلی تازه با زبان مادری خود، آگاهانه وارد جامعه شود. آموزش زبان کوردی به مدارس رسمی راه پیدا کرد و برای نخستینبار زبان و هویت مردم کورد در نظام آموزشی رسمیت یافت. در کنار آن، آموزش برای کودکان و بزرگسالان نهفقط آزاد، بلکه یک حق اعلام شد؛ زیرا آموزش و آگاهی، در نگاه حزب، پایهای برای آزادی بود.
در عرصهٔ اجتماعی، گامهای بلندی برای مشارکت و برابری زنان برداشته شد. زنان نهتنها از حقوق برابر در آموزش و اجتماع برخوردار شدند، بلکه در سازمانهای مدنی و حزبی نقش ایفا کردند؛ اقدامی که در آن زمان در خاورمیانه کمسابقه بود. در دوران ژ.ک دومین نشریهٔ رسمی به زبان کوردی در شرق کوردستان با عنوان «نیشتمان» منتشر شد و به رسانهای برای بیداری ملی بدل گشت.
شوراهای مردمی در محلهها شکل گرفتند، شبکهای از خدمات اداری و مردمی پدید آمد، و امنیت و نظم عمومی نه از سوی دولت مرکزی، بلکه توسط مردم سازماندهی شد. در واقع، جمهوری کوردستان به الگویی عینی برای خودگردانی دمکراتیک بدل شد؛ الگویی که نشان میداد ملت کورد نهتنها خواستار حق تعیین سرنوشت است، بلکه قادر است آن را به شیوهای مدرن، منصفانه و مشارکتی مدیریت کند.
گرچه این تجربهٔ جمهوری بهدست دولت مرکزی سرکوب شد و عمر کوتاهی داشت، اما میراث آن باقی ماند: میراثی از برنامهریزی، نهادسازی، اعتماد به خود و تعریف سیاست بر پایهٔ کرامت انسان. همین تجربه بود که بعدها در گفتمان سیاسی حزب، در برنامهها و اساسنامههای آن، و در حافظهٔ جمعی مردم کورد جای گرفت و به الهامبخشی برای نسلهای بعد بدل شد.
در یک کلام، مهاباد ۱۳۲۴ صرفاً یک واقعهٔ تاریخی نبود، بلکه نخستین ترجمهٔ سیاسی و اجتماعی هویت ملی کورد به زبان نهاد و اداره بود؛ گامی آغازین برای پروژهای که هنوز ادامه دارد، پروژهای به نام ملتسازی نهادی.
در هشتادمین سالگرد تأسیس، حزب دمکرات کوردستان ایران با تکیه بر تجربهای دیرپای و ریشهدار، برنامهای نوین و فراگیر را برای پاسخ به یکی از اساسیترین مسائل ایران معاصر—یعنی مسئلهٔ ملی در جامعهای کثیرالمله—ارائه کرده است. این برنامه که در کنگرهٔ هفدهم حزب (۲۰۲۴) تصویب شده، تلاشی است برای پیوند زدن آرمانهای تاریخی ملت کورد با اصول جهانشمول دموکراسی، همزیستی صلحآمیز و عدالت اجتماعی در آیندهای مشترک میان همهٔ ملل ایرانی. این برنامه بر چند ستون اصلی استوار است:
۱) کرامت انسانی و دموکراسی برای همه
در مرکز نگاه حزب، انسان قرار دارد انسانی با حقوق، حرمت، آزادی و شأن برابر. کرامت انسانی نه شعاری انتزاعی، بلکه بنیان سیاستگذاری، حقوق عمومی و زندگی مشترک است. دفاع از آزادی بیان، عدالت اجتماعی، رفع تبعیض جنسیتی، و تضمین حقوق اقلیتهای دینی، زبانی و ملی، از اصول جداییناپذیر این رویکرد است.
با چنین نگاهی، حزب دمکرات کوردستان خود را نهفقط یک حزب ملی کوردی، بلکه بخشی از جنبش دمکراتیک بزرگتری میداند که خواهان بازسازی ایران بر پایهٔ مشارکت واقعی، برابری در حقوق، و احترام به تکثر و چندگانگی است. دموکراسی مورد نظر حزب، دموکراسیی است که به مرزهای ملی، جنسیتی، فرهنگی یا زبانی محدود نمیماند، بلکه آن را پشت سر میگذارد و به انسان بهمثابه صاحب حق مینگرد.
۲) حق تعیین سرنوشت: ترجمهٔ سیاسی کرامت
حزب با صراحت اعلام میکند که ملت کورد، همچون دیگر ملل ایرانی، از حق تعیین سرنوشت برخوردار است. این حق به معنای ساختارمند کردن ارادهٔ سیاسی ملل در قالبی مشترک، دمکراتیک و قابل گفتوگو است.
در نگاه حزب، تعیین سرنوشت بهمثابه یک اصل دمکراتیک، بنیان گفتوگوی عادلانه بین ملل است، اصل برابری در شراکت، نه تبعیت. و درست به همین دلیل است که حزب، دفاع از خود در برابر ستم ملی را نیز بهعنوان حقی مشروع و بینالمللی به رسمیت میشناسد، همانگونه که ملل تحت ستم در دیگر نقاط جهان از این حق برخوردارند.
۳) فدرالیسم دمکراتیک: بستر اتحاد داوطلبانه
حزب دمکرات کوردستان ایران، با وقوف کامل به واقعیت چندملیتی ایران، بر این باور است که تنها راه حفظ همزیستی پایدار، احترام متقابل، توسعهٔ متوازن و صلح پایدار، گذار از ساختار متمرکز به نظامی فدرال، دمکراتیک و داوطلبانه است.
در این الگو، کوردستان ایران بهعنوان یکی از اقلیمهای مؤسس، حق دارد زبان رسمی خود را داشته باشد، نظام آموزشی مستقل خود را مدیریت کند، نهادهای انتخابی محلی، پرچم و جشنهای ملی خود را برگزار نماید، و در حوزههایی چون سیاستگذاری اقتصادی، زیستمحیطی، مالیاتی، امنیت داخلی و برنامهریزی توسعهای، مشارکت فعال و تصمیمگیرانه داشته باشد.
چنین مدلی، ایران را از جامعهای مبتنی بر سلطهٔ مرکز به کشوری متشکل از ملل برابر و متحد بدل میکند—و این همان ترجمهٔ عملی مفهوم "اتحاد داوطلبانه" است: اتحادی که بر پایهٔ رضایت، عدالت و حقوق متقابل بنا شده است، نه ترس، تهدید یا تحمیل.
۴) نهادهای تضمینکنندهٔ فدرالیسم: از اراده تا قرارداد اجتماعی
برای آنکه اتحاد داوطلبانه به شکلی پایدار و قابل اعتماد نهادینه شود، حزب تأکید دارد که ساختار حقوقی آن باید شفاف، عادلانه و تضمینشده باشد. از این رو، در برنامهٔ حزب بر تشکیل دادگاه عالی فدرال برای داوری اختلافات بین اقلیمها و دولت مرکزی تأکید شده است.
همچنین حوزهٔ اختیارات مشترک میان اقلیمها و دولت فدرال، از سیاست خارجی گرفته تا مدیریت منابع، امنیت و اقتصاد کلان—بهروشنی تعریف میشود. این ساختار در مجموع، شکل یک قرارداد اجتماعی جدید چندملیتی را به خود میگیرد، که نهتنها ضامن بقاء کشور، بلکه تضمینکنندهٔ کرامت ملتها و انسجام سیاسی در درازمدت است.
۵) به رسمیتشناختن تکثر حزبی و دموکراسی درونملی
یکی از ویژگیهای برجستهٔ برنامهٔ سیاسی حزب دمکرات کوردستان ایران، اذعان صریح به وجود احزاب و گرایشهای سیاسی گوناگون در داخل جامعه کوردستان است. این حزب با درک ضرورت پلورالیسم سیاسی، نهتنها وجود احزاب دیگر را میپذیرد، بلکه تأکید میکند که تنها از رهگذر مبارزهٔ رقابتی، گفتوگوی درونملی، و جبههسازی دمکراتیک است که میتوان سیاست را از خشونت و انحصار جدا کرد و به سوی حکمرانی مشارکتی حرکت کرد.
این رویکرد، کوردستان را به الگوی کوچکی از ایران آینده بدل میکند: جایی که هیچ قوم، مذهب، جنسیت یا گرایش فکری حذف نمیشود؛ بلکه در یک چهارچوب حقوقی، سیاسی و فرهنگی برابر به رسمیت شناخته میشود و در ساختن آینده شریک است.
برنامهٔ سیاسی معاصر حزب دمکرات کوردستان ایران، از چارچوبهای شعاری فراتر رفته و به یک نقشهٔ راه نهادینه برای آیندهای چندملیتی، برابر، و مشترک در ایران تبدیل شده است. این برنامه با پیوند زدن حق تعیین سرنوشت با کرامت انسانی، و با ترجمهٔ مفهوم فدرالیسم دمکراتیک به مجموعهای از نهادها، سازوکارها و قراردادهای اجتماعی، الگویی واقعگرایانه برای گذار از بحرانهای مزمن حاکمیت متمرکز ارائه میدهد.
در چشمانداز این برنامه، حل مسئلهٔ ملی نه تهدیدی برای امنیت و انسجام کشور، بلکه پیششرطی برای صلح، توسعهٔ پایدار، همزیستی عادلانه و ثبات سیاسی است. تنها از این راه است که ایران میتواند خود را از سایهٔ تاریخ استبداد و انکار، به سوی افقی روشن از همزیستی ملل، کرامت انسان، و رفاه پایدار رهنمون سازد.
فدرالیسم دمکراتیک بهمثابه راهحل نهادینه
پیشنهاد حزب دمکرات کوردستان ایران برای ساختار آیندهٔ حکمرانی در ایران، نه از جنس گسست و انزواست و بلە ریشە در مبارزە برای زدودن ستم و نابرابری دارد. آنچه این حزب در برنامهٔ سیاسی خود ارائه میدهد، پاسخی واقعگرایانه، حقوقمحور و نهادینه به مسألهای تاریخی و تداومیافته در ایران معاصر است: مسئله ملی در کشوری که ترکیب آن از آغاز بر پایهٔ چندگانگی زبانی، فرهنگی و ملی بنا شده، اما سیاست رسمی آن بر مبنای انکار و یکسانسازی اجباری شکل گرفته است.
فدرالیسمی که حزب پیشنهاد میکند، نه تنها در تناقض با وحدت سیاسی بر پایە احترام بە مبانی حقوق بشر نیست، بلکه آن را از انحصار و زور به مسیر قرارداد اجتماعی، رضایت متقابل و حقوق برابر سوق میدهد. این الگو، بهجای تقلیل ایران به "یک ملت با اقوام"، آن را اتحادی داوطلبانه از ملتهای همسرنوشت تعریف میکند، ملل ایرانی که هر یک حق دارند زبان، فرهنگ، اقتصاد و سرنوشت خویش را در چارچوبی مشارکتی و منصفانه اداره کنند.
از منظر حقوق بینالملل نیز، آنچه حزب دمکرات کوردستان ایران مطالبه میکند، دقیقا در چهارچوب منشور سازمان ملل متحد و میثاقهای بینالمللی حقوق بشر قرار دارد. اصل حق تعیین سرنوشت ملتها که در مادهٔ یک مشترک هر دو میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی (ICCPR) و حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی (ICESCR) آمده، تصریح میکند که، همهٔ ملتها حق دارند آزادانه سرنوشت خود را تعیین کنند و ساختار سیاسی، اقتصادی و فرهنگی خود را برگزینند.
این اصل، مبنای حقوقی مقاومت ملتهایی همچون ملت کورد است که دهههاست با ستم ملی، حذف نهادی، ممنوعیت زبان مادری، و تبعیض ساختاری مواجهاند. مبارزه آزادیخواهانهٔ ملت کورد در ایران، با پرهیز از خشونت کور، اتکا به نهاد، و پیوند با گفتمان دمکراتیک جهانی، از جمله معدود جنبشهای ملی در خاورمیانه است که توانسته میان رهایی و عقلانیت، و میان حافظهٔ تاریخی و افق نهادی، تعادلی پایدار حفظ کند.
در این چارچوب، فدرالیسم دمکراتیک نه یک ابزار سیاسی مقطعی، بلکه شکل نهادی حق تعیین سرنوشت در درون کشور است. این همان چیزی است که در تجربه کشورهایی چون سوئیس، کانادا، هند یا بلژیک نیز تحقق یافته است—کشورهایی که با شناسایی ملیتهای درون خود، تقسیم عادلانهٔ قدرت، آموزش به زبانهای بومی، و تشکیل اقلیمهای خودگردان، توانستهاند از بحرانهای مزمن هویتی و شکافهای مرکز–پیرامون عبور کنند.
ایران نیز میتواند—و باید—در همین مسیر گام بردارد. بازتعریف ساختار حکمرانی از تمرکزگرایی مطلق به فدرالیسم دمکراتیک، به معنای پذیرش مسئولانهٔ واقعیت تاریخی ایران است: واقعیتی که در آن ترک، کورد، عرب، بلوچ، ترکمن، فارس، گیلک و لر تنها نامهای جغرافیایی نیستند، بلکه ملتهایی با هویتهای مستقل و حقهای برابرند.
بدون این پذیرش و بدون ترجمهٔ سیاسی و نهادی آن، نه عدالت برقرار خواهد شد، نه صلح پایدار خواهد ماند، و نه توسعهٔ متوازن ممکن خواهد بود. راهحل حزب دمکرات کوردستان ایران، راهی است مبتنی بر حق، عقل، نهاد و گفتوگو؛ راهی که میکوشد بهجای حاشیهنشین کردن ملتها، آنها را به بازیگران برابر یک آیندهٔ مشترک بدل سازد.
درسها و چشماندازها: آینده بر دوش هویتهای به رسمیتشناخته شده
هشتاد سال مبارزه، تجربه، نهادسازی و پیوستگی سیاسی، امروز حزب دمکرات کوردستان ایران را به یکی از نادرترین نمونههای احزاب ملی در خاورمیانه تبدیل کرده است که توانستهاند خاطرهٔ تاریخی، عقلانیت سیاسی و طرحی روشن برای آینده را در کنار هم حفظ کنند. در جهانی که بسیاری از جنبشها در میان هیجانهای انقلابی گم میشوند، این حزب با اتکا به ساختار، برنامه و دیالوگ، پروژهای متمایز را در پیش گرفته است—پروژهای که نه در جستجوی حاشیهنشینی دیگران، بلکه در پی بازتعریف جایگاه ملت کورد در یک منظومهٔ ملی متکثر و همسرنوشت است.
تجربهٔ تاریخی این حزب به ما میآموزد که:
هویت ملی چیزی بیش از یک شعار است؛ هویت، زمانی ریشه میدواند که در مدرسه، رسانه، خدمات عمومی، زبان رسمی، مشارکت سیاسی و نهادهای منتخب، به رسمیت شناخته شود و فرصت شکوفایی بیابد.
ملتسازی نه با سرکوب، بلکه با عدالت آغاز میشود؛ وقتی کرامت انسانی، برابری در قانون، و امکان مشارکت واقعی در تصمیمگیری فراهم شود، هویتها به تهدید بدل نمیشوند، بلکه به سرمایهای برای توسعه، ثبات و تنوع زاینده تبدیل میشوند.
تمرکزگرایی، حتی با نیت خیرخواهانه، بیاعتمادی میآورد؛ زیرا هرگاه یک ملت خود را در ساختار سیاسی و فرهنگی کشور بازنمییابد، احساس بیگانگی، طرد و سلب مالکیت پدید میآید—و این همان بذر بحران مشروعیت است.
اتحاد واقعی از مسیر رضایت، نهاد و گفتوگو میگذرد؛ فقط زمانی میتوان از همبستگی پایدار سخن گفت که قرارداد اجتماعی جدیدی میان ملتها بسته شود، قراردادی که به جای انکار تفاوتها، آنها را مبنای توازن و شراکت قرار دهد.
ایران آینده، اگر قرار است باقی بماند، باید فدرال، دمکراتیک و داوطلبانه باشد؛ نه تنها برای رفع مظلومیتهای گذشته، بلکه برای تضمین آیندهای عادلانه، توسعهمحور و صلحجویانه برای همهٔ ملل ساکن این سرزمین.
برنامهٔ سیاسی حزب دمکرات کوردستان ایران در این چشمانداز، نقشهای واقعگرایانه و اخلاقمحور برای بازسازی رابطهٔ تاریخی میان ملتهای ایرانی با یکدیگر و با دولت مرکزی است. رابطهای که از مدار اطاعت، یکسانسازی و حذف، به مسیر برابری، شراکت و رضایت متقابل گذار میکند.
اگر قرار باشد ایران فردا کشوری باشد برای همه، نه برای یک ملت مسلط یا زبان رسمی واحد، این آینده از مسیر بازشناسی هویتهای ملی، تقسیم عادلانهٔ حاکمیت، و پذیرش نهادینهٔ تکثر میگذرد. و در این راه، حزب دمکرات کوردستان ایران بهعنوان سازمانی که هم حافظه دارد و هم افق، هم ریشه دارد و هم طرح، یکی از بازیگران اصلی، مشروع و غیرقابل چشمپوشی این آینده خواهد بود.