
- کویستان نستانی
- دکتر هوشمند علی
فروپاشی جمهوری کوردستان تأثیر روانی عمیقی بر اقشار و طبقات مردم در روژهلات گذاشت و این تأثیر بهوضوح بر زنان کورد بهعنوان طبقهای از جامعهٔ کوردستان نیز اثرگذار بود، زیرا همانطور که پیشتر ذکر کردیم، تا پس از سازماندهی مجدد حزب دموکرات، زنان هیچگونه تحرک و فعالیت آشکاری نداشتند.
در اینجا لازم است به این نکته اشاره شود که در سالهای ۱۹۴۹-۱۹۵۳، هنگامی که فعالیتهای حزب دموکرات کوردستان احیا و سازمانهای آن گسترش مییابد، با مشارکت چند جوان مانند (غنی بلوریان، عزیز یوسفی، عبدالله اسحاقی، عبدالله ایوبیان و رحیم سلطانی و...) این جوانان در منطقهٔ سیتک در جنوب کوردستان، مجلهای به نام (راه) بههمراه چند بیانیه منتشر میکنند و از طریق اعضا و هواداران داخلی بهصورت مخفیانه آن را به داخل روژهلات میرسانند و مردم را به مبارزه تشویق میکنند (باوهڕ، ٢٠٢٣، ٥٧؛ محمود و دیگران، ٢٠١٥، ٢٠٧).
بدین ترتیب، پس از سازماندهی مجدد حزب دموکرات کوردستان در تابستان سال ۱۹۵۵، در کوه قلاتهرش روستای سیدآباد بابهگور در منطقهٔ پیرانشهر با مشارکت پانزده تا بیست نفر، حزب دموکرات کوردستان اولین کنفرانس خود را برگزار میکند. در آن کنفرانس، برخی تصمیمات مهم در مورد کار، وظایف و فعالیتهای حزب دموکرات کوردستان اتخاذ میشود. در آن کنفرانس با در نظر گرفتن اهمیت کار تشکیلاتی، تصمیم گرفته میشود که تا حد امکان کارها بهصورت مخفیانه از طریق اعضا و هواداران حزب دموکرات انجام شود (گادانی، ۲۰۰۸، جلد ۱، ۱۱۱-۱۱۲).
در اینجا میتوان گفت که زنان نیز بهعنوان عضو و هوادار، بخشی از آن طبقات و اقشاری بودند که نقش و تأثیر داشتند و برای نشان دادن بیشتر نقش زنان در آن دوره، نمونهای برجسته از آن مقطع تاریخی (هلن خانم) (۱) بوده است. او در خاطرات خود اشاره کرده است که زندگی مخفی مبارزاتیاش با عبدالرحمان قاسملو به شیوهای بوده که اغلب برای انجام وظایفش با پنهان شدن زیر چادر زنانه، اقدام به آوردن و بردن روزنامهها و نشریات میکرده است. او در ادامهٔ خاطراتش گفته است: «در داخل تهران، نشریات را به کسانی میرساندم که آنها نیز در تهران بهصورت مخفی زندگی میکردند و مشغول کار سیاسی بودند و علاوه بر این وظیفه، گاهی پیام و نامه میآوردم و میبردم و در کنار آن، اغلب کارهای نظارتی و نگهبانی نیز انجام میدادم» (قاسملو، ۲۰۱۴، ۱۱۵، ۱۱۶).
بر اساس اطلاعات و مصاحبهها، مشخص میشود که زنان با آوردن و بردن نامه بین سازمانها و پیشمرگهها، حتی گاهی انتقال سلاح، بههمراه اطلاعرسانی به پیشمرگهها در زمان (کمینگذاری) در روستاها و ورود نیروهای رژیم و چندین خبر دیگر مرتبط با پیشمرگه، یکی از وظایف زنانی بوده که در داخل کشور فعالیت میکردند (فتوحی، ۲۰۱۳، ۱۲). همانطور که عصمت نستانی (۲) میگوید: «بیگمان شاهد بسیاری از رویدادهای آن دوران بودهام و زنان در جامعهٔ آن زمان ایران، پیوسته علیه رژیم شاهنشاهی در حال مبارزه بودند و مبارزات خود را بهصورت مخفیانه انجام میدادند. اغلب در خیابانهای شهر با صدای بلند میگفتند (مرگ بر شاه) و حتی تعداد زیادی از زنان و دختران برای حمایت از همسر، پدر و برادرانشان در انقلاب شرکت کرده و از نظر مالی و کارهای سازمانی همکاری میکردند» (نستانی، کویه، ۳۰/۶/۲۰۲۴).
در همین چارچوب، کار سیاسی و سازمانی به دست تعدادی از جوانان بااحساس و آزادیخواه کورد احیا شد که بیشترشان دارای تجربهٔ مدیریت کار سازمانی و اجرای فعالیتهای مخفی بودند و در ابتدا جدا از هم و با چندین نام مختلف، به فعالیت و تشویق مردم علیه رژیم پرداختند (سردشتی، ۲۰۱۱، ۳۸۵).
در فاصلهٔ سالهای (۱۹۵۶-۱۹۷۸)، با وجود اینکه کار سازمانی و سیاسی تا حدی احیا شده بود و با وقوع چند رویداد سیاسی-مسلحانه در ایران و روژهلات، از جمله تظاهرات سال ۱۹۵۳ و جنبش مسلحانهٔ (۱۹۶۷-۱۹۶۸) بخشی از تشکیلات حزب دموکرات کوردستان، هیچ اشاره و اطلاعاتی در دست نیست که به نقش و مشارکت زنان در آن رویدادها بپردازد.
در بحبوحهٔ قیامها و تظاهرات و رویدادهای اواسط سال ۱۹۷۸ و اوایل ۱۹۷۹، در آن مرحله که اولین قیام کوردها در روژهلات در ۱۵/۶/۱۹۷۸ در شهر مهاباد آغاز شد، بهویژه هنگامی که در مراسم تشییع جنازهٔ عزیز یوسفی، که در یک کارناوال ملی به خاک سپرده شد، شعارهای ملی در چارچوب تظاهرات و قیامهای ایران و روژهلات سر داده شد، و بدین ترتیب پس از تظاهرات شهر مهاباد در بسیاری از شهرهای دیگر مانند ارومیه، بانه، سنندج، نقده، پاوه، سردشت، مریوان و... تظاهرات آغاز شد و در آن تظاهرات، زنان نیز دوشادوش سایر اقشار و طبقات جامعه و در چارچوب تشکیلات مخفی حزب دموکرات کوردستان، در تظاهرات شرکت کرده و شعارهای ملی و میهنی سر میدادند (محمود، ۲۰۱۲، ۴۷-۴۹).
بدین ترتیب، پس از این مرحله و پیروزی انقلاب مردم ایران، در روژهلات دورهٔ شکوفایی و گسترش مبارزات ملی بود، زیرا بیشتر شهرها و مناطق روژهلات در دست کوردها بود، اما هنگامی که جمهوری اسلامی ایران و خمینی در برابر جنبش کورد در روژهلات موضع جنگطلبانهای اتخاذ کردند و برای این منظور پس از آنکه در ۱۹ اوت ۱۹۷۹ خمینی فرمان جهاد برای حمله به کوردستان را صادر کرد، به همین دلیل تعداد زیادی از شهرهای کوردستان به دست سپاه ایران افتاد و بدین ترتیب جنگ بر کوردها در روژهلات و حزب دموکرات تحمیل شد (محمود، ۲۰۱۲، ۵۹-۶۰).
با وجود این شرایط، لازم به ذکر است که حزب دموکرات به نوعی به مدت سه ماه با جنگی ناخواسته روبرو شد. در این مرحله نیز حزب دموکرات از نظر کار (سیاسی و اجتماعی) تلاش کرد برنامهٔ کاری خود را به شیوهای تنظیم کند که اعضا و هوادارانش در داخل روژهلات با شرکت در تظاهرات در شهرهای روژهلات، تهران و ارومیه از یک سو، و از سوی دیگر با تأسیس مجدد و تقویت سازمانهای صنفی و تشویق زنان و دختران به شرکت در مبارزات حزبی و بیشتر مناسبتها و وظایف ملی حزب دموکرات کوردستان ایران و برگزاری چندین میتینگ و نشست مردمی و پخش اعلامیه همکاری و فعالیت کنند (گادانی، ۲۰۰۸، جلد ۱، ۲۳۸-۲۴۰).
در این چارچوب، تجربهٔ دوم ورود زنان به عرصهٔ عمومی و تأسیس مجدد سازمان زنان، که به سالهای اول انقلاب ۱۹۷۹ و پس از آن بازمیگردد، باعث شد که گروهی از زنان تحصیلکرده نیز به میدان بیایند و در تظاهرات و تجمعات شرکت کنند. بیگمان، پیشینهٔ سیاسی خانواده در آن زمان تأثیر زیادی بر مشارکت زنان در مسائل اجتماعی و سیاسی داشت. حتی خانوادهها در فعالیتهای سیاسی و اجتماعی آزادی زیادی به دختران و زنان خانوادهٔ خود داده بودند و زنان فعال جامعهٔ کوردستان عمدتاً به خانوادههایی تعلق داشتند که پیشتر از نظر فکری با گفتمان ناسیونالیستی آشنا شده بودند (محمدی و دیگران، ۱۴۰۰، ۳۸۴، ۳۹۱).
به همین دلیل، با پیروزی انقلاب ۱۹۷۹ در ایران، اتحادیهٔ زنان دموکرات کوردستان در شهرهای مختلفی مانند (مهاباد، اشنویه، سردشت) با همکاری زنان کورد در روژهلات و حزب دموکرات کوردستان تأسیس مجدد شد و تعدادی از زنان تحصیلکرده نیز وارد این سازمان شدند و وظیفهٔ آنها آگاهسازی جامعه در مورد پدیدههای اجتماعی مانند (معاوضهٔ زن با زن، ازدواج بزرگسال با خردسال و وضعیت سیاسی و اجتماعی و...) بود، و هر کسی که این کارها را انجام میداد از سوی حزب مجازات میشد، یعنی این امر با همکاری و برنامهٔ حزب دموکرات بود و این موضع از سوی زنان با استقبال خوبی مواجه شد (ستار، ۲۰۱۹، ۸۷).
همانطور که عصمت نستانی میگوید: «مشخص است که به دلیل فرهنگ و آداب و رسوم سنتی حاکم بر جامعه، در آن زمان کار کردن در هر یک از زمینههایی که زنان در روژهلات در آن فعالیت میکردند و بهویژه در داخل یک حزب، برای زن امری نامأنوس بود. به همین دلیل زنان کمتر به میدان میآمدند. اکثر دختران و زنانی که میآمدند، یا کسی را در حزب داشتند یا خانوادهشان در حزب بود. به همین دلیل تعداد کمی از دختران میآمدند و تعدادشان کم بود. آن زمان من هم با گروهی از دختران و زنانی که با آنها کار میکردم مانند نسرین و سهیل حداد که پدرشان پیشمرگه بود، همکاری میکردم. همچنین (زیبا شیوه و مریم ابراهیمزاده) دو دختر دیگر بودند که با هم کار میکردیم» (نستانی، کویه، ۳۰/۶/۲۰۲۴).
در همین باره، خدیجه لاهیجانی (۳) گفته است: «بهواسطهٔ پدر و برادرم با امور حزب دموکرات کوردستان ایران آشنا شدم. پدرم بهعنوان یک فرمانده در تصرف ژاندارمری پیرانشهر شرکت داشت و همچنین سرپرستی بیشتر تظاهرات داخل شهر پیرانشهر و مناطق اطراف را بر عهده داشت. حتی برای انجام وظیفهٔ حزبی مانند پخش تعدادی اعلامیه، نامه و نشریهٔ حزبی به داخل شهر پیرانشهر فرستاده شدم که پس از انجام وظایفم، به دلیل دیده شدن توسط یک جاش (مزدور محلی)، بههمراه داییام دستگیر شدم و به مدت ۳۵ روز بازداشت و ۱۵ روز نیز در سلول انفرادی بودم. به کمک تشکیلات داخلی و خانوادهام و بهویژه خانوادهٔ شیخ سید طهای گزگسک که کمک خوبی به ما کردند، با قید ضمانت آزاد شدم. سپس در سال ۱۹۸۲ بهصورت مخفیانه از پیرانشهر خارج شدم و به انقلاب پیوستم و بعداً با پیشمرگهای به نام لقمان مهفر که پدرم و بستگانم او را میشناختند، ازدواج کردم و وارد انقلاب شدم و از آن زمان تاکنون به فعالیت ادامه دادهام» (شریفی، ۱۳۸۸، ۵۹-۶۰).
یکی دیگر از این زنان، خورشیده رسولی (۴) میگوید: «ارتباط علنی من با حزب دموکرات به سال ۱۹۸۶ بازمیگردد. آن زمان برای من بهعنوان یک دختر در جامعهای سنتی بسیار سخت بود، اما پیش از آن و در ابتدا بهصورت مخفیانه بود، یعنی در داخل روژهلات بهعنوان یک عضو حزب دموکرات کار میکردم که بیشتر در زمان مناسبتها و سالگردهای حزب دموکرات مانند ۲۵ مرداد (سالروز تأسیس حزب) یا روزها و یادبودهای دیگر، وظیفهٔ ما پخش اعلامیهها و شعارهای حزبی در روستاهای خودمان و اطراف و گاهی نیز در داخل شهر بود. آن زمان با چند دختر دیگر که از روستای خودمان بودند مانند (مریم رحمانی، عایشه رحمانی، عظیمه عثمانی و فوزیه پورآذر) به یکدیگر کمک میکردیم و وظایفمان را انجام میدادیم. یا هنگامی که نیروهای پیشمرگه بهصورت مخفیانه به روستاها میآمدند، در هر شرایط ناخواستهای به آنها اطلاع میدادیم» (رسولی، کویه، ۳۰/۶/۲۰۲۴).
همچنین چند زن دیگر که هنوز در قید حیات هستند و در حزب دموکرات باقی ماندهاند، در گفتگوهایشان در مجلات و روزنامهها بیشتر این موضوع را بیان میکنند. همانطور که غنچه فیضاللهی، اهل بانه گفته است: «در سال ۱۹۷۸ بهعنوان همسر یک پیشمرگه در داخل روژهلات، چندین بار به بهانههای مختلف، مایحتاج خوراک و پوشاک را به پیشمرگهها رساندهایم و حتی اغلب در روستاها، پیشمرگهها را از کمینگذاری توسط رژیم آگاه کردهایم» (شریفی، ۲۰۱۲، ۲۹). همچنین یکی دیگر از آن زنان، خانم «عالیه» اهل روستای شرکان در منطقهٔ کرمانشاه، گفته است: «درست است که همسران پیشمرگهها، برخی از آنها اگرچه سلاح بر دوش نداشتند، اما سختی و زحمت زیادی کشیدهاند و در زمینهٔ تأمین نیازهای پیشمرگهها کمک خوبی بودهاند و مهم است که گفته شود زنانی که خودشان پیشمرگه بودند و سلاح حمل میکردند و همسردار هم بودند، وظیفهشان بسیار سنگینتر بوده است» (شریفی، ۲۰۰۹، ۴۴، ۴۵).
همچنین گلی ابراهیمی (۵) در این باره میگوید: «آن زمان و سالهای بعد در دههٔ هشتاد میلادی، وقتی به صفوف حزب دموکرات پیوستم، آمدن برای جنس زن یا من بهعنوان یک دختر بسیار سخت بود. به دلیل شرایط جامعهٔ آن زمان، حتی خانوادهٔ خودمان مخالف این بودند که دختران به صفوف حزب بیایند و پیشمرگه شوند. اما با تمام کاستیهایی که برای زنان و دختران وجود داشت، من در روند مبارزه در انجام وظایفم شرکت کردم. زیرا پیش از اینکه بهطور علنی به حزب دموکرات بپیوندم، قبلاً بهعنوان عضو حزب در داخل کشور کار کرده بودم. برای مثال، وقتی پیشمرگهها به داخل روژهلات میآمدند، از نظر نیازهایی مانند پوشاک یا خوراک و یا اطلاعرسانی به آنها در هر شرایط ناخواستهای در داخل روژهلات، به آنها کمک میکردم و در مناسبتها و سالگردهای مربوط به حزب شرکت میکردم و حتی کار سازمانی نیز انجام میدادم. همچنین با دست خودم شخصاً سلاح از روستایمان به داخل شهر پیرانشهر بردهام و به دلیل ارتباطم با پیشمرگهها در سفرهایشان به روستاهای روژهلات که به روستای (پردانان) میآمدند و اغلب پیشمرگهها به خانههای داخل روستا میآمدند که یکی از آن خانهها خانهٔ ما بود، از نظر سلاح و پوشاک به آنها کمک میکردم» (ابراهیمی، کویه، ۴/۷/۲۰۲۴).
طبق منابع، بین سالهای ۱۹۶۳ تا ۱۹۷۹ در مجموع حدود (۲۹۶) زن قربانی شدند. بنابراین، مشارکت زنان در رویارویی مسلحانه، پخش نشریات و در رهبری و حمایت از جنبشها و حزب دموکرات کوردستان بهعنوان نمونه، نشاندهندهٔ این است که تفاوت جنسیتی تأثیری بر کاهش نقش و تلاش زنان در آن دوره نداشته است (ستار، ۲۰۱۹، ۸۵). همچنین شایان ذکر است که اواخر دههٔ هفتاد قرن گذشته، یکی از مراحل مهم و رویدادهای تاریخی بزرگ خاورمیانه و جهان محسوب میشود که باعث تغییر وضعیت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و سیستم حکمرانی در تاریخ معاصر ایران شد و پس از پیروزی انقلاب مردم ایران، مرحلهای جدید و مهم در تاریخ جنبش آزادیبخش ملی کورد آغاز شد (محمود، ۲۰۱۲، ۲۸) که پس از آن مرحله، زنان بیشتر از گذشته به صفوف حزب دموکرات کوردستان پیوستند و حتی در زمینهٔ مسلحانه نیز مشارکت کردند.
***
۱. هلن، معروف به نسرین قاسملو، در سال ۱۹۳۰ در پراگ، پایتخت چکسلواکی، به دنیا آمد و در کودکی پدر و مادرش از هم جدا شدند. او در ۱۷ سالگی با عبدالرحمان قاسملو در پراگ آشنا شد و سپس در ۱۸ سالگی در سال ۱۹۵۲ با او ازدواج کرد. برای اطلاعات بیشتر در مورد زندگی او، نگاه کنید به (قاسملو، نسرین، (۲۰۱۴)، اروپایی در سرزمین کوردان، خاطرات زندگی نسرین قاسملو، ترجمه: ناهید حسینی، چاپ اول، چاپخانهٔ سهردهم، کوردستان).
۲. عصمت نستانی در سال ۱۹۶۴ در روژهلات در روستای نستن در خانوادهای کشاورز به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی تا دیپلم را در رشتهٔ اقتصاد اجتماعی در روژهلات به پایان رساند. سال ۲۰۰۹ در رشتهٔ حقوق از دانشگاه کویه لیسانس گرفت. سال ۱۹۷۹ به حزب دموکرات کوردستان پیوست و بیش از ۱۰ سال مدیر و معلم مدرسهٔ انقلاب بود و در کنفرانس سوم بهعنوان مسئول اتحادیهٔ زنان دموکرات کوردستان ایران انتخاب شد و مسئول و عضو هیئت تحریریهٔ مجلهٔ زنان بود و چندین مقاله و نشریه در مورد مسائل زنان دارد. اکنون در شهر کویه زندگی میکند.
۳. خدیجه لاهیجانی در سال ۱۹۶۱ در روستای زیدان منطقهٔ پیرانشهر به دنیا آمد. همسر شهید لقمان مهفر است و دارای شش فرزند است و در شهر کویه در کمپ حزب دموکرات کوردستان ایران زندگی میکند (شریفی، ۱۳۸۸، ۵۹).
۴. خورشیده رسولی در سال ۱۹۶۹ در روستای قرهقسل از توابع شهر نقده به دنیا آمد. خانوادهاش خانوادهای مذهبی و کشاورز بودند. سال ۱۹۸۶ به پیشمرگههای حزب دموکرات کوردستان پیوست و تا کنون در کمپهای حزب دموکرات کوردستان در شهر کویه زندگی میکند و پیشمرگه است.
۵. گلی ابراهیمی در سال ۱۹۶۹ در روستای پردانان از توابع شهر پیرانشهر به دنیا آمد. خانوادهاش دامدار و کشاورز بودند. او در سال ۱۹۸۷ به حزب دموکرات کوردستان ایران پیوست و در زمینهٔ مسلحانه فعالیت کرده و تا کنون در صفوف حزب دموکرات کوردستان ایران است و در شهر کویه زندگی میکند.