باشوور ٦٤
انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ ایران با سیاست توسعه طلبانهای چون صدور انقلاب؛ دلیل آغاز تحرکات نظامی پراکنده علیه کشوری چون عراق شد. نتیجه افزایش نگرانی حکومت عراق از توسعه طلبی انقلابی ایران، ورود هر دو کشور به جنگی فرسایشی و بی نتیجه بود. جنگ گرچه به تعبیر مقامات وقت ایران نعمتی برای حفظ انقلاب بە شمار میآمد اما موجب تاثیراتی ناخوشایند بر زندگی مردم ساکن در مناطق مرزی برای دهەها بود که تا به امروز ادامه دارد.
منطقه سومار یکی از اولین مناطقی بود که از سوی عراق مورد حمله قرار گرفت و مردم مجبور به ترک منطقه و مهاجرت به مناطق امن تر من جمله ایوانغرب شدند. سال ۱۳۶۱ و پس از بازپس گیری خرمشهر و عقب نشینی عراق به مرزهای بین المللی میتوانست پایان جنگ و درد مردمان مناطق جنگ زده باشد که استراتژی غیرمعقولانه و زیاده خواهانه رهبران جمهوری اسلامی ایران برای ادامه جنگ و رویای رسیدن به بیت المقدس بود که جنگ را تا سالها ادامه داد و رنج جنگ و تبعات بعدی آن را بر مردم تحمیل کرد.
با توجه به موقعیت ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک منطقه و براساس سیاست امنیتی و منطقه ای رژیم در سالهای بعد جنگ در تلاش برای ایجاد هلال شیعی و هم چنین جستجو برای یافتن منابع زیرزمینی چون نفت و گاز؛ حکومت ایران تا سالها اجازه بازگشت مردم سومار به سرزمین شان را نمیداد و در خلال جنگ بارها تلاش کرد با واگذاری زمینهای مردم به بنیاد شهید و سپاه پاسداران؛ زمینهای آبا و اجدادی مردم را تصاحب نمایند. پس از جنگ نیز برای سالها، عدم پاکسازی میدانهای مین و نبود برنامه و اراده برای ایجاد زیرساختهای شهری و عمرانی حکایت از آن دارد که سیاست جمهوری اسلامی تا حد امکان خالی از سکنه نگهداشتن منطقه مذکور بوده است. هر چند با مقاومت مردم و پافشاری آنها برای سکونت و کار در زمینهای خود بنظر میرسد از سیاست خود عقب نشینی کرده است، اما همچنان دسترسی به منابعی که برای حداقل زندگی در سومار لازم است از جانب حکومت تامین نمیشود. زیرساختهای مربوط به تامین آب، برق و زیر ساختهای شهری وجود ندارد، آنچه که از زندگی آنجا جریان دارد ثمره عشق مردم به وطنشان است.
گزارشاتی از حملات شیمیایی به منطقه سومار وجود دارد اما چون به مانند سردشت و حلبچه گستردگی و تاثیر فراگیری نداشته است کمتر به آن توجه میشود. (براساس آمارهای ج.ا تعداد قربانیان چند ده نفر است). من اطلاعات چندانی در مورد قربانیان حادثه ندارم اما مشخص است آن حملات به مانند حلبچه و سردشت گسترده نبوده است و گرنه جمهوری اسلامی تا میتوانست با مانور بر آن (بدون حمایت خاصی از قربانیان و تنها برای مظلوم نمایی حکومتی) در عرصه بین المللی از آن بهره می برد.
در این باب آنچه که اهمیت دارد، سواستفاده کاملا حساب شده و موذیانه ای است که مدیریت استانیِ فرمانبردار رژیم تهران، از این حملات شیمیایی برای پوشش دادن تاثیرات روانی فاجعه بارِ ناشی از اعمال سیاستهای فرهنگی و اجتماعی مخرب نظام (در جهت کنترل نیروهای اجتماعی) و سیاستهای اقتصادی ناعادلانه نظام (فقر سیستماتیک) بر مردم منطقه ( ایلام و کرمانشاه) است. سلب مسئوولیت از نظام؛ نظامی که مسبب تمام رنج و فلاکت و عدم امنیت روانی مردم است و مردم را روز بروز سرخورده تر ، افسرده تر و عصبی تر کرده است، در دستور کار است : اگر افسرده و عصبی هستید ناشی از اثرات جنگ است نه بی کفایتی و ستم و فساد ۴۲ ساله نظام!
نسبت دادن بیمارهای اعصابِ جمعیت قابل توجه افراد این منطقه و نیز بیشمار بودن بیماران اعصاب در استان ایلام، بدلیل قرار گرفتن در معرض حملات گاز اعصاب و خردل دوره جنگ؛ همانقدر صحت دارد که ادعای جنایتکار نبودن و نائب برحق امام زمان بودنِ مقام ولی فقیه!!! آنچه که روح و روان مردم این مناطق را آزار داده، میزان مدارا و تحمل اجتماعی را کاهش داده است، فرهنگ آنان را سخیف و ضدفرهنگ و در تقابل با دیگر بخش های جامعه ایران قرار داده نه آن دستاویز (حملات شیمیایی و جنگ) بلکه سیاستهای فرهنگی خود جمهوری اسلامی است برای مقابله با آنچه که مساله کوردی میدانند.
برای مقابله با آنچه که مساله کوردی نامیده میشود باید بین کوردها تفرقه انداخت. جمهوری اسلامی بخوبی سیاستهایش را در این زمینه پیاده میکند. ایجاد تفرقه با مذهب، لهجه و گویش.در این مورد ایجاد تمایز ویژه بین شهروندان کورد؛ آنکه جنگزده و مهاجر و مزاحم و اسباب دردسر و شلوغی شهر و موجب بی فرهنگی است با آن شهروند کوردی که مهاجر نیست و در اصالت ایوانی بودنش شکی نیست!
سیاست حکومت ایجاد طبقه ای فرودست در شهر بود و چه سوژه ای بهتر از جنگزده ی آواره ای که همه اموالش را از دست داده و حال هیچ ندارد. این طبقه بدون هر گونه حمایتی از سوی حکومت رها شد، در بخشی از شهر اسکان داده شدند تا آن قسمت شهر سالها نماد بخش فرودست جامعه باشد، به لحاظ فرهنگی ایزوله شده و با اقتصادی حاشیه ای.
معدودی از آن جمعیت توانستند با تلاش و تحصیل جایگاهی در اجتماع برای خود بیابند. به معدودی دیگر نیز از سوی حکومت امتیاز مذهبی(شیعه بودن) واگذار شد و در اوج فقر و نداری جذب دستگاههای حکومت شدند. اما همچنان چهره زشت فقر و جنبه هایی از انزوای فرهنگی هنوز وجه مشخصه این مردم دردمند جنگزده است.
در حال حاضر نیز بدلیل فساد فراگیر و بی کفایتی نظام در اداره اقتصاد و کشور، شرایط برای همه مردم جنگ زده و مهاجر و دیگران یکسان است.
اما نظام جمهوری اسلامی بایست به این سوال پاسخ دهد که جنگ دقیقا چه نعمتی برای این مردم داشت در حالی که این جنگ شرایط زندگی اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی هزاران آواره جنگی را به زیر صفر برد و کماکان بعد از گذشت سه دهه هنوز از تبعات منفی آن در رنج هستند.
محتویات این مقالە منعکس کننده دیدگاه و نظرات وبسایت کوردستانمیدیا نمیباشد.