کریم پرویزی
زمانی کە حاکمان توتالیتر نخواستند صدای حق طلبی را بشنوند، منصور حلاج را بە دار زدند، بە جرم این کە میگفت "اناالحق". حاکمان بە این خیال بودند کە اعدام راە حلی مناسب برای نشنیدن و حذف کردن است، چرا کە ترس از مرگ و بە فنا رفتن همە زندگیشان را فرا گرفتە بود و تنها و تنها لذت خون آشامی خود برایشان اهمیت داشت و در ذهن خود این طور میپنداشتند کە اعدام همان ترس بزرگی است کە با آن از مردم زهر چشم بگیرند و صدای "حق خواهی" را خفە میکنند.
آمران بە دار آویختن منصور حلاج مردند و با حقارت بە فنا رفتند و تاریخ برای همیشە از آنها بە عنوان دیوصفتان یاد و روایت خواهد کرد. نام و یاد منصور حلاج نیز جاودان و نسل بە نسل "اناالحق" او بازگو و بازتاب صدای حق خواهی انقلابیون خواهد بود.
صدها سال پس از آن، بر روی همان تخت ظلم و ستمکاری، تاریک پرستان جماران تکیە زدند و دستور بە دار آویختن صادر میکنند. آنها با خیال خود با اعدام فرزند شهید علی دیگر ترس خود را فروکش کردە و صدای حق طلبی را برای همیشە خفە میکنند.
در خیال خود با کشتن شهید علی و دیگر شهیدان، خواهند توانست صدای حق طلبی ملت کورد و کوردستانیها را خفە و تسلیم ارادە توتالیتری خود در تهران کنند، غافل از این کە فرزندان شهیدان و جوانان فهمیدە و هشیار کورد و "حیدر"ها بە میدان آمدە تا با صدای شیوا فریاد آزادی و حق خواهی ملتشان را پژواك دهند. این بار نیز متحجران جماران و دار و دستەهایشان بر این باور بودند کە تنها کاری کە ماندە و باید انجام دهند این است کە فرزند شهید را هم اعدام کنند، با این توهم کە تخم سرفرازی و حق طلبی را از کوردستان بزدایند.
روز یکشنبە ٢٨ آذر ١٤٠٠، دستور مرگ را صادر کردند، اما از این اقدام خود بە هراس آمدە! برای همین بود کە شبانە و مخفیانە حیدر قربانی پسر شهید و فرزند مبارز وطن و رهرو مشی زندە یاد قاسملو را شهید کردند و از ترس پژواك فریاد شهید حیدر، مخفیانە و بدون حضور خانوادە بە خاک سپردند.
مثل همیشە غافل بودند از این کە صدای حق طلبی بە دار آویختە نمیشود. بلکە با یورش خود بر سر حقیقت موجب گستردەتر شدن بانگ حق خواهی و حقیقت خواهند شد و همان روز مردم شهرستان کامیاران جلو منزل شهید حیدر جمع شدە و فریاد زدند کە شهید زندە است همچون کوهستان و شهر ، همچون خیزش دوبارە برای احیای مبارزە، همچون شکوفا شدن نسلی مبارز و دلیر، همچون فصل راسان.