
سلام اسماعیل پور
این روزها همانند چند سال اخیر، اگر مروری بر صفحات دنیای مجازی کوردی بیندازیم، آنچە کە بیش از همە جلب توجە می کند حضور بلاگرهایی است کە سعی دارند با تبلیغ اماکن و ابنیەی تاریخی، طبیعت و محیط زیست، آداب و رسوم، غذاها و برخی جنبەهای حیات اجتماعی در کوردستان، توجە فارسی زبانان و سایر ایرانیان را بە بازدید از مناطق مختلف کوردستان و حتی الامکان سکونت دائمی در این سرزمین جلب نمایند.
این جریانات در پوشش فعالیتهای مدنی، توسعەی اقتصادی و بهانەهایی همچون اشتغالزایی، همسو با سیاستهای رژیم سعی دارند (و یا در خوشبینانەترین حالت، ناخواستە باعث می شوند) کە با تحریف و بە حاشیە راندن عناصر تشکیل دهندەی هویت سیاسی و مبارزاتی کوردستان، در بازنمایی فرآیند استحالهی فرهنگی در قالب توسعه و گردشگری ایفای نقش نمودە و سیمایی دلفریب و جذاب بە فرایند امحای هویتی و تغییر دموگرافی کوردستان ببخشند.
در نگاه نخست، این جریان شاید بخشی از آزادی فردی و اقتصادی، بیضرر و حتی مفید به نظر برسد؛ چنانکە گویی در خدمت توسعه و اشتغال و معرفی فرهنگ بومی است. اما در لایههای پنهانتر، این روند بخشی از سازوکار نرمِ سلطه است؛ جریانی که با چهرهای جذاب و انسانی، حافظه و هویت سیاسی یک ملت را به تدریج بیحس و بیدفاع میکند.
توریسم بە عنوان ابزار سلطە:
توریسم اگرچە در اساس به عنوان یکی از شاخصهای توسعە و تقویت زیرساختهای یک اقتصاد شکوفا شناختە می شود، با این حال گاهی می تواند بە صورت ابزاری برای تخریب زیرساختهای جامعەی هدف و استحالە و محو تدریجی یک ملت درآید .
در جوامع استعمارزدە و تحت اشغال، همچون کوردستان ڕۆژهەڵات کە حکومت هموارە بە آنها بە چشم بیگانە، چالش امنیتی و دارالحرب می نگرد، انواع متدهای ریز و درشت سرکوب، نفوذ و استحالە و ابعاد سخت افزاری و نرم افزاری یک جنگ تمام عیار برای مقابلە با سازمان یافتگی و هویت خواهی مردم و گرد آمدن آنها حول محور یک مبارزەی رهایی بخش جریان دارد.
در این فرآیند، "دیگری قدرتمند" با حضور فزایندهاش در کوردستان، هم زمین را تصاحب میکند و هم درصدد تسخیر ذهن یا بە قول خودشان "فتح القلوب" برمی آید. حضور مداوم گردشگران و مهاجران غیربومی، بهتدریج معیارهای فرهنگی و زیباییشناسی جامعه را تغییر میدهد. در نتیجە لباس، زبان، موسیقی، آداب، ارزشهای ملی، تعریف آحاد جامعە از اصالت، هویت و وطن و حتی چهرهی شهرها، بهسوی همان الگویی حرکت میکند که از بیرون تحمیل شده است.
برخی از دیگر پیامدهای اجرای این متدهای متنوع امحا و مسخ و سرکوب عبارتند از: مهاجرت سیل آسا و بی رویەی جوانان کورد بە شهرهای بزرگ صنعتی ایران و خارج از کشور از یکسو و مهاجرت معکوس بیگانگان بە مناطق تخلیە شدەی آنان از سوی دیگر، تخریب محیط زیست و تاراج هرچە بیشتر منابع.
چنین تغییرات و تلاطمهایی شاید در ابتدا چنان شوک آور نبودە و تلنگری بر اذهان خفتەی جامعە وارد نکنند، اما بە زودی همچون موریانە بە جان ریشەهای هویتی پویا و بستر مبارزەخیز جامعەی کوردستان افتادە و این بلوط ستبر ریشە دوانیدە در بلندای تاریخ زاگرس را بدون توسل بە ضربەهای سنگین تبر از پای در می آورند.
جامعەشناسانی چون کالينز در رابطە با زیانهای فرهنگی توریسم در جوامع مستعمرە از واژەی "رانش و استحاله فرهنگی" سخن گفتەاند كـه مـنظور از آن فرايندی است كه در خلال آن، تغييرات در فرهنگ جامعه ميزبان ابتدا موقتی و کم اهمیت بە نظر می رسد، اما بتدریج جنبەی استعماری و ویرانگرانە بە خود می گیرد.
چارلسون در این رابطە از عبارت "توریستی شدن فرهنگ جامعەی میزبان" استفادە می کند. بدین معنا کە مهاجرپذیری و توریسم ابتدا بە صورت عادت درآمدە و سپس تبدیل بە یک فضیلت و وظیفەی اخلاقی و اجتماعی و یکی از ستونهای هویتی جامعە شدە و جامعەی قربانی، در چنبرەی نوعی وابستگی و اعتیاد بە آن گرفتار می شود.
توریسم مزبور همچنين می تواند منشٲ نوعی دوگانگی و ازهم گسیختگی اجتماعی باشد، بدین معنا كه جوانان در دام جذابیتهای ظاهری عناصـر فرهنگ وارداتی بيگانه افتادە و با پـذيرش آن، سعی کنند سنتهای دیرین فرهنگی خود را در جهت تطابق با آن تغییر دهند و در نقطـەی مقابـل سـالمندان بیشتر احساس خطر کردە و بر حفظ و بقای سنتها و عناصر هویتی خود پافشاری كنند کە این تضاد اجتماعی درونی می تواند منجـر بـه شکاف در خانوادەها و مهـاجرت فرارگونەی نـسل جوان بە خارج از شهر و دیار و حتی کشور خود شود و تخلیەی جمعیتی و پیری جمعیت نیز بر سیل مشکلات و مصائب ملت کورد افزودە شود.
هدف از چنین سیاستی این است کە جوانـان در برابـر نمادهـا و ظـواهر مـرتبط بـا گردشگران قرار گيرند و احساس کنند کە افق ديگری پيش روی آنها گشوده شدە، کە این امر آنها را بە تقابلی درونی با سالمندان خانوادەهایشان می کشاند کە پیروزی در آن بە معنای انتگراسیون و همگرایی اجتماعی با اشغالگر و رنگ باختن عناصر هویتی جامعە است و مقاومت سالمندان سنتگرا نیز می تواند منجر بە قهر و مهاجرت و ترک دیار از سوی جوانان شود و اینجاست کە نیروی اشغالگر در کمین نشستە تا سرزمین متروکە را تحویل گرفتە و بی دردسر بر این خوان یغما بنشیند.
جامائیکا کین کید در کتاب "یک وجب خاک" در رابطە با تٲثیرات توریسم استعماری، با ذکر یک نمونە معتقد است که استعمارگران انگلیسی، چون نمیتوانسته اند انگلستان را فراموش کنند، هرجا که میرفته اند، سعی میکرده اند تا آنجا را شبیه کشور خودشان بکنند، اما از آنجا که هیچ جا درست شبیه انگلستان نمیشد، این مسئله مشکلات و مصائب مختلفی برای ساکنان بومی ایجاد میکرد که برخی هنوز هم حل نشده اند. این دقیقا مشابە همان رفتاری است کە ایرانیها در قبال مناطقی چون گیلان، مازندران و کوردستان در پیش گرفتەاند.
سرنوشت گیلان و مازندران در این رابطە، آیینەی عبرت زندەای است کە فراروی ما قرار دارد. این سرزمینها بە درازای تاریخ، مٲوای مردمانی با مدنیت درخشان و هویت مستقل و خصلتهای سختکوشی و استقامت در برابر بیگانگان بودە و نام جنگجویان مخوف دیلمی و گیلک هموارە کابوس دشمنان آنان بودە است، اما از روزی کە هیولای مدرنیتەی ایرانی این مناطق را بە جامعەی هدف گردشگری و تفرجگاە مرکزنشینان تبدیل کرد، هویت تاریخیشان در میان ویلاها، امواج گستردەی گردشگران و مصرفگرایی فرو ریخت. همان مردمانی که روزگاری نماد سرسختی و مقاومت بودند، امروز در ذهن جامعهی مرکزگرا به تیپهای فرعی و بیخطر فرهنگی تقلیل یافتهاند. بە عنوان مثال، تیپ شخصیتی گیلک در تصور ایرانیها، از جنگاوران دلیری همچون "سپهدار رشتی" و "میرزا کوچک خان" بە "میری" چهرەی نام آشنای فیلم فارسی تنزل کرد و حتی مهمانپذیری و صفای ضمیر این مردمان را بە "بی غیرتی" و الفاظ زشت ناموسی تعبیر نمودند.
برساختن این تیپ شخصیتی از ضروریات مسلم برای سیستم استعمار ایرانی بود تا برای سلطە بر منابع ملت کاسپین، شهروندان مناطق لم یزرع فارس نشین را تشجیع و تشویق بە خرید املاک و ویلاسازی و شهرک سازی در قلب جنگلها و مراتع سرسبز آن خطە نماید.
اینک عین همین تصویرسازی را می خواهند در مورد کوردستان تکرار نمایند. تصادفی نیست کە تلاش می کنند تا در اذهان عمومی، نوعی از سلبریتی های دست پروردەی خود با خاستگاە کوردی را جایگزین اسطورەهای مبارزاتی مردم کوردستان نمایند، تیپ شخصیتی "پیشمرگە" را با افزودن پسوند "مسلمان" مصادرە و مسخ نمایند و سپس برای زدودن کامل آن از صحنەی سیاسی اجتماعی ایران ناگهان تیپهای شخصیتی همچون کولبر و فودبلاگر و شخصیتهای اینستاگرامی و... پمپاژ تبلیغاتی می شوند، کوهستانهای صعب العبور کوردستان کە در حافظەی جمعی هموارە نماد مقاومت بودە و بە عنوان سنگر پیشمرگە و مٲمن ڕازآلود جنگاوران راە آزادی، رعب و هراس در دل نظامیان ایران می افکند، امروز ناگهان بە عنوان طبیعت بکر و جذاب کوردستان معرفی شدە و در پسزمینهی کلیپهای تبلیغاتی و رقصهای نمایشی از مناظر آنها پردەبرداری می شود.
سدسازیها و ایجاد دریاچەهای مصنوعی، خانەهای بومگردی و روستاهای هدف گردشگری، زیادەروی در برگزاری جشنها و مراسمات خلق الساعە با هدف جذب بیشتر گردشگر و شکستن تابوی سفر ایرانیان بە دورترین نقاط مرزی کوردستان با هدف اقامت دائمی آنان در این سرزمین، روندی است که با حمایت ساختاری نهادهای اقتصادی و امنیتی پیش میرود، تا هم تصویر سیاسی کردها را تغییر دهد و هم زمینهی تسخیر و تملک آرام سرزمین آنان را فراهم کند.
در این زمینە، ابتدائا تصویری درهم شکستە، تحقیرشدە، رام و همیشە ملتمس از کوردها در اذهان ایرانیان ترسیم می شود. این بازنمایی تازه، همان سیاست دیرینهی "خنثی سازی" فرهنگهای ملل تحت ستم است؛ فرهنگی که بهجای اعتراض، به نمایش، و بهجای مبارزه، به جاذبهی دیدنی تبدیل میشود.
در گام بعدی، با بهرە جستن از اثرات روانی این تصویرسازی در ذهن سلطەجو و سلطەپذیر و نمایش جذابیتهای کوردستان بە عنوان بهشت موعود گردشگران و دلالان املاک، ایرانیان کە هنوز هم از جنبەهای سیاسی فرهنگ کوردها و فضای مبارزاتی حاکم بر جامعەی کوردستان در هراسند، ترسشان ریختە و می توانند با اغواگری و خالی کردن زیر پای صاحبان حقیقی این سرزمین، برای خرید ملک و اشغال بی سروصدای کوردستان پا پیش بگذارند.
بهترین توصیف را از این رابطە می توان در سخن ماندگار جومو کنیاتا رهبر استقلال کنیا یافت کە زمانی گفتە بود: "وقتی مبلغان مسیحی به آفریقا آمدند، ما زمینهایمان را داشتیم و آنها کتاب مقدسشان. آنها گفتند: بیایید دعا کنیم. لذا ما چشمانمان را بستیم تا دعا کنیم. وقتی چشم گشودیم، آنها زمینهای ما را داشتند و ما کتاب مقدس آنها را."
فرجام سخن:
گردشگری در کوردستان، اگرچه در ظاهر با نام توسعه و رونق اقتصادی معرفی میشود، اما در لایههای پنهان خود حامل نوعی بازتولید رابطەی سلطه است؛ شکلی از استعمار نرم که به جای زور و سرکوب، از تصویر و تبلیغ و حضور تدریجی استفاده میکند. این شکل از گردشگری، با تلطیف چهرهی اشغالگری و انتقال تدریجی جمعیت، زمینهی تغییر بافت فرهنگی و هویتی را فراهم میکند. در راستای نیل بە این هدف، طبیعت و فرهنگ کوردستان به کالایی مصرفی بدل شدە و هویت، حافظهی تاریخی و فضای مبارزاتی جامعەی کوردستان، زیر پوشش شعارهای توسعه و زیباسازی، به آرامی کمرنگ و محو میگردد.
کوردستان امروز در نقطهای ایستاده است که باید میان "توسعهی خودخواستە و آگاهانه" و "پیشرفت از زاویەی منافع اشغالگر" یکی را برگزیند. در این میان، آنچه نیاز داریم نه تقبیح کامل و همیشگی گردشگری، بلکه بازتعریف و آسیب شناسی همەجانبە و منوط ساختن آن بە پیوندی مستحکم با استراتژی رهایی از سلطەی اشغالگر است؛ توریسم در کوردستان بایستی زاییدەی بطن جامعە و برآیند مصالح استراتژیک ملت کورد باشد، حافظهی تاریخی، فرهنگ و هویت ملی را پاس بدارد و به جای تلطیف اشغالگری و کمرنگ نمودن خطوط تمایز با اشغالگر، راهی بسوی تقویت همبستگی ملی و بازنمایی ایدەی رهایی و خودباوری ملت کورد بگشاید.