آگری اسماعیلنژاد
خروج دولت آمریکا از برجام در ١٨ اردیبهشت ١٣٩٧ موجب آن شد که جمهوری اسلامی و به تبع آن جامعه ایران با چالش بزرگ تحریمهای آمریکا مجددا روبرو شود؛ تحریمهای چند جانبه آمریکا بر بحرآنهای داخلی ایران اثر همافزایی دارد و زمینه ورشکستگی اقتصادی ایران را فراهم کرده است. پس از خروج آمریکا از برجام در سطح دیپلماسی عمومی جمهوری اسلامی در تلاش است بر طبل دو مساله بکوبد: اول: احتمال آغاز یک جنگ منطقهای
دو: هراس افکنی "تجزیه ایران"
سوال این مقاله این است، چرا دیپلماسی عمومی جمهوری اسلامی پس از خروج آمریکا از برجام تاکید را بر جنگ خواهی و "هراس افکنی تجزیه " دارد؟!
در شرایط حال علیرغم اینکه در سطح رسآنهای و افکار عمومی ایران تلاش میشود، بحرآنها و ابرچالشهای موجود در ایران را تنها به مساله اختلاف جمهوری اسلامی در سیاست خارجی با آمریکا ربط دهند، اما واقعیت موجود حاکی از این است که ایران با یک بحران روبرو نیست بلکه با مجموعهای از بحرآنها و ابرچالشهای زیادی روبرو است که این بحرآنها بر همدیگر اثر همافزایی دارند و یکی از بحرآنهای موجود هم مساله روابط خارجی ایران و ناهنجاریهای امنیتی است که از سوی جمهوری اسلامی در منطقه غرب آسیا ایجاد میشود.
دیدگاه حاکم بر رفتار منطقهای و جهانی سران جمهوری اسلامی را میتوان نزدیک به نظریه "رئالیسم تهاجمی" قلمداد کرد، البته رئالیسم تهاجمی با ابزار تروریسم. جمهوری اسلامی، تروریسم را به ابزاری برای کسب خواستههای سیاسی خود تبدیل کرده است. بر اساس همین دیدگاه است که فرمانده سپاه قدس، قاسم سلیمانی، در سخنانی آمریکا را تهدید میکند و خود را حریف رئیس جمهور آمریکا قلمداد مینماید.
اشاره به ابزار "تروریسم" برای کسب منافع جمهوری اسلامی به این دلیل از اهمیت برخوردار است، که ابعاد میزان چالش بینالمللی پیشروی جمهوری اسلامی و نیز تا حدودی رفتارهای احتمالی جمهوری اسلامی در برابر این چالشها را نمایان میکند. هرچند ماجراجویی اتمی جمهوری اسلامی و منطق سلطه ابرقدرتها بر جنگافزار اتمی یکی از چالشهای اساسی پیشروی سیاست بینالمللی جمهوری اسلامی است اما در سیاست بینالمللی جمهوری اسلامی و در مقطع پسابرجام، تروریسم به مثابه ابزاری برای کسب جاهطلبیهای حاکمان ایران چالشی به مراتب بغرنجتر از آینده هستهای ایران است. در واقع یکی از عوامل اساسی خروج آمریکا از برجام مساله بکارگیری تروریسم توسط ایران علیه منافع آمریکا در غرب آسیا و شمال آفریقا است. پس میتوان ادعا کرد که عمیق شدن تنش بین آمریکا و ایران در شرایط کنونی به دلیل اتخاذ "سیاست صدور انقلاب ایرانی_اسلامی" توسط جمهوری اسلامی در جغرافیای کشورهای اسلامی است. در این سیاست ابزار تروریسم برای ایجاد خلاء امنیتی بکار گرفته میشود، تا از این طریق کشور یا گروههای به رفتاری خاص وادار شوند.
چنین سیاستی توسط هر کشوری اتخاذ شود، به معنای حضور مداوم سایه جنگ بر آن کشور است. در یک کلام باید اظهار کرد چون جمهوری اسلامی از طریق تروریسم در تلاش است امنیت کشورهای اسلامی و اسرائیل را به چالش بکشد تا آنها را به رفتار خاصی وادارد، پس امکان جنگ بین ایران و کشورهای موجود در منطقه خاورمیانه وجود دارد. اما در اینجا نکته دیگری حائز اهمیت است، ابزار تروریسم برای کسب منافع سیاسی که بالاترین عنیت آن در جنگهای نیابتی مصداق پیدا میکند، تا زمانی میتواند دارای اهمیت باشد که نقش بازدارنده در شروع جنگ مستقیم را داشته باشد. درست است!! در اینجا با پیچیدگی زیادی روبرو هستیم. بگذارید برای تبیین آن بگویم که جنگ نیابتی، نوعی بازی است که جمهوری اسلامی برای کسب منافع خود در منطقه راه انداخته، بخشی از این منافع کسب امنیت حداکثری در داخل مرزهای خود است اما اگر این بازی از حدی خارج شود و به نقطهای برسد که در آن جمهوری اسلامی منافع حداکثری را کسب نماید و رقبا یا دشمنانش در منطقه متضرر شوند، در چنین حالتی جنگ نیابتی از کارکرد خود ساقط میشود و کشور جنگ نیابتی را به جنگی مستقیم میکشاند و امنیت داخلی این کشور با چالش جدی روبرو میشود.
در شرایط کنونی جمهوری اسلامی از طریق جنگهای نیابتی توانسته است، امنیت بخشها زیادی از خاورمیانه را با چالش روبرو کند و همزمان منافع چندگانه ایالات متحده، پادشاهی سعودی و اسرائیل در خاورمیانه را نیز با چالش اساسی روبرو کرده است. در عین حال ایران به سایه تهدیدی بر امنیت داخلی پادشاهی سعودی و اسرائیل تبدیل شده است، پس در شرایط حال ابزار تروریسم و جنگ نیابتی نقش بازدارندگی خود برای شروع یک جنگ مستقیم را از دست دادهاند چون جنگها در حالتی شروع نمیشوند که نقطه تعادلی بین دو طرف یک معارضه وجود داشته باشد، باید گفت که این نقطه تعادل بین ایران و رقبایش در خاورمیانه و در شرایط کنونی وجود ندارد.
ولی این تمامی ماجرا نیست، همچنان که جمهوری اسلامی ابزار تروریسم و جنگ نیابتی را علیه رقباء خود در منطقه خاورمیانه بکار میگیرد، رقبای وی نیز ابزارهایی را برای ایجاد فشار بر ایران بکار گرفتهاند. این ابزارها عبارتند از اعمال تحریم اقتصادی از طرف ایالات متحده، قطع روابط سیاسی کشورهای عربی با ایران، تلاش برای ایجاد اجماعی بینالمللی علیه ایران توسط اسرائیل و سعودیه، همه این تلاشها از طرف این سه کشور در واقع تلاش برای جلوگیری از یک جنگ مستقیم است، پس دو طرف مخاصمه با راهکارهای متفاوت در تلاشاند از وقوع یک جنگ مستقیم جلوگیری کنند اما چون در این مخاصمه هیچ نقطه تعادلی بین دو طرف وجود ندارد امکان جنگ مستقیم وجود دارد و این امکان را نباید کنار گذاشت. با این تبیین به سوال مقدمه برمیگردیم و سوال را مقداری تغییر میدهم، اگر جمهوری اسلامی از وقوع یک جنگ مستقم در وحشت است، پس چرا بر طبل جنگ میکوبد؟
اینکه سران رژیم طی دو ماه گذشته مرتبا بر طبل جنگ میکوبند، در شرایط کنونی میتواند چهار دلیل اصلی داشته باشد:
١- سقوط اعتماد بین حاکمان و مردم
رفتار حاکمان طی ٤٠ سال گذشته و تضاد بین واقعیت جامعه با گفتههای حاکمان، موجب آن شده که جامعه ایران هیچ اعتمادی به سیاستها و گفتههای حاکمان بر ایران نداشته باشد و نتیجتا در سیاستگذاری، مردم ناچارا و به سختی تابع حاکمان هستند. در چنین شرایطی رژیمهای توتالیتر اعمال خشونت و ایجاد وحشت را راهکاری برای واداشتن مردم تحت حاکمیت خود به رفتاری خاص، مناسبترین و سریعترین راه میپندارند. در همین راستا تهدید و ایجاد وحشت در جامعه ایران یکی از دلایل رفتاری سران جمهوری اسلامی در "بر طبل جنگ کوبیدن" است. آنها تلاش میکنند با ایجاد وحشت در بین مردم، مردم را تابع سیاست و خواست خود گردانند. پس یکی از دلایل جنگ طلبی سران رژیم، ایجاد وحشت حداکثری در جامعه ایران است، تا از این طریق مردم، خواستههای معیشتی خود را کنار بگذارند و تحمل فقر را بر جنگ ترجیح دهند. در واقع جنگطلبی سران رژیم بخشی از سیاست سرکوب و ایجاد توحش در جامعه ایران است.
٢- تهدید ضمنی جامعه اقتصادی و سیاسی اتحادیه اروپا
جامعه سیاسی و اقتصادی اتحادیه اروپا در شرایط کنونی در بحرانی تاریخی قرار دارد. از یک طرف با زیادهخواهیهای سیاسی ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه روبرو است و از طرفی دیگر با زیادهخواهیهای اقتصادی دونالد ترامپ، رئیس جمهوری ایالات متحده و همزمان نیز با افزایش واگریی بین اعضاء خود روبرو شده است که میتوان به برگزیت اشاره کرد. جدا از این مسائل با موضوع تروریسم و افراطیگری نیز دست و پنجه نرم میکند و از پیدایش دوباره سیل پناهنده در اتحادیه اروپا هم در وحشت است.
در چنین شرایطی کوبیدن بر جنگ از طرف جمهوری اسلامی برای اتحادیه اروپا میتواند خطر حضور سیل پناهنده، افزایش قیمت انرژی و خطر تقویت تروریسم را در پی داشته باشد. پس هر چند تهدیدات سران جمهوری اسلامی رو به آمریکاست اما در عمل برای تاثیرگذاری بر رفتار اروپا و جهت حفظ برجام اروپایی است. در این زمینه میتوان به گفتههای وزیر کشور جمهوری اسلامی نیز اشاره کرد، عبدالرضا رحمانی فضلی در نشست سالروز جهانی مبارزه با مواد مخدر در تهران، غرب -اتحادیه اروپا- را به سیل یک میلیونی پناهنده و افزایش ورود مواد مخدر به جامعه اروپا تهدید کرد.
٣- تهدید غیر مستقیم قدرتهای آسیای
٨٠درصد نفتی که از تنگه هرمز میگذرد مقصد آن کشورهای شرق آسیا اعم از چین، ژاپن، کره جنوبی، هند و سنگاپور است. ایران با تهدید به بستن این تنگه و نیز جنگطلبی میخواهد کشورهای شرق آسیا را مجاب به کمک به ایران برای دورزدن تحریمهای اعمال شده از طرف آمریکا بکند.
٤: فرهنگ کرکری خوانی و چاله میدانی
یکی از مشخصههای سران کنونی جمهوری اسلامی در دیپلماسی عمومی، استفاده از فرهنگ کرکری خوانی یا رجزخوانی است. سران رژیم، این فرهنگ را از فردای کسب قدرت هم در سطح سیاست خارجی و هم در سطح سیاست داخلی، بارهای بکارگرفتهاند و در عین حالی که خود را قهرمان پنداشته و شعارهای از قبیل آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند، جنگ جنگ تا پیروزی، راه قدس از کربلا میگذرد، انرژی هستهای حق مسلم ماست و... را سر دادهاند، اما به آسانی در چرخشی ١٨٠ درجه در واقع سیاسی، آماده بودند که "جام زهر " بنوشند و "نرمش قهرمانانه" انجام دهند یا رسواییهای مانند ماجرای مک فارلین ببار بیاوردند. پس بخشی از جنگطلبیهای آنها در واقع به فرهنگ غالب حکومتداری در جمهوری اسلامی برمیگردد، چون آنها در شرایط غیر از شرایط کنونی نیز مکررا در گفتههای خود به مساله جنگ احتمالی اشاره کرده و بر ایجاد وحشت در جامعه و جنگطلبی دامن زدهاند. کرکریخوانی بخشی از فرهنگ سران جمهوری اسلامی در ٤٠ سال گذشته بوده و هست. به عنوان مثال، خامنهای قبلا نیز علت شروع نشدن جنگ بین ایران و دشمنی که در ذهن او وجود دارد را به قدرت نظامی جمهوری اسلامی ارجاع داده بود و بارها از خامنهای شنیدهایم که میگوید: " دشمن یکی بزند ١٠ تا میخورد" یا "شروع جنگ با آنها است و پایان آن با ما-جمهوری اسلامی-".
در این میان در رجزخوانیهای جدید، تنها بجای کلمه دشمن از کلمه آمریکا استفاده میشود که این تغییر اساسی نیست چرا که دشمن خارجی که در توهمات خامنهای وجود دارد، هر بار یک کشور اعم از ایالات متحده، اسرائیل، پادشاهی سعودی و... است.
در پایان این بخش باید اظهار کرد که جنگطلبیهای سران جمهوری اسلامی، نوعی سیاست "فرار به جلو"ی است که برای لاپوشانی مشکلات و بحرانهای داخلی ایران طراحی شده است. در ضمن پس از خروج آمریکا از برجام، احتمال وقوع جنگ بین ایران و کشورهای منطقه یا آمریکا نه تنها افزایش نیافته است بلکه کاهش هم یافته است. آمریکا با این خروج و افزایش فشار اقتصادی بر ایران میخواهد از وقوع جنگ مستقیم جلوگیری کند، چون ایران از طریق کسب منافع اقتصادی از برجام امنیت اسرائیل و پادشاهی سعودی را تهدید میکرد و منافع خاورمیانهای ایالات متحده را به چالش میکشید و در صورت حضور بیشتر زمانی آمریکا در برجام، احتمال جنگ بین ایران با این دو کشور بیشتر از شرایط کنونی میبود.
در بخش دوم این نوشته موضوع "هراس افکنی تجزیه" را بررسی خواهم کرد.
محتویات این مقالە منعکس کننده دیدگاه و نظرات وبسایت کوردستانمیدیا نمیباشد.