سوران شمسی
هر روز که از عمر رژیم اسلامی میگذرد سوالهای جدیدی در رابطه با مشروعیت این حکومت مطرح می شود. با وقوع انقلاب ٥٧ و ایجاد امکان تغییرات بنیادین از لحاظ سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و ... به نفع ملیتهای ایران، امید و حیات تازهای در کالبد این مردمان دمیده شد. اما چندی نگذشت که خمینی و اطرافیان او با تثبیت سلطه و ایدئولوژی ضدبشریشان همه این آرزوها را به باد فنا دادند. گذشت زمان نشان داده است که جمهوری اسلامی قادر به برقراری ارتباط عقلانی با مردم و مشکلات اساسی و جدی مردم نیست، البتە منظور از ارتباط عقلانی در واقع ارتباط سالم میان حکومت و مردم است کە درحال حاضر یک سویه شده است. جمهوری اسلامی نەتنها به فکر مردم و مشکلات آنان نیست بلکە سردمداران حکومت تنها به فکر منافع نهادها و سازمانهای تحت اختیار خویش یا بهتر بگوئیم باندهای مافیایی-تروریستی خود هستند.
عملکردهای چهار دهه اخیر نشان میدهد که سردمداران حکومت تنها در فکر منافع شخصی و بازتولید قدرت خود هستند و این سیاست را بە واسطە باندهایی همچون اصلاحطلبان بە انجام میرسانند .
جمهوری اسلامی که چنین سیاستی را در پیش گرفته در مقابل اعتراضات مردمی، با شدت تمام به سرکوب آنها میپردازد و در این راستا بودجه هنگفتی، صرف خرید پیشرفتهترین تجهیزات سرکوب، استراق سمع، سانسور و کنترل خصوصیترین نقاط زندگی افراد میکند. افزایش تصاعدی بازداشتها و احکام شدید قضائی علیه آزادیخواهان به اتهامهای واهی همچون اقدام علیه امنیت ملی موج عظیمی از واکنشهای داخلی و بینالمللی را علیه رژیم تروریستی ایران ایجاد کرده است.
مساله مهم و اساسی که در ارتباط با فوران خشم مردم بايد در نظر داشت اين است که نقطه مقابل و پاسخگوی همه اين اعتراضها حکومت است. اگر قانون اساسی کشور بەیغمارفتە ایران را ملاک بحث خود قرار دهیم در اولین استنتاج پی میبریم کە حکومت مسئوليت دارد بدون تبعيض و بدون سهل انگاری امنيت جان و مال و حيثيت مردم را حفظ نمايد و از منافع آنان حراست کند، اما رژیم ایران حتا به معیارهایی که خود آنها را قرار داده است نەتنها پایبند نیست بلکە آنها را بە باد سخرە گرفتە است.
تمام تاریخ حیات جمهوری اسلامی مالامال از فساد اداری، اشاعه ترور در داخل و خارج ایران، ناامنی، ایجاد و گسترش اختلافات و تفرقهها، بيکاری روزافزون، فرار جوانان و مردم به کشورهای خارجی و... است که لحظه به لحظه زندگی و ادامه آنرا بر ملیتهای ایران سخت و تنگتر ساخته است.
در واقع اعتراضات مردم هرگز مسئولين جمهوری اسلامی را متوجه وضعيت موجود نساخته و مسئولين حکومت نسبت به همه اين نابسامانی ها، از خود بی توجهی نشان داده و آنچە عیان است اصلیترین دغدغههای آنها، کسب منافع بیشتر برای باندهای مافیایی خود، صدور ایدئولوژی تروریستی-ولایت فقیهی به کشورهای مسلمان و ایجاد تفرقه و جنگ داخلی در خاورمیانه بوده است.
حال که برنامهها و توطئههای رژیم در علم کردن افراد یا جریانهایی تحت عنوان اصلاحات و یا جریان بەقول اعتدال، نقش بر آب شده و مردم کاملا از این خیمه شب بازیها آگاه شدهاند، بیشک اعتراضات مردمی وارد فاز دیگری شده که تنها خواست آن سرنگونی رژیم تروریستی جمهوری اسلامی میباشد کە اوج آنرا در اعتراضات دیماه گذشتە شاهد بودیم.
حکومت بايد بداند که با توجيه وضعيت و يا بهانهتراشی نمیتوان اوضاع کشور را سامان داد و اوضاع را در کنترل خود گرفت. حکومتي که نتواند به نيازهاي اساسي و اقتصادي و اجتماعي و سياسي و فرهنگي جامعه پاسخي درخور بدهد و نيز نتواند امنيت شهروندانش را تامين کند، در واقع مقبوليت و مشروعيت خود را از دست خواهد داد. فرجام چنين حکومتي نيز جز نابودی و سقوط، نخواهد بود.
جمهوری اسلامی در کنار "تبعیض ساختاری" و تمام فضاهای ممکن آزادی سیاسی را نیز خفه و نابود کرده است. مشکل اصلی ایران تنها بحرانهای تورم، بیکاری، گرانی، و فساد ساختاری در نظام غیرشفاف اداری آن نیست بلکه نقض فاحش حقوق بشر، نابودی سیستماتیک کرامت انسانیت، زیر پا گذاشتن حقوق ملیتهای ایران، به غارت بردن سرمایههای این ملل و نابودی محیط زیست، از جمله مسائلیست که کنشگران سیاسی-مدنی وجود آنها را ناشی از ذات ضد بشری حکومت ایران میدانند.
نظامی که از آغاز به بهانه تعهد، مکتبی بودن و حزباللهی بودن به تخصص و علم پشت کرده و مدیرانش اکثرا غیرمتخصص و کمدانش هستند و امور را تنها به مهرههای وفادار خود واگذار کرده، اکنون دارد آنچه را که کشته، درو میکند.
آنچە کە پر آشکار است حسن روحانی و سایر همکیشان وی بمثابە سوپاپ اطمینان رژیم عمل میکنند و برای طول حیات رژیم از هیچ توطئە و جنایتی دریغ نمیکند.
محتویات این مقالە منعکس کننده دیدگاه و نظرات وبسایت کوردستانمیدیا نمیباشد.