
(بررسی ذهنیت ملی گرایی حاکم در ایران و برخورد آن با جنبش ملی کوردها)
سهراب رحمتی
مقدمە
وقتی کە سرنوشت صلب و از آن خود نباشد، تلاش برای احقاق آن امری ضروری است. مطالبەگر -ملت بدون دولت- نخست بە جستجوی آن در متون حقوق بین الملل کە کشورها مهمترین عضو آن میباشند، میگردد و واقعیتهای ملموس جامعە خود را برای احقاق حقوق برحق خود با آن منطبق میسازند. این جستار سعی بر آن دارد کە نمایی کلی - بدون ارجاع و تشریح اصول حقوق بین الملل- از تاریخ و سیاست مطالبەگری و واکنش ذهنیت ملی گرایی حاکم در کوردستان و ایران بپردازد کە آیا حق تعین سرنوشت در این فضای متلاطم خاورمیانە و نیز تحت هژمونی یک ایدئولوژی خاص(ملی گرایی ایرانی) میسر خواهد شد و بر همین مبنا چند پرسش را در معرض دید بازیگران در این جغرافیای سیاسی قرار دهد.
سیاست بین الملل در طول تاریخ خود براساس منافع قدرتهای بزرگ شکل گرفتە است. نقش این کشورها در تدوین قانون بین الملل، بسط یافتن حقوق بشر و نیز استقلال و زایش چارچوبهای سیاسی- اجتماعی، اساسی بودە است کە قبل از مشروعیت بین المللی، یک ملت بدون دولت بودەاند و در مجامع بین المللی حتی حق مطالبە حقوق خود را نداشتەاند اما بعد از بە رسمیت شناختەشدن بە عنوان یک بازیگر بین المللی نقش ایفا میکنند.
ایران یکی از این بازیگرهای سیاسی میباشد کە در حوزە داخلی با مشکلات عدیدەای روبرو است و در حوزە خارجی بە عنوان یک حاکمیت تئوکرات و اقتدارگرا شناختە شدە است و در حوزە ذهنیتی نیز در حالت کاملا متافیزیک، در افکار هر فرد ایرانی ملیگرای حاکم تلقی و مطالبات تکثرهای ملی داخلی را بە عنوان دیگری خود، میبیند.
نخست باید بر این موضوع واقف بود کە اگرچە کشورها خالق سازمان ملل متحد و قانون بین الملل هستند اما حقوق بین الملل نیز از ویژگی خالق بودن برخوردار است و در بعضی شرایط در خلق کشورهای جدید، نقش بنیادین دارد. برای اثبات این مدعی فقط کافیست کە بە تاریخ تدوین و تصویب حقوق بین الملل اشارەای داشت. در عصر حاضر بە غیر از فلسطین و واتیکان ۱۹۳ کشور مسقل وجود دارد. بعد از تصویب حقوق بین الملل با ارادە ۵۱ کشور مستقل جهان، تاریخ شاهد روند استقلال کشورها کە حاصل ارادە ملتهای تحت ستم بود شد. ٨۰ کشور بە دلیل گذار از استعمار، ۳۰ کشور بە دلیل فروپاشی امپراطوریهای بزرگ و ۱۰ کشور هم با شورش یا جنبشهای ملیگرایی بە استقلال رسیدەاند.
* ملیگرایی ایرانی
در همە حوزەهای زندگی احساس تعلق انسانها در شکل گیری جوامع نقش کلیدی دارد. اینکە یک چارچوب سیاسی - اجتماعی سامانمند یا سنتی و واپسگرا است، حاصل شناخت کامل از جامعە و احترام متقابل میباشد.
رولان برتون، جوامع متکثر سیاسی را بر دو نوع ملی گرایی تقسیم میکند کە هم میتوانند جامعەای بسامان را درست کنند و هم برعکس. او معتقد است کە "زبان ملیگرای حاکم بە تاریخی ملی و جهانی تعلق دارد و باید آن را مدحی در ستایش از آخرین فاحتان دنیا دانست، چرا کە در پشت این زبان سادە و سربستە، زبانی کە بە از خود بیگانگیها ظاهری قابل پذیرش میدهد، یک ایدئولوژی غالب نهفتە است کە هدف اصلی آن ارزش دادن بە دولتهای ملی در برابر هر گروە یا جنبش مخالفی است"(برتون ص۳٦).
شکل ملی گرایی حاکم در ایران از همین جنس میباشد. زبانی تزئینی کە در قدسیت بخشی بە تاریخی هزاران سالە، سرزمین و نام تقدس یافتەی "ایران و ایرانیت شهری" و "نژاد آریایی" بە مثابە یک نژاد برتر، مقامی بلندپایە اما خود ساختە دادە است. این فرم از ملی گرایی خود برتربین، هیچ تقابل و تبادل افکاری را تحمل نمیکند و اساسا بە عقل مشترک و جمعی باور ندارد.
نوع گفتمان این نوع ویژە از ملیگرایی فرادست، در نهاد حاکمیت، اپوزیسیون و حتی آزادیخواهان متواری و آزاداندیش آن یکسان و دارای یک ماهیت نامتغییر هستند. دقیقا زبان ملیگرای حاکم در ایران زبانی شیرین است کە حامل یک ایدئولوژی پرورش یافتە و ذهنیتی متافیزیکی، در همە قشرها و نسلهای آن میباشد. ادبیات "ما یک ملت هستیم، زبان ما زبانی تحقیقی، ادبی و کامل است، قدمت ایران ما بە تاریخ بشریت و نژاد ما از جنس بهترینها است و در نهایت شیوەای از سیاست و حکومت را کە ما ارائە میدهیم، اوج فرهنگ باهمزیستی ایرانی میباشد،" ذاتا نهادینە شدە میباشد.
این نوع ذهنیت ملیگرا، زبان همە طیفهای متضاد در منافع اما موافق در سرکوب فرهنگهای متکثر ملیتهای ایران میباشد حتی اگر گفتمان و اهداف سیاسی آنها (ملل تحت ستم در ایران) در چارچوب اصول و مبانی حقوق بین الملل باشد.
* حق تعیین سرنوشت ملل تحت ستم
بە اعتقاد جان رالز، آزادی برابر در ابعاد سیاسی دقیقا همان اصل مشارکت برابر میباشد. پس یکی از مهمترین عناصر مشارکت برابر، همان آزادی اندیشە و تفکر سیاسی است. بە بیانی دیگر افراد آزاد و برابر باید بتوانند کە افکار سیاسی خود را بروز و از آن دفاع نمایند.
فارغ از تعریف حقوق بین الملل و نیز ملیتهای فرودست از واژە "ملت"، و با تٲکید بر اصل مشارکت برابر در تعیین سرنوشت، حقوق بین الملل اعضاء خود و همچنین جوامع بشری متکثر و نامتجانس در داخل کشورها را بە یکی از راههای احقاق حقوق بشر ، تشویق مینماید. مفهوم نخست حق تعیین سرنوشت، شکل داخلی آن است کە مردم یک کشور با همە تفاوتها و تکثرها در داخل مرزهای موجود میتوانند شکل و فرم نظام سیاسی و اجتماعی خود را آزادانە انتخاب کنند. اشکال حکومت در این نوع یکی از فرمهای بسیط، خودگردانی، خودمختاری منطقەای، فدرالیسم است کە در چارچوب مرزهای ترسیم شدە صورت میگیرد و مردم آزادانە در نهادهای تصمیم گیرندە مشارکت میکنند.
نوع دوم حق تعین سرنوشت شکل خارجی آن است کە هر ملتی این حق را داراست کە آزادانە در تعیین سرنوشت بین المللی خود و انتخاب آزادانە شکل و محدودەای از موجودیت سیاسی کە خواهان زیستن در آن است، نقش ایفا کند.
با نگاهی بە تاریخ سیاسی-مبارزاتی ملتهای تحت ستم در ایران و مبتنی بر برنامە سیاسی مدون آنها، هدف از مشارکت سیاسی، شکلی از حق تعیین سرنوشت داخلی میباشد. جوهر مطالبەگری آنها مشارکت آزادانە و برابر برای رسیدن بە یک عقل مشترک در امر سیاستگذاری، بودە است کە یک راهکار راهبردی حقوق بین الملل میباشد. بە موازات آن، ذهنیت ملیگرای فرادست ایرانی در همە قشرهای مزبور، بر همان پروژە مذکور تٲکید دارد و در مقابل هر نوع مطالبەگری ملتهای تحت ستم، گریبانگیر اصطلاحهایی بدون ارتباط با آن، همچون "تمامیت ارضی"، "تجزیەطلبی" و خیانت بە فرهنگ اصیل، خاک و میهن مقدس "ایران" میشود.
اساسا، عنصر اساسی اصل تمامیت ارضی در حقوق بین الملل و در بعد خارجی آن دخالت یک عنصر خارجی بە عنوان دولت است کە قصد تعرض یا تجزیە یک کشور را داشتە باشد. در حوزە داخلی آن نیز وقتی این اصل حائز اهمیت قرار میگیرد کە نقض حقوق بشر در آن کشور وجود نداشتە باشد، در غیر این صورت جوهر این اصل رنگ میبازد و ملل تحت ستم در شرایطی کە حقوق بین الملل اتخاذ میدارد، میتوانند بە استقلال دست یابند کە ذهنیت ملیگرای فرادست اصطلاح "تجزیەطلبی" را کە اساسا یک واژە بیگانە با حقوق بین الملل میباشد، برای مقابلە با خواست سیاسی ملل تحت ستم در ایران بە کار میگیرد.
در مقام نتیجەگیری میتوان گفت کە ملت کورد در طول هشت دهە مطالبە، مبارزە و مذاکرە خود، نخست اینکە خود را یک ملت تعریف نمودە و از طرفی دیگر دارای خواست سیاسی مدرن و مدون و حتی از لحاظ تاریخ سیاسی و مبارزاتی خود دارای چارچوبهای فکری ملموسی میباشند. مطالبە ملت کورد در ایران بر مبنای حق تعیین سرنوشت خود در بعد داخلی آن میباشد کە در آن تمامیت ارضی قدسی! بە مخاطرە نمیافتد. شایان ذکر است کە برای نیل بە این هدف هزینە زیادی متحمل شدەاند کە نمونە بارزی از نسل کشی، زبان کشی، جابجایی جمعیت، انتقال و جایگزینی سیستماتیک، تبعیض، تبعید، دستور جهاد و کشتار، ترور و تصفیە را چە بصورت فرا قانونی و چە در متون حقوقی حاکمیت، بەخود دیدە است.
در اینجا و با طرح یک سوال کە آیا چرخە مطالبە - سرکوب در ایران تاکجا ادامە مییابد و در حوزە گفتمانی - عقلیتی نیز اینکە حاکمیت و ذهنیت ملیگرای ایرانی بر همان عقیدە سلفی مآبانە مقدس! خود پافشاری خواهد کرد یا اینکە حداقل برای نیل بە آن کە همان ارجحیت تمامیت ارضی بر همە ارزشهای انسانی و حقوق بشر میباشد با مطالبە کوردها و سایر ملل تحت ستم در ایران در بعد داخلی حق تعیین سرنوشت، خود را بە قناعت خواهد رساند، یا اینکە آنها را بە میدانی دیگر از مطالبەگری کە بعد خارجی حق تعیین سرنوشت و استقلال آنها است، سوق میدهند؟