پرویز جباری
ظریف همان وزیر امور خارجه ولایت فقیه است که هشت سال دیپلماسی را به میدان می بازد، اما برای حفظ نظام سکوت کرده است. تربیت شده باوروهای اسلام سنتی و شبه حجتیه در یک خانواده سنتی، بازاری، متحجر و ارتجاعی است. از داشتن و نگاه کردن به برنامههای تلویزیون در دهه ٤٠ و ٥٠ از سوی پدر محروم می شود . تا جایی که خود در نوار درز داده شده از سوی بیت ولایت به این موضوع اشاره و اعتراف می کند که سریال دائی جان ناپلئون را به دلیل نداشتن تلویزیون در آن سال ها نتوانسته است ببیند. شاید به همین دلیل ( ندیدن این سریال ) است که از نفوذ و قدرت انگلوفیلها در ایران، دربار، بیوت علما، حوزه و سیاست این مملکت از گذشته تا به امروز تا این حد بی خبر است. این چنین پدری نمی دانم، فرزند متعصب و چشم بسته را چرا به سرزمین اجنبی می فرستد. پدر سنتی، معتقد و بازاری که خمس و زکاتش را به آخوند های شیعه می دهد، چه اشتباه بزرگی مرتکب می شود. بی شک باید به قم و یا با مقداری ارفاق پسر مقیدش را به نجف می فرستاد. تا با عمامه و نعلین ، ذوب در ولایت می شد ، نه با کت و شلوار و پیراهن یقه آخوندی. البته این روحیه شبه آخوندی در میان ایرانی ها در دهه چهل و پنجاه بسیار باب بود ، برای خدمت به اسلام، تشیع ، سنت و بازگشت به ارتجاع. البته شریعتی با ادبیات و سخنرانی های آتشین، احساسی و شبه مرثیه ای این طفل های معصوم و آلوده به ایدئولوژی اسلامی را، در حسینیه ارشاد به خوبی آماده می کرد. ظریف در سال های دانشجویی به عنوان پیاده نظام اسلام گرایانی چون ابراهیم یزدی در انجمن اسلامی دانشجویان ایرانی در امریکا ظاهر می شود. در این مسیر خود را در کنار سعید اسلامی ( امامی) که بعدها ادعا شد جاسوس اسرائیل در وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی بوده است و واجبی خورش کردند، پیدا می کند.
از همین راه و ارتباطات است که بعدها سعید امامی ، جواد ظریف را به نهادهای امنیتی و بیت رهبری متصل می کند. جواد ظریف، رابط، پیام رسان و معتمد بیت ولایت در نیویورک می شود، همچنان که در مصاحبه درز داده شده با سعید لیلاز ،از توابین جدید این را به روشنی بیان می کند. احمدی نژاد در اولین سفرش به نیویورک به عنوان رئیس جمهور ایران اسلامی از نماینده ایران در سازمان ملل متحد تقاضای هماهنگ کردن ملاقات با سناتورها و شخصیت های آمریکایی می کند. نماینده تام الاختیار ولایت در نیویورک می گوید: تمام پیوندها و ارتباطات من با نظر و تایید شخص ولی فقیه می باشد. اگر شما هم می خواهی بسم الله. در تمام مصاحبه با استناد به تحلیل کارشناسانه و حقیرانه بیان می کند که ما در دیپلماسی از ولی فقیه یاد می گیریم. به نیویورک هم پیام می دهد که من انگلوفیل هستم، اما از، ولی خود در ام القرای جهان اسلام نیز اطاعت می کنم، با این حال، شما را ( امریکا ) از همسایه شمالی ایران ، برای جمهوری اسلامی بهتر می دانم. من هم با صد سال تاخیر همچمون سید ضیا نظر کرده ژنرال آیرونساید فرمانده نیروهای انگلیس در شمال ایران، عامل سیاسی کودتای سیاه در ماه اسفند، فکر می کنم. ظریف سکان دار دیپلماسی نظام ولایی ( بخش سیاسی نظام ) قربانی می شود به نفع نظامیان ( میدان ) و سید ضیا عنصر سیاسی کودتا قربانی می شود به خاطر بخش نظامی که رضا قزاق می باشد. خامنه ای بی شک به مرگ ظریف و اسارتش راضی نیست، بلکه برای لابی گری و روتوش کردن نظام ولایی در نیویورک بیشتر به ایشان نیاز دارد. چرا که نظر کرده ولایت است و از اینکه مایه تکدر رهبرش شده است اظهار تاسف می کند. یک عمر گوش به فرمان ولی داشتن آنهم ولی ثانی می شود همان چیزی که بازرگان بعد از ملاقات با برژنسکی وقتی آماج حمله پیروان خمینی قرار گرفت گفت :مسئولی که برای کارهایش بخواهد از امام اجازه بگیرد به درد لای جرز دیوار می خورد. در این روزها هم، سلیمانی زیر خاک است تا از رهبر دستور بگیرد با ظریف چه کار کنیم. اما رضا خان در قصر قاجارها با یک سلام نظامی به سنت قزاق ها می گوید: امر بفرمائید، همین حالا اعدامش می کنم. اما احمد شاه بی تجربه با سراسیمگی و ترس فریاد می زند" اعدام نه نه ... برود به فرنگ . فقط برود. کاسپار اپیکیان ارمنی که از نزدیکان سید ضیا در کمیته آهن بود و بعدها مدتی شهردار تهران شد. زمانی که سید ضیا را برای خروج از تهران در یک ماشین دولتی همراهی می کند می گوید: ده درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند. پس تبعید در قالب ماموریت یا اعزام چون تیپ مهاجرانی وموسویان در انتظار ظریف است. خامنه ای نه تنها جوان نیست بلکه تجربه و کارنامه سنگینی در اعدام و کشتار دارد بر عکس احمد شاه قاجار،اما به مرگ ظریف راضی نیست و از آن چیزی عایدش نمی شود. بلکه زنده اش خیری خواهد داشت برای وارث ولایتش که از خون خودش است. اما از مرگ میدان دار که هشت سال بر گرده ظریف سوار شد، نه تنها ناراضی نیست، بلکه بسیار خوشحال است . باید در دوران خودش او را حذف می شد تا پسرش مجتبی در قبای ولایت راحت تر باشد. تنها خمینی هم تبار خودش می تواند، اینقدر از مرگ بهشتی خشنود بوده باشد. بهشتی برای دمیدن به خشم مردم ناراضی از سلطنت با بهره گرفتن از سادگی و ایمان مردم ، جنایت سینما رکس را خلق کرد. ایشان این روش حقیرانه و کثیف که از آموزه ها و سنت فاشیستی پیروان هیتلر برای رسیدن به قدرت بود در آلمان ، آموخته بود. زمانی که برای سازمان های جاسوسی و دولت مردان امریکایی چراغ سبز نشان می دهد، مردنش برای خمینی رضایت بخش خواهد بود.هردو ولی فقیه به سبک و سنت عزاداران حسینی برای رقیبان و تهدید کنندگان قدرتشان اشک ریختند. خمینی ، بهشتی را پاره تن خود نامید. خامنه ای برای عزاداری سلیمانی سنگ تمام گذاشت و نماز پر پیمانه ای هم که شهادت می داد " مرد خدا " بوده است برایش به جا آورد . همانند ٢٣ تیر ٧٨ بعد از کوی دانشگاه تهران همراه با ترس و التماس گریه کرد و اشک ولی فقیه را بر سرزمین اسلام جاری کرد.
محتویات این مقالە منعکس کننده دیدگاه و نظرات وبسایت کوردستانمیدیا نمیباشد.