جهانبخش خوش هیکل
جمهوری اسلامی ایران با شرايط و بحرانهای بسیار عدیدەی سیاسی اجتماعی و اقتصادی فزایندەای دست به گریبان است. کمتر کشوری را می توان در تاریخ سراغ داشت که تا این اندازه چه به لحاظ داخلی و چه به لحاظ خارجی مورد تنفر واقع شده باشد. این تنفر ناشی از بی کفایتی سیاسی حاکمان پس از چهل سال حاکمیت است که در این چهل سال با غارت سرمایەهای مردمی و چپاول اموال عمومی و اختصاص بودجەهای آنچنانی برای صدور تروریسم به جهان و توسعەی نفوذ خود در کشورهای اسلامی صرفا برای این که بتوانند بە چشم مردمان خود خاک پاشیده و آنان را از هرگونه اعتراضی باز دارند، بە وجود آمده است.
اگر بخواهیم اندکی تٲمل نموده و کنکاشی در این خصوص بە عمل آوریم باید به روی کار آمدن جمهوری اسلامی نظری هر چند اجمالی بیفکنیم. نظام حاکم از همان ابتدای روی کار آمدن خود، در بی توجهی مطلقی نسبت بە جایگاە افکار عمومی اکثریت جامعه و نیروها و احزاب سیاسی دارای افکار متفاوت از هیٲت حاکمە در ساختار نظام سیاسی بە سر می برد، بی خبر از آن که بدون زمینەی فکری و ساختاری لازم برای محدود نمودن کنترل قدرت، استبداد همچنان ادامه خواهد داشت. انگیزەهای دینی به دور از هر گونه اندیشیدن در خصوص اهمیت نقش مردم، دست حاکمان را برای زورگویی و پایمال نمودن حقوق مردم و بە طریق اولی حقوق ملیتها باز گذاشت و باعث نفی حقوق ملی و مردمی و جلوگیری از رسیدن به دموکراسی گردید.
سردمداران رژیم از همان روزهای آغازین، عرصەرا بر افکار و ایدئولوژیهای دیگر تنگ نمودند. این موضوع را مرتجعین ایران با ایجاد بحرانهای پی در پی توانستند تا به امروز ادامه دهند، اما امروز بعد از چهل سال نە جامعەی ایران آن جامعەی چهل سال قبل است و نه مردمان ساکن در این جغرافیا همان مردمان هستند. اوضاع جهان نیز بسان آن سالها نمی باشد. در این راستا باید به این موضوع اشاره نمود که نسل جدید با دورانی مواجه است که در آن گردش آزاد اطلاعات وجود دارد. اگر خمینی در اوایل انقلاب توانست بخشی از جامعه را به بهانەی این کە اسلام در خطر است و ما نیز خادمین مستضعفان هستیم و تلاشمان در این مسیر خواهد بود، بە بیراهە بکشاند، اینک دیگر بر همگان آشکار شده است که اینگونه شعارها دیگر در میان مردم جایگاهی ندارد. در دهه اول انقلاب حاکمان تازه به قدرت رسیده ایران را دچار جنگ با کشور خارجی نمودند و نیز همزمان با جنگ در پیشبرد اهداف غیر دمکراتیک خود با سرکوب مردمان آزادیخواه و نیز بە طور اخص، سرکوب ملیتهای غیر فارس، از هیچ کوششی فروگذار نکردند. در دهەی دوم با ترفند این که هشت سال در جنگ با دشمن خارجی بودەایم و با دادن وعده و وعیدهای توخالی سعی در لاپوشانی ندانم کاریها و شعلەور نمودن جنگ و به تاراج بردن سرمایەهای انسانی و اقتصادی این کشور نمودند. بعد از آن دهه، مجددا برای خاک پاشیدن بر چشم مردم، گفتگوی تمدنها را مطرح نمودند چرا که در آن زمان دنیا به ناکارآمدی و تروریست بودن رژیم بعد از ترورهای اروپا پی برده بود که در این میان با باز نمودن کارتهای سیاسی گاه تندروانه و گاه به اصطلاح اصلاح طلبانه توانستند با فشار حداکثری سیاسی بر مردم و مماشات با بیرون، به حاکمیت ننگین خود ادامه دهند، اما اکنون نیز بعد از این همه سال در به روی همان پاشنه می چرخد و کوچکترین تغییری نه در رفتار و نه در کردار این حاکمان بە وجود نیامده است.
با وجود تلاش بیش از پیش اصلاح طلبان و ليبرال مآبان درون و بيرون جمهوري اسلامي، حل اين تضادها و بحرانها با وعدەهای سبز و بنفش نیز عملی نشد. اين رژیم بايد در تمامیت خود برچیده شود. امید به تغییر در هیچ یک از باندهای رژیم محلی از اعراب ندارد.
جمهوري اسلامي در كليت خود نمی تواند در وضعيت كنوني باقي بماند و دوام بياورد. تعيين تكليف اين وضعيت روندي پيچيده دارد.
جمهوری اسلامی و حاکمان در تمامیت خود بر این باورند کە با سرکوب بیشتر می توانند چند صباحی دیگر به عمر ننگین خود بیفزایند، اما باید به آنها یادآوری نمود که این روش نیز در اعتراضات اخیر جواب داد که دیگر نه این مردم و نه جهانیان، منتظر شما نخواهند بود و شمارش معکوس برای برافتادن شما آغاز شده است. اما در این میان آنچه عمر این نظام را بیشتر طولانی نموده، نبود آلترناتیوی فراگیر است که بتواند هم در عرصەی خارجی و هم در عرصەی داخلی جوابگوی خواستەها باشد، چرا که بە وجود آمدن آلترناتیو برای جایگزینی این رژیم مستلزم همسویی و اتفاق نظر در کلیه زمینەها برای آیندەی ایران است. در این موقعیت اصلیترین مٶلفه برای ایجاد آلترناتیو، به رسمیت شناختن حقوق سیاسی و اجتماعی و اقتصادی مردمان ساکن در این جغرافیا می باشد. در این راستا آلترناتیوی می تواند در مسیر خواستەهای مردم باشد که بتواند مسٲلەی ملیتهای ایران را مرتفع سازد که در این راستا امنیت و آسایش را برای مردم در بر خواهد داشت.
در این میان بسیارند نیروهایی که بر این باورند کە رژیم در تمامیت خود اصلاح پذیر نیست و اعتراضات یک سال گذشته توانست این مدعا را ثابت نماید و دست رد به سینەی آنان که هنوز دلی در گرو رژیم دارند زده است، اعتراضات به جهانیان و حاکمان ثابت نمود که این نظام اصلاح پذیر نیست و باید در تمامیت آن از بین برود.
با این حال هنوز هم هستند نیروهایی کە سودای همدستی با سرکوبگران و نیروهای جهنمی سپاه را در سر دارند و برای این مماشات خود نیز مدعی هستند کە میخواهند جلوی سوریەای شدن ایران را از پیش گرفته باشند. سوریەای شدن ایران اسم مستعاریست که این به اصطلاح اپوزیسیون به مانند اسلاف خویش برای مواجهه با خواستەهای ملیتها ایجاد نمودەاند. پس از حوادث ماههای گذشته که با سرکوب خونین در داخل و با حملات اذناب رژیم در عراق علیه نیروهای آمریکایی و در پی آن ضرب شست نیروهای آمریکایی به تلافی این حملات توٲم شد که از ان میان با برداشتن فرماندەی برونمرزی سپاه.
آمریکایی و در پی آن ضرب شست نیروهای آمریکایی به تلافی این حملات توٲم شد که از ان میان با برداشتن فرماندەی برونمرزی سپاه رژیم را دچار سردرگمی نمود، رژیم به منظور جلوگیری از هراس و اضمحلال نیروهای تحت امر خود به عملیات ایذایی مبادرت نمود اما تشدید تنش در منطقه و هشدارهای آمریکا باعث گردید که پرتاب موشک به پایگاەهای آمریکا نەتنها نتواند اهداف آنها را برآورد، بلکه تشت رسوایی آنها را از بام بیافکند. بسیاری بر این باورند کە رژیم در این گیرودار در راستای منحرف نمودن افکار داخلی و خارجی با شلیک موشک به هواپیمایی مسافربری اوکراینی که به قیمت جان ۱۷۶ نفر از مسافران بیدفاع تمام شد، سعی در لاپوشانی شکستهای پی در پی خود داشتە با توجه به آنچه شاهد بودەایم، بە نظر می رسد کە رژیم در بن بستی خودساختە گرفتار شدە کە بە جایی جز پرتگاە سرنگونی راە نخواهد برد. با این حال، شاید بتوان گفت که هنوز مشکل عمدە، عدم سازش و توافق نیروهای اپوزیسیون بر سر ساختار و محتوای نظام سیاسی پس از سرنگونی رژیم است. تردیدی نیست کە بدون وجود یک ساختار دموکراتیک در نظام آینده، که ملیتها بتوانند به حقوق خود نائل آمده و از آزادیها و امنیت اجتماعی و رفاه در جامعه برخوردار شوند، میسر و ممکن نخواهد بود. با این حال، تجربیات تاریخی نشان دادە است که مردم آنچه را که بخواهند برای رسیدن به آن از هیچ کوششی فروگذار نخواهند کرد و عملا در آن مسیر گام بر می دارند. در این حال، وظیفەی احزاب و سازمانها و تشکلهای سیاسی ملیتهای تحت ستم و نیز سازمانهای مرکزگرا، تصمیم گیری به جای مردم نخواهد بود، بلکه آنان باید بتوانند در این مقطع زمانی به عنوان پیشگام، مردم را در مسیر رسیدن به آزادیهای دموکراتیک و احقاق حقوق خویش یاری نمایند.
محتویات این مقالە منعکس کننده دیدگاه و نظرات وبسایت کوردستانمیدیا نمیباشد.