کریم پرویزی
"در راستای مبارزە ملیتهای تحت ستم در ایران است کە ما خواهان بە رسمیت شناختن حق تعیین سرنوشت در این کشور هستیم. این تنها راهی است کە بتوان بە ملیتهای تحت ستم اطمینان داد و تنها دلیل ایجاد اتحادی آرزومندانە و ارتباطی ناگسستنی میان آنها در ایرانی دموکراتیک و آزاد است". دکتر قاسملو، شهریور ١٣٤٩، افسانە م ماکان.
آن زمان کە دکتر قاسملو این جملات را در پاسخ به م. ماکان مینوشت، محمد رضا شاە پهلوی در اوج قدرت خود بود و درصدد بودند تا چهار اسبه بە سوی دروازەهای تمدن و پیشرفت بتازند. ایرانی کە بنا نهاده بودند، اساسش را بر مبنای انکار تفاوتها و آسمیلیە کردن ملیتهای غیرفارس درون گفتمان ایرانی – فارسیسم! قرار داده بودند.
رژیم شاە سرنگون شد و آن ایران نیز با بە قدرت رسیدن خمینی، پارامتری دیگر بر آن افزون گشت، آن هم معیار ولایت فقیە بود! بە این معنا کە دیگ جوشانی بود کە بیش از پیش سوزانتر شد و مردمان متفاوت را در آن میریختند و با ذوب کردنشان تقلا میکردند تا مردمانی یكدست با سیمای ولایت تولید كنند!
ایرانی کە هماکنون وجود دارد، آنی است کە تفاوتها را کشتار نمودە و زبان و هویت و خواست و رویاهای متفاوت را بە خاطر سیمای ولایت فقیە دچار خفقان میکند، آنها را بە گرسنگی و مرگ عادت دادە تا کە خامنەای، بیت او، فرماندهان سپاە و تروریستهای حزب اللـە و دیگر گروەهای میلیشیای وابستە بە خامنەای سیر شوند. این ایرانی کە رضا پهلوی بنیان نهاد و محمدرضا و بعدها خمینی و خامنەای نیز دستی در بنیان دوباره آن داشتند، بر مبنای ستمگری و خونریزی و خفقان، تاسیس شدە و برای همین هم است کە در بزرگترین بحران فرو رفتە و فساد و ویرانی سر تا پای این کشور را در بر گرفتە و ترس نە فقط سرنگونی رژیم، بلکە فروپاشی خود ایران و ایرانی بودن را نیز در بر گرفتە است.
وقتی بە گفتمان اپوزیسیون خارج از ایران هم مینگری تنها بحث از سرنگونی رژیم مطرح نیست بلکە نگرانی فروپاشی ایرانی بودن نیز دارند. این ترس و نگرانی، ترسی واقعی است چرا کە ایرانی بودن امروز بر اساس تبعیض و ستم و انکار بنیان نهادند.
گذار از رژیم اسلامی تهران بە رژیمی دیگر، فقط و فقط تغییر سیما و چهرەها و بر اریکە قدرت نشستن چند کس با نامهای دیگر نخواهد بود. چرا کە اساس این چنین ایرانی بودنی بە لرزە افتادە است. ایرانی بودنی کە تنها محصول و دست آوردی کە برای ملیتهای غیر فارس دارد، ظلم و ستم است. حتی خود فارسها نیز درون آن بە آسودگی خاطر نخواهند رسید چرا کە هر از چند گاهی مجبورند بە حمایت دیکتاتوری دیگر بپردازند و شریک در سرکوب دیگر ملیتها شوند و آن دیكتاتور بااخره سراغ خود فارسها نیز خواهد رفت و به كشتار آنان نیز خواهد پرداخت!
تنها ایران و ایرانی بودنی میتواند تداوم داشتە باشد و صلح را برای این منطقە در پی داشته و منجر بە توسعە داخلی شود کە همچون زندە یاد دکتر قاسملو گفتند؛ تبعیض را محو نموده و هویتی دیگر برای ایرانی بودن تعریف كند. آن ایران نو کە ایجاد میشود میل آرزومندانە ملیتهای غیر فارس را جذب کند تا کە ایران را مشترکا و با هویتی برابر بنیان بگذارند. شرط تداوم ایران برابری ملیتها در سیاست گذاری است.