بخش سوم
آگری اسماعیلنژاد
برای تشریح این بخش از مجموعه "اراده معطوف به مقابله با سرکوب"، به شرحی در مورد سیاست خارجی جمهوری اسلامی نیازمندیم.
در ماده سوم قانون اساسی جمهوری اسلامی بند ١٣ آن اشاره به "حمایت بیدریغ از مستضعفان جهان" شده است. در همین بند بر تنظیم سیاست خارجی ایران بر اساس "معیارها اسلام" و "تعهد برادرانه نسبت به مسلمانان" تاکید شده است.
بازتاب این بخش از قانون اساسی جمهوری اسلامی در سیاست خارجی این رژیم مسبب شکلگیری سیاستی شده است که آن سیاست را باید، "سیاست صدور انقلاب اسلامی" نامید.
جمهوری اسلامی که رژیمی توتالیتر است، ایدئولوژی حاکم بر این ساختار توتالیتر در دو سطح سیاست داخلی و خارجی در فرمهای مختلف خود را بازنمایی میکند. جمهوری اسلامی در سطح سیاست خارجی با تاکید بر ترویج خوانش شیعی_ایرانی از طریق حمایت از گروههای مختلف مسلمان یا اسلامی همزمان در پی کسب سه هدف کلان است:
یک: تاکید بر ترویج خوانش ولایت فقیه در سطح منطقهای و جهانی در این خوانش آیتم "فارسیت" نیز در نظر گرفته شده است.
دو: تلاش برای تغییر در نظم جهانی و شکلدهی نظمی دیگر که در آن معیارهای جمهوری اسلامی به عنوان معیار انسانی مورد مقبولیت جهانی قرار بگیرد.
سه: تلاش برای تحقق مجموعهای حکومت، وابسته به جمهوری اسلامی در جغرافیای تشیع این سیاست در بعد امنیتی به عنوان "سیاست تحقق هلال شیعه" قلمداد میشود و در بعد سیاسی به عنوان "سیاست کمربند تشیع" از آن حرف به میان میآید. در حال حاضر بعد امنیتی آن بر بعد سیاسی رجحان پیدا کرده است.
رفتار سیاسی جمهوری اسلامی و اهداف کلان سیاست خارجی این رژیم مسبب شکلگیری سیاستی در روابط خارجی جمهوری اسلامی شده است که میتوان آنرا "سیاست غیر متعارف" خواند. غیر متعارف بودن سیاست خارجه جمهوری اسلامی را در دو سطح باید تبیین نمود:
یک: گفتمان سیاست خارجی جمهوری اسلامی
در "سطح گفتمان سیاست خارجی" جمهوری اسلامی همزمان هم با ارزشهای جهانی شده در تنش است و هم آماده نیست سازش با کشورهای اسلامی داشته باشد تا برای جهانی شدن ارزشهای مورد توافق اسلامی تلاش کند.
دو: روابط سیاسی
در سطح روابط سیاسی جمهوری اسلامی، جامعه جهانی را به دو بخش غرب و شرق تقسیم کرده و روابط خود با غرب را برپایه تاکید بر ایدئولوژی تشیع ولایت فقیه بنیاد نهاده و رسالت تنش همیشگی با کشورهایی مثل آمریکا و اسرائیل را برای خود تعیین نموده و با باقی جامعه غرب نیز در دوگانه تنش_سازش قرار دارد.
اما در برابر این نوع روابط با جامعه غرب، جمهوری اسلامی با جامعه شرق فارغ از ایدئولوژی رسمی در ارتباط است و این رژیم با دست کشیدن از منافع مشخص و محرز اقتصادی، سیاسی و فرهنگی ایران در برابر قدرتهای شرقی در تلاش است از این طریق خود را از "محصور شدن" در سطح جامعه جهانی محفوظ کند.
مطلب دیگر که لازم به توضیح است این است که جمهوری اسلامی در رابطه با کشورهای اسلامی باز بمانند کشورهای غرب براساس تاکید بر خوانش خود از اسلام با آنها در ارتباط است یا بهتر است بگویم در تقابل است.
از یک طرف تاکید بر ایدئولوژی و از طرفی دیگر دست کشیدن از منافع ایدئولوژیکی و اقتصادی، من را براین داشته است که سیاست خارجه جمهوری اسلامی را "سیاست غیرمتعارف" بنامم.
سیاست خارجه غیرمتعارف جمهوری اسلامی در حالیست که از فردای به قدرت رسیدن اسلامیها در ایران آنها سیاست خارجه خود را برپایه شعار "نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی" تبلیغ کردند.
اصولا این شعار به معنی تاکید بر سیاست ایدئولوژیکی اسلامی است اما عملا سیاست خارجه جمهوری اسلامی تنها با کشورهای غربی و اسلامی برپایه ایدئولوژی است.
اگر بخواهیم به مساله نوع ارتباط جمهوری اسلامی با سازمانهای جهانی به عنوان نهادهای حقوقی دارای شخصیت مجزا از دولتهای عضو در آنها بپردازیم، باید بگویم در ارتباط با سطح سازمانهای جهانی نیز جمهوری اسلامی بیشتر سیاست ایجاد تنش و عدم همراهی با سازمانهای جهانی را انتخاب کرده است.
جمهوری اسلامی حتی در ارتباط با "سازمان ملل متحد" و "سازمان همکاری اسلامی" نیز سیاست ایجاد تنش و عدم همراهی با این سازمانها را پیرو کرده است.
در واقع این رژیم هم در سطح ارتباط با دولتها و هم در سطح ارتباط با سازمانهای جهانی بیشتر دست به سیاست تنش آفرینی در روابط خارجی زده است.
"سیاست صدور انقلاب" جمهوری اسلامی در سطح منطقه غرب آسیا و در جغرافیای کشورهای اسلامی علیالخصوص پس از بهار عربی، مسبب ایجاد پدیده "جنگ نیابتی" شده است. جنگ نیابتی باعث افزایش تنش در سطح منطقه غرب آسیا و سقوط امنیت در کشورهای سوریه، لبنان، عراق، یمن گردیده است.
همزمان "سیاست صدور انقلاب" جمهوری اسلامی به عاملی برای تهدید امنیت اسرائیل و پادشاهی سعودی و همچنین عاملی برای تهدید منافع آمریکا در غرب آسیا تبدیل شده است. باتوجه به ابعاد بحران فروپاشی امنیت کشورهای عربی_اسلامی بر اثر جنگ نیابتی ایران در این کشورها و همچنین تهدید امنیت اسرائیل و پادشاهی سعودی در پی پیرو کردن سیاست صدور انقلاب از طرف جمهوری اسلامی باید اظهار کرد که این سیاست "چالشی با ابعاد بینالمللی" رو به جامعه جهانی را رقم زده است.
سیاست غیرمتعارف، ایجاد تنش در منطقه غرب آسیا، ایجاد بحران در امنیت کشورهای اسلامی_عربی از طریق جنگهای نیابتی و تهدید امنیت اسرائیل و پادشاهی سعودی مسبب آن شده که جمهوری اسلامی در سطح جهانی و منطقهای با کشورهای روبهرو شود که آنها در صدد هستند، در سطح غرب آسیا و جغرافیای اسلامی رفتار آن رژیم را تغییر دهند. این کشورها باتوجه به وضعیتشان در برابر جمهوری اسلامی از کارتهای مختلف برای تقابل با جمهوری اسلامی استفاده میکنند، یکی از این کارتها حمایت از اپوزیسیون ایرانی در برابر جمهوری اسلامی است. سوال اصلی این مقاله این است آیا همکاری گروههای مبارز کورد با این کشورها برای مقابله باجمهوری اسلامی مشروع است؟
"مساله کوردستان" در غرب آسیا
آنچه غیرکوردها از آن به عنوان "مساله کوردستان" حرف به میان میآوردند، در دیدگاه دولتها مستقر و تاثیرگذار در غرب آسیا یک مساله کلان امنیتی در خاورمیانه است، به این دلیل که چهار کشور بزرگ و تاثیرگذار در غرب آسیا و خاورمیانه هر نوع تحول در مساله کوردستان را با تاکید بر ابعاد تاثیر آن بر امنیت داخلی خود بررسی میکنند.
این مشخصه مساله کوردستان مسبب آن شده است که بازیگران دولتی موجود در خاورمیانه یا از ارتباط و همکاری با گروههای کوردستانی حذر کنند و یا اینکه تنها در موارد خاص و محدود با این گروهها همکاری داشته باشند. در وهله اول باید اظهار کرد که مبارزات کوردستان مشروعیت خود را از جامعه کوردستان میگیرد و فلسفه وجودی مختص به خود را دارد، در چنین شرایطی است که هرگونه همکاری بین گروههای مبارز کوردستانی و دولتها، مشروط بر این است که این همکاریها با استراتژی مبارزات کوردستان در تناقض نباشد.
در وهله دوم، در مورد جلب حمایت نیرو و یا دولتهای خارجی باید اظهار کرد که دولتها تنها در شرایط بسیار خاص آماده به همکاری با گروههای کوردستان هستند، چون همچنان که شرح آن رفت مساله کوردستان یک کلان مساله امنیتی در خاورمیانه است و تنها ضدیت یک کشور با جمهوری اسلامی مسبب آن نمیشود تا این کشور را وادارد از مبارزات کوردستان حمایت کند. پس برعکس آنچه در سطح رسانههای فارسی برای آن تبلیغ میشود، عملا ایجاد رابطه بین گروههای مبارز کوردستانی و دولتهای خارجی بسیار بغرنج و محدود است.
اما در پایان از آنجا که "مساله کوردستان" در ذات خود یک مساله انسانی است و اساس مبارزات کوردستان بر رفع ظلم، تبعیض و احقاق حقوق ملت کورد قرار دارد، باید اظهار کرد، گروههای مبارز کوردستانی میتوانند در چارچوب "حمایتهای بشردوستانه" از کشورها و نیروهای بینالمللی چشم داشت حمایت داشته باشند.
محتویات این مقالە منعکس کننده دیدگاه و نظرات وبسایت کوردستانمیدیا نمیباشد.