کاوە آهنگری
برنامه ''فردا'' از تلویزیون ایران اینترنشنال یک میزگرد تلویزیونی است که با شرکت چند کارشناس حول موضوعی به گفتگو میپردازند. برنامه تاریخ یازدهم مارچ ٢٠٢٢ در جایی به ظاهر چالشی شد. یکی از مهمانها نسبت به تجربه کوردستان در بعد از انقلاب بعنوان دموکراسی یاد کردند و اینکه احزاب کوردستانی توانستند پس از انقلاب ٥٧ تا حدودی یک دموکراسی نوپا را در این خطه از ایران اجرا کنند. اما بلافاصله این ادعا از سوی د. رامین پرهام با یک ادعایی دیگر به چالش کشیده شد. در این نوشتار کوتاه میخواهم به ادعای د. رامین پرهام و رابطه آن با ذهنیت مرکزگرایانه و چرایی آن بپردازم.
شاید همه خوانندگان با ادعایی مبنی بر بریدن سر در کوردستان نه فقط از سوی احزاب کوردستانی بلکه از سوی کوردها برخورد کردهاند. بارها از خودم در اقصی نقاط ایران میپرسیدند که '' راست میگویند که کوردها سربرند؟''. این تهمت بغایت دروغ و خالی از واقعیت است و از همان ماههای پس از انقلاب پنجاه و هفت و سقوط رژیم پهلوی علیه کوردستان منتشر شد. اما پرسش اصلی این است که چرا چنین تهمتی باید مطرح گردد؟ جواب این پرسش در واقعیتی است به نام اداره دموکراتیک بخشی از ایران به نام کوردستان که بخش عمده آن به دست احزاب کوردستانی در آن زمان اداره میشد. همه احزاب موجود در کوردستان و در راس همه، دو حزب دموکرات و کومله، توانستند بودند فوری شوراهای شهرها را انتخاب و اداره امور آن شهرها را به دست شوراهای متشکل از نمایندگان مردمی و احزاب مردمی کوردستان بسپارند. مهمتر اینکه این احزاب سکولار و موافق جدایی نهاد دین از نهاد حکومت بودند. بغیر از ویژگی سکولار بودن این نهادها، مردمی بودن آنها نیز بود. احزاب کوردستانی که از بطن اجتماع کوردستانی و برآمد بافتها و قشرهای گوناگون مردم کورد بودند، در اداره شهر و روستاهای خود، روشی مردممدار و سکولار داشتند.
اما برعکس کوردستان، گویا در شهرهای دیگر ایران و بویژه تهران، مردم و اداره شهرها با مشکلات جدیای روبرو گشته بود، آنهم هژمونی طلبی یک طیف تندروی مذهبی به رهبری آیتا.. خمینی که موافق تشکیل حکومت اسلامی بودند. البته ناگفته پیداست که آقای خمینی قبل از انقلاب هم در رابطه با ایده و آرزوی سیاسی خود که همانا تشکیل حکومت اسلامی بود به صراحت سخن به میان آورده و حتی کتاب و رسالاتی در این زمینه نوشته بودند.
آیتا.. خمینی که هوای برپایی حکومت اسلامی شیعه در سر داشت، دنبال فرصتی بود که طرح خود را عملی کند، برای همین هم به زمان نیاز داشت. دیالوگ با کوردستان از طریق هیئتی تحت عنوان '' هئیت حسن نیت'' که مذاکره بر سر طرح خودمختاری با هیئت کوردستانی را بر عهده داشت با زمینه تشکیل سپاه پاسداران و نیروهایی نظامی- امنیتی تحت رهبری آقای خمینی به منظورتامین بازوی اجرایی و امنیت برنامههایش، با جنگ سخت و نرمی همراه شد که علیه کوردستان به راه انداختند .
آیتا... خمینی به خوبی میدانست که جامعهی تودهای ایران، نیازمند دروغهای بزرگ است. همانطور که بعدها هم خدعه و تقیه در راستای برقراری حکومت ولی فقیه شرعیت پیدا کرد.اما پرسش اینست که چرا باید همین اتهامات و ادعاهای دروغین را از مخالفین جمهوری اسلامی هم شنید؟
برای پاسخ به این پرسش هیچ نیازی برای واکاوی عمیقی نیست، بلکه دلیل آن بسیار پرواضح است، آنهم وجود ذهنیت مرکزگرایانه در میان ایرانیان بویژه آنهایی که فارس زبان هستند، میباشد . ذهنیت مرکزگرایانه که از زمان پهلوی اول بطور جدی و با خشونت بسیار زیادی در ابعاد گوناگون اجرا گردید، تا کنون سیاست رسمی حاکم بر ایران است. نگاه و سیاست مرکزگرایانه فقط جنبه نظامی یا امنیتی را شامل نمیشود بلکه تمامی ابعاد زندگی جمعی و فردی شهروندان ایرانی را در بر میگرد. جنبههای نظامی، اقتصادی و مالی، آموزشی، مذهبی، فرهنگی، رسانهای، زبانی و اجتماعی را شامل میشود. بدین معنی که همه امکانات و به طبع آن هم، همه شهروندان در بطن و برای یک سیاست مرکزگرایانه زیست میکنند. به همین دلیل هم استبداد در ایران بر دو پایهی زبان فارسی و مذهب شیعه استوار است. ادامه این استبداد هم به شگردها و مکانیزم گوناگون نیاز دارد که شایعه و خرافات و اتهام پراکنی یکی از آنها است.
برگردم به اصل موضوع و با چند پرسش این نوشتار را به پایان میبرم. دکتر رامین پرهام که بارها از زبان خودشان، بعنوان یک اقتدارگرا معرفی شده است، پنهان نمیکند که در حال حاضر ایران نیاز به یک رضاشاه دارد تا با اقتدار هم به جنگ جمهوری اسلامی برود وهم ایرانی واحد و قدرتمند را برپا بکند. اگرچه ایشان مخالف جمهوری اسلامی است و در هفتادمین سالگرد تاسیس حزب دموکرات کردستان پیامی ارسال کرده و در پیام خود به نیکی از وجود حزب دموکرات یاد کردهاند، اما در برنامه فردا از تلویزیون ایران اینترنشنال اتهامی بسیار بعید و غیرقابل باور مطرح کردهاند. آنهم اینکه گویا حزب موکرات پس از انقلاب، پانصد میلیون تومان از بانک صادرات "سنە" که معادل هفتاد میلیون دلار آن موقع است، به سرقت بردهاست. آیا میان تهمت بریدن سر و سرقت هفتاد میلیون دلاری پس از انقلاب توسط حزب دموکرات، سنخیتی دیده نمیشود؟ اینهمانی زیادی میان جنس این دو اتهام نمیبینید؟ چه سنخیتی میان سپاه تروریستی پاسداران انقلاب اسلامی و اپوزیسیون تمامیتخواه و مرکزگرا وجود دارد؟ آیا اساسا در سال ٥٧ یا حتی ٥٨ نه فقط در بانک صادرات سنە بلکه تمام بانکهای صادرات کل استان کوردستان،معادل ٧٠ میلیون دلار پول نقد موجود بوده است؟اساسا مطرح کردن چنین اتهاماتی با چه هدفی انجام میشود؟
پیداکردن پاسخ به این پرسشها را به خوانندگان آگاه و با وجدان محول میکنم، اما در آخر تاکید بر یک نکته برای من بسیار حائز اهمیت است و آن اینکه، در مقابل این اتهام تماما غلط، مدیرمحترم تلویزیون ایران اینترنشنال آقای عنایتی و سردبیر آن آقای رمضانپور و تهیه کننده برنامه فردا آقای سامان رسولپور که خود کورد و اهل مهاباد هستند، دارای مسئولیت هستند و لازم است پاسخگو باشند.
محتویات این مقالە منعکس کننده دیدگاه و نظرات وبسایت کوردستانمیدیا نمیباشد.