مصطفی هجری
بعد از انقلاب ملیتهای ایران(١٩٧٩)، اگرچه ساختار حکومت پهلوی از هم پاشید، اما زیرساخت پروسه ستم ملی و به حاشیه راندن ملیتهای زیردست، براساس اسطوره ایران باستان و ایدئولوژی تشیع و زبان فارسی شکل نوینی به خود گرفت. در این مرحله، مرکز بار دیگر خود را تعریف کرده و ابعاد خشونت و پاکسازی و سرکوب، بصورت سیستماتیک مورد توجه قرار گرفت. پیامد سیاست انکار وجود ملیتها، حتی تلاش برای کوچک جلوه دادن آنان تا حد قوم و خردە فرهنگ، به همین دلایل حق زندگی، حق آزادی، مسئله حاکمیت ملیتها، مسئله دمکراسی و حتی آزادیهای اولیه، با دید امنیتی و تهدید علیه آسایش ملی تعبیر و تفسیر شد. این دیدگاه نیز، در واقعیت خطری بالقوه برای حیات و امنیت ملی ملیتهای ستمدیده بوده است.
خشونت و سرکوب سیستماتیک، همه ابعاد زندگی را درهم تنیده است. در کردستان ایران، این خشونتها با فرمان جهاد خمینی، بنیانگذار و رهبر جمهوری اسلامی، تحت نام جنگ مقدس، با توجیە آن بە وسیلە آیات و احادیث اسلامی آغاز گردید، که تا به امروز نیز ادامه داشته و حتی ابعاد جنگ نرم را نیز دربر گرفته و به استراتژی و سیاست رسمی وارثان خمینی مبدل گشته است.
تفاوتهای فاحش این خشونت در کردستان با بخش های دیگر در ایران در این است که در مناطق دیگر مردمانی را که بعنوان دگراندیش و مخالف خود میدانند، با هجوم و زندان، شکنجه و اعدام روبرو میگردند، در کردستان همزمان با این موارد، تاریخ، هویت، فرهنگ، زبان و در کل هویت وجودی ملت کرد مورد هجوم همهجانبه واقع شده که هدف نهایی مرکز، آسمیلاسیون و خاموش نمودن صدای آزادیخواهی کرد میباشد.
شرایط کنونی کرد و وضعیت مرکز
علاوە بر فضای زیست بستە و امنیتی شدە و وضعیت سرکوب و خشونت در ایران و بویژه در کردستان، رژیم در ارتباط با اهداف خویش در داخل و خارج به بنبست رسیده است.
همچنانکە قبلا" اشارە شد، بر این باورم که رژیم در اعمال سیاستهای خود در برابر ملت کرد در کردستان ایران، از همان آغاز ناکام مانده است. آرزوی آزادی و رسیدن به حقوق ملی که همان حاکمیت کرد بر خاک خویش است، بطور مداوم روبە ارتقاست. تأکید بر هویت ملی، ماهیت جنبش ملی و دمکراتیک کرد بوده است. مقابله و دفاع ملی، مسیر همیشگی این جنبش میباشد. اشغالگری رژیم ایران محیط زیست کردستان را به سمت نابودی کشانده و منابع آبی و معادن آن را با هدف آبادسازی مرکز به یغما برده است. همچنین در حال حاضر سطح نابرابری اجتماعی بدلیل سیاستهای غلط رژیم، جامعه کردستان ایران را به سوی جامعهای نابرابر و مملو از بهرەکشی کشاندە است. تعداد و آمار زندانیان، شهیدان مدافع محیط زیست و سرکوب صدای زنان و دانشجویان و فعالان مدنی، اعدام و ترور و ناپدیدکردن قهری و کشتارهای کورکورانه، اگرچه مدرکی برای جنایات رژیم به شمار میآیند، اما در همان حال، نشانههای پایداری و مقاومت این ملت است که در برابر ستم و زیردستی سر خم نکرده است.
به نسبت وضعیت کلی ایران، رژیم جمهوری اسلامی از یک دیدگاهی کلی همانند حکومتی شکست خورده به شمار میآید که توان اداره کردن و مدیریت کشور را ندارد. اگر هم توانی باقی مانده باشد در ارتباط با نمایش و استفاده از نیروی سرکوب و نظامی در داخل و خارج ایران است.
شکی در این نیست که رژیم نامتعارف جمهوری اسلامی با بحرانهای انباشته شده و مسائل حل نشده، در داخل و خارج محاصره شده است.
فساد و جنایات حکومت و زمامداران، سطح اعتراضات، جنبشهای خیابانی، فشار بیکاری و نبود فرصت زندگی عادی برای اکثر مردمان ایران و دهها و صدها مشکل دیگر، رژیم را به سوی بنبست اداری و مدیریتی برده است. این وضعیت موجب شدە است که حق زندگی ابتدایی در ایران محقق نگردد.
بحران ممکن است مفهوم اصلی باشد که برای ارزیابی وضعیت، بنبست کنونی یاری دهنده باشد. بحران مدیریتی، بحران در سیاست داخلی و خارجی، رژیم را در تنگنا قرار داده است، به گونهای که بحران را با بحرانی دیگر سپری مینماید.
اگرچه جمهوری اسلامی در حال حاضر نیز در تلاش است بعنوان جریان هژمونی منطقهای، حوزه و پایگاهی در خاورمیانه برای خود تعریف کند، اما به دلیل کمپین تحریمهای آمریکا، ناتوان مانده و بخش اعظمی از منابع ثروت و اطلاعات و نظامیاش حتی در سطح همپیمانان و گروههای وابسته به جمهوری اسلامی در عراق، سوریه، لبنان و یمن که به جنگ نیابتی برای جمهوری اسلامی مشغول میباشند با بحران مواجه شدهاند؛ بویژه در حال حاضر همانند گذشته قادر به تأمین مخارج و بودجه گروههای نیابتی خویش نیست و همگی آنان در تنگنا قرار دارند. جدا از این فاکتور، در کشورهایی همچون عراق و لبنان، مردم علیه سیاست مداخلهجویانه جمهوری اسلامی به خیابان آمده و خواستار ریشهکن کردن نفوذ ایران در کشور خویش هستند. در کشوری همچون سوریه که ایران آن را بعنوان حوزه نفوذ خود قلمداد نموده، طی دو سال گذشته دهها و صدها بار پایگاههای نظامی و منافع رژیم هدف قرار گرفته و جدا از درماندگی، قادر به دفاع از خود نبودە است.
منابع خبری معتبر اعلام کردهاند که این حملات از سوی اسرائیل صورت میپذیرند؛ کشوری که نابودی آن از جغرافیای سیاسی، وعده و سخن همیشگی مسئولان ایران بوده است. حتی این حملات در خاک ایران تکرار شده و مراکز اتمی و نظامی و استراتژیک جمهوری اسلامی ایران هدف قرار میگیرند.
رژیمی که در آرزوی بنیان نهادن "ام القرا"ی اسلامی در منطقه بود، در طول تاریخ خود تا این اندازه ضعیف و منفعل نبوده است. وضعیتی که در منطقه و در برخی از کشورها در جریان است، نتیجە سیاست تنشزا و مداخلهجویانه رژیمی است که اکنون نه تنها خود کە، ایران را نیز درگیر کرده است. رژیمی که سامان و ثروت ایران را صرف سیاست صدور انقلاب کرده است، اکنون در انتظار انقلاب و خیزش قربانیان این سیاست خویش است که همان مردم ایران هستند. همانگونه که در طول چند سال اخیر موج نفرت انباشته شده مردم به ستوه آمده ایران، موجودیت رژیم را تا مرز(به گفته خود مسئولان رژیم) زلزله سیاسی و انقلاب سراسری برده است.
اکنون بحرانهای موازی منطقهای و داخلی، با ویروس همهگیر کرونا همزمان شده که حتی نیروی دفاعی و بدنه حکومت را نیز تضعیف نموده است. شیوع گسترده این ویروس همزمان با آن که توان سیستم بهداشتی و خدماتی رژیم را زیر سوال برد، فشاری بیشتر و چند برابری برای جامعه ایران به ارمغان آورد. افزایش نرخ بیکاری و کاهش بهای نفت(در زمان تحریمها) و کاهش چند برابری بهای تومان در برابر دلار، شمار بیشتری از مردم ایران را به زیر خط فقر و بیکاری کشانده است. با این حال نیز بدلیل نبود خدمتگزاری و کمبود امکانات و وسایل بهداشتی، دهها میلیون نفر را به سوی فاجعه ابتلا و مرگ برده است. جدا از این هیچ دستگاه و وزارت و مسئولی آماده نیست که آمار واقعی قربانیان را رسانهای کند، همانگونه که آماده نبودند آمار دقیق مجروحین و کشتهشدگان و زندانیان و ناپدیدشدگان اعتراضات سالهای قبل را آشکار سازند.
در این شرایط بحرانی، عرصه بروز اعتراضات بیشتر و همزمان خطر سرکوب بیشتر پیشبینی میشود. اکنون که بیاعتمادی به حکومت و نا امیدی از زندگی عادی بر سرمردم ایران سایە افکنده است و انتظار هیچ چارهجویی نمیرود، رژیم جمهوری اسلامی برای بقای خویش آماده هرگونه خشونت و سرکوب و پرداخت هزینهای است. نشانههای این آمادهسازی رژیم به نسبت کردستان آشکارتر است. تنها در ٧ ماه گذشته ٩٢ نفر در کردستان ایران به اتهام فعالیتهای مدنی، سیاسی و مذهبی محکوم شدهاند. اعدام هدایت عبدالله پور، صابر شیخ عبدالله و دیاکو رسول زاده و صدور حکم دراز مدت برای حسین عثمانی و زهرا محمدی و قبل از آن نیز حکم حبس ابد برای زینب جلالیان تنها چندین نمونه میباشد.
اما تاریخ جمهوری اسلامی به اثبات رسانده که این سیاست غلط و خشن به دادش نخواهد رسید. در طول دهههای گذشته، کرد در کردستان ایران خود را مانند ملتی فاقد حاکمیت مشاهده کرده است. بر همین اساس یکی از اهداف اصلی سیاست سرکوب و آسمیلاسیون مرکز بوده است. از این رو، با اصرار بر دست یافتن بر حق حاکمیت بر خاک خویش، تأکید مینماید که نمادهای "دمکراسی" و اساس تشکیل حکومت و همچنین مفهوم جامعه ایرانی، باید از نو تعریف گردد. بدون این تعریف جدید، سیستم اشغالگری داخلی ادامه خواهد داشت، لذا اینگونه رابطه اشغالگری، باید ابتدا از مرکز ملغی گردد، تا زمینه برای همزیستی داوطلبانه و مسالمتآمیز فراهم شود. برای رسیدن بە این هدف، کردستان پابرجا خواهد ماند و برای دست یافتن به حاکمیت بر سرنوشت خویش و در هم پیچیدن جمهوری اسلامی هزینههای بیشتری خواهد پرداخت.