خسرو لرستانی
با کمی تامل آشکار خواهد شد کە حاکمان مرکزنشین جغرافیای سیاسی ایران، در دوران معاصر، دید منفی نسبت بە زاگرس داشتەاند زیرا حاکمان منطقەای زاگرس همیشە خود را فراتر از حکومت مرکزی و در سطح حاکمیتی گستردەتر دیدەاند. ناآرامیها و مبارزات مردمان زاگرس علیە حکومتهای مرکزی بیانگر این مهم است.
همزمان با بر تخت نشستن رضا پهلوی پروژە تختە قاپو(خلع سلاح و یکجانشین کردن عشایر) در سرتاسر ایران پیادە شد، آنچنان کە مستندات و گفتەهای شاهدان بیان میکند، وسیعترین و خشنترین تجاوزات، نسبت بە دیگر مناطق ایران بر حکومتهای منطقەای زاگرس روا داشتە شدە است. از جملە حملات هوایی ارتش ایران علیە لرستان و ایلام، و یا عملیات مشترک ارتشهای روسیە از شمال، بریتانیا از جنوب و حکومت پهلوی از مرکز، علیە ساکنین زاگرس میباشد کە ایمان بە آزادی و استقلال سیاسی و جغرافیایی زاگرسیان را نشان میدهد.
منظور از حکومتهای منطقەای زاگرس، نوعی سیستم غیر متمرکز با توجە بە ملیت (جغرافیا، تاریخ، زبان و سایر عناصر مشترک میان مردم) است و بی شک، مهمترین فاکتور در بە وجود آمدن این سیستم، عدم دسترسی بە سرتاسر زاگرس بە دلیل وسعت و نیز کوهستانی و صعبالعبور بودن این جغرافیا بودە است.
از سوی دیگر، با روی کار آمدن جمهوری اسلامی، حاکمان مرکز، از این موارد نهایت استفادە را علیە مردمان زاگرس بە عمل آوردند.
رژیم استعمارگر جمهوری اسلامی، از همان ابتدای روی کار آمدنش دید خود را نسبت بە حقوق ملی زاگرسیان، با فتوای جهاد و قتل و عامهای پس از آن، آشکار کرد.
این دومین بار بود کە حاکمان مرکزگرای ایران در طول تقریبا نیم قرن با تجاوز بە خاک، و نسل کشی، سعی در خفەکردن صدای آزادی خواهی مردمان زاگرس را داشتند.
رژیم حاکم بر ایران، با در پیش گرفتن سیاستی نرم کە از رژیم پیشین بە ارث بردە بود برای ضبط پتانسیلهای اقتصادی و فرهنگی و منابع زیرزمینی زاگرس اقدام بە تبعیدات نرم و تغیر دموگرافی منطقە کردە و سعی در ایجاد پایگاە مردمی در این جغرافیا را داشت.
موثرترین راە در ایجاد چنین پایگاهی کە هم سو با سیاستهای واپسگرایانە رژیم باشد، استفادە از ایدئولوژی دینی از نوع شیعی ولایت فقیهی بود کە جمهوری اسلامی با تقسیم زاگرس بە دو قسمت سنی و شیعەنشین، راە استعمارگرایانە خود را در پیش گرفت.
فعالیت استعمارگرانە در قالب حجم وسیعی از تبلیغات ایدئولوژیک در مناطق جنوبی زاگرس همچون کرماشان، ایلام، لرستان، چهارمحال و بختیاری، کهکیلویە و بویراحمد و بوشهر کە مذهبی یکسان با حکومت مرکزی داشتند، راە را برای استعمار و استثمار این مناطق مهیا کرد.
رژیم، بە این نیز بسندە نکرد و بر این نکتە واقف بود کە فاکتور ملیت (تاریخ، زبان، جغرافیا، فرهنگ، و آداب و رسوم مشترک) در زاگرس، میتواند تمامی رشتەهای این حاکمیت استبدادی و فاشیستی را پنبە کند، ازاین رو تلاش کرد تا با ایجاد شکاف، تخم جدایی را در میان ملتی واحد بکارد و با جدا و محدود کردن لهجەهای زاگرس، اختلافات زبانی ایجاد کند، بە طوری کە هرکدام ادعای استقلال زبانی لهجەهای خود را داشتە باشند.
پس از آن، اختلاف میان اقوام زاگرس بە منظور مستقل کردن هرکدام، آن هم در جغرافیاهای محدود و کوچک، و عدم اتحاد اجرا شد.
اما شواهد و قراین نشان دادە است کە هرکدام از این سیاستهای ضد زاگرسی، هرچند تاکنون نیز درحال اجراست ولی بە نوعی شکست خوردە است.
تا حدود زیادی انجمنهای فرهنگی-ادبی مردم نهاد در زاگرس، و آگاەسازیهایشان در این زمینەها، کار را برای رژیم سخت و سختتر کردە است.
همچنین تلاشها و از جان گذشتگیهای مردم زاگرس در زمان وقوع زلزلە در کرماشان و سیل در لرستان، اتحاد و همبستگی زاگرسیان را بار دیگر بە دشمنان این خاک نشان داد.
در واقع اتحاد و همبستگی مردم است کە میتواند پتانسیل مبارزاتی زاگرس را آزاد کردە و یک فاکتور مهم و حیاتی است کە رژیم دیکتاتور و استعمارگر جمهوری اسلامی، از آن هراس دارد.
محتویات این مقالە منعکس کننده دیدگاه و نظرات وبسایت کوردستانمیدیا نمیباشد.