کوردستان میدیا

سایت مرکزی حزب دمکرات کوردستان ایران

دست راست از آستین چپ، حساسیت‌های پیرامون نوشتن به زبان مادری

12:04 - 1 آبان 1397

آرش صالح

یکی از مناقشات مورد توجه جریانات چپ در کوردستان ایران و به احتمال زیاد در آذربایجان، احواز و بلوچستان، مساله نوشتن به زبان مادری است. این جریانات عموما با این مساله روبه‌رو هستند که چگونه این واقعیت اجتماعی را طوری با مبانی تئوریک خود گره بزنند که به سوی ناسیونالیسم متمایل نشوند. اگرچه عمده جریانات چپ به نوشتن به زبان مادری نه تنها به عنوان یک حق بلکه به عنوان یک مبنای مبارزاتی در جهت نیل به برابری‌های اجتماعی اهمیت می‌دهند اما یک جریان نشات گرفته از چپ ایرانی که تا کنون توانایی رها شدن از مولفه‌های ذهنی ناسیونالیسم ایرانی- فارسی را نداشته نگاهی منفی به این مقوله دارد.

در کوردستان ایران و در میان فعالین، نگرش عمده‌ای که وجود دارد مبنی بر این است که اکنون که ساختار سیاسی حاکم به صورت سیستماتیک استفاده از زبان کوردی را در نگارش و کاربردهای رسمی محدود و نهی می‌کند، استفاده از زبان مادری نه تنها برای جلوگیری از استحاله فرهنگی ملت کورد، بلکه به عنوان یک ابزار اساسی در مبارزه با روابط سلطه ضرورت پیدا می‌کند. در مقابل اما کسانی در میان جریان چپ تحت تاثیر ناسیونالیسم ایرانی با عناوینی چون شونیزم قومی، به برچسب زنی به این حساسیت‌ها میپردازند. به نظر نمی‌رسد که استدلال‌های این جریان در بی‌اهمیت جلوه دادن مقوله زبان، برگرفته ازیک مبانی تئوریک مشخص باشد. بلکه این مقوله می‌تواند ریشه‌های سیاسی و روانشناختی داشته باشد، از قبیل احساس حقارت نهادینه شده‌ای که برخی کوردها -در نتیجه نسل‌ها تجربه سرکوب شدن- از کورد بودن خود حمل می‌کنند. اما نکته‌ای که در این میان توجه را بیش از همه به خود جلب می‌کند این ادعای به ظاهر ساده است که "زبان تنها یک وسیله ارتباطی است و هیچ تفاوتی ندارد که ما با چه زبانی صحبت می‌کنیم". باید گفت که این رویکرد دلیلی بر درک ناصحیح از دو مقوله است، اول از فهم  شکاف یا شکاف‌های اصلی در ایران و دوم از خود زبان.

در وهله اول باید گفت که زبان تنها یک وسیله ارتباطی نیست بلکه محل شکل‌گیری و توسعه آگاهی است. زبان جایی‌ست که قدرت و مقاومت هر دو به منصه ظهور می‌رسند. زبان هم محل استقرار شبکه‌های قدرت و ساختار آگاهی منتج از آن‌هاست و هم محل شکل‌گیری مقاومت و توسعه آگاهی انقلابی است.

نگوگی وا تیونگ، که یک نظریه‌پرداز کنیایی است در کتاب خود به نام استعمار‌زدایی از ذهن می‌گوید که: در پشت توپ به جا مانده از زمان استعمار، مدرسه‌ای نیز از همان استعمارگران به جا مانده بود که در آن به زبان انگلیسی به کودکان کنیایی دانش و علم می‌آموختند. تیونگ در ادامه می‌گوید که اگر چه این مدرسه یک تلاش انساندوستانه برای آنچه باسواد کردن کودکان کنیایی خوانده می‌شد بود اما این مدرسه بهتر از توپی که در مقابل آن وجود داشت استعمار را در این کشور همیشگی نمود. لذا ممکن است به عنوان مثال فردی در کنیا تصور نماید که در چارچوب سیستم آموزشی به‌جا مانده از استعمار، به یک چپ تمام عیار و یک انقلابی تبدیل شده اما تا زمانی که از چارچوب فکری و آموزشی خود استعمار که زبان انگلیسی حامل آن است نگریزد کماکان در چارچوب دسته‌بندی‌ها و تقسیم بندی‌هایی می‌جنگد که تداوم استعمار را امکان می‌بخشند. بر همین اساس است که نگوگی که خود نوشتن را به زبان انگلیسی آغاز نموده بود، امروزه به زبان خود روی آورده که برای او به عنوان اولین سنگر مقاومت در برابر استعمار و روابط سلطه ناشی از آن، عمل می‌نماید.

قریب به یک قرن تلاش آکادمیکی که در تاریخ، جامعه شناسی، علوم سیاسی، اقتصاد و غیره به زبان فارسی و در راستای مشروعیت بخشی و مفهوم‌پردازی برای روابط سلطه در ایران صورت پذیرفته، این زبان به یکی از اصلی‌ترین ابزارهای تداوم و توسعه این روابط تبدیل شده است. لذا زبان فارسی حامل اصلی آگاهی است که تداوم وضع موجود را می‌طلبد. واضح است که اولین سنگر مقاومت در برابر این روابط سلطه همانا تلاش در گسترش استفاده از زبان‌های دیگر در ایران است. این تلاش می‌تواند به عنوان یک ابزار مقاومتی و وسیله‌ای برای توسعه آگاهی انقلابی در همه ایران و در راستای براندازی روابط سلطه عمل نماید. این البته به این معنی نیست که در جهت شکل دادن به ادبیات مقاومت در زبان فارسی تلاش نشود اما واقعیت این است که برای چپ کورد، چپ تورک، چپ عرب و چپ بلوچ اولویت باید استفاده و توسعه زبان خود آن‌ها باشد چرا که در غیر این صورت آن‌ها هم در همان نوع ساختار آگاهی گرفتار می‌شوند که به قول نگوگی در تداوم این نوع روابط نقشی بیشتر از توپ و تانک ایفا می‌کند.

دومین مساله‌ای که این رویکرد برجسته می‌نماید این واقعیت است که این جریانات درک درستی از شکاف اصلی در ایران ندارند. آنچه که یک جریان انقلابی را در جبهه تغییر و دگرگونی واقعی در وضع موجود قرار می‌دهد همانا ارائه تصویر و تحلیلی واقع‌بینانه از اصلی‌ترین شکاف موجود در جامعه است. این آسیب البته تنها مختص به چپ در کوردستان یا ایران نیست. در واقع این مساله یک دعوای دیر هنگام است که به واسطه آن، رویکردهای کاملا متضاد و گاها متناقضی از سوی جریاناتی که خود را چپ می‌دانند در گوشه و کنار جهان می‌بینیم.

در نیمه دوم قرن بیستم مفهومی تحت عنوان هسته-پیرامون core-periphery شروع به شکل گرفتن کرد که بعدها به تولد نظریه وابستگی یا dependency  منجر شد. از دل این نظریه اصطلاح  "توسعه‌ی توسعه‌نیافتگی" توسط آندره گاندر فرانک ضرب شد که درواقع ناظر به این مقوله است که توسعه‌نیافتگی یک وضع اصیل نیست که ناشی از فرهنگ یا سیاست مکان‌های توسعه نیافته باشد بلکه در واقع این روابط هسته-پیرامون است که مسئولیت مستقیم توسعه نیافتگی در مناطق پیرامونی را بر عهده دارد. لذا مساله اصلی برای یک چپ انقلابی در چنین شرایطی باید فهم این روابط و پایان بخشیدن به آن‌ها باشد. چراکه از نگاه این نظریه، ردپای ارزش افزوده که یک مقوله بنیادین است به واحد ملی-جغرافیایی محدود نمی‌شود بلکه این ردپا در نهایت از هسته سر در می آورد.

لذا اگرچه به عنوان مثال در کوردستان ایران مراحل مد نظر تا رسیدن به سرمایه‌داری طی نشده، اما کوردستان ایران خود قربانی نوعی از روابط است که به در آن -به عنوان یک پیرامون- سیاست "توسعه‌ی توسعه‌نیافتگی" توسط هسته تداوم بخشیده می‌شود. لذا جریانات چپ در کوردستان، آذربایجان، احواز و بلوچستان بدون توجه به این روابط این امکان را نخواهند داشت که به نابرابری‌های اجتماعی بپردازند و تغییر مد نظر خود را پیاده نمایند. به عنوان مثال در کوردستان، مساله زبان، مساله اداره این مناطق توسط خود مردم این مناطق، مساله کولبری، مساله محیط زیست، مساله فقر فزاینده و بیکاری همگی متغیرهای وابسطه‌ای هستند که از سلطه سیاسی-فرهنگی هسته بر روی کوردستان ناشی می‌شوند و هیچ خواستی مگر خواست خاتمه این سلطه نمی‌تواند یک خواسته یا ادعای انقلابی و چپ باشد چرا که هر خواست دیگری تنها به اصلاح و تداوم وضع موجود می انجامد و هیچگاه به براندازی این روابط جان سخت سلطه منجر نمی‌شود.

محتویات این مقالە منعکس کننده دیدگاه و نظرات وب‌سایت کوردستان‌میدیا نمی‌باشد.