کریم پرویزی
پيشمرگه، ارادهای است که از تاريخ پرافتخار ملتی و باور پولادين انسانی و اميد به آيندهی نسلی سرچشمه میگيرد. چنين ارادهای نه به زانو درمیآيد و نه میتواند در چارچوب تنگ دگماتيسم، اسير شود.
پيشمرگه از ميان ملتی برمیخيزد که سرزميناش با زور تفنگ و سرنيزه غصب شده و فرياد آزاديخواهي در آن به زنجير کشيده شده است. به همين خاطر اين ملت بر آن است تا سرزمين خود را آباد کند و با آواز زلال آزادي و مبارزه و برابری طلبی، آيندهای روشن و مترقی بنياد نهد.
اين ملت برای تحقق اين آرمان، دهها و صدها سال است که مبارزه میکند و قربانی میدهد و به همين خاطر است که ارادهای راسخ و پولادين در نسلهای متوالی آن رشد ونمو يافته و تعالی میيابد. اين اراده، ارادهای تزريق شده از جای ديگری نيست بلکه از دل تاريخ اين ملت سرچشمه گرفته است و همين واقعيت موجب شده تا هيچ سلاحی نتواند بر آن فائق آيد و آب ديدهتر از گذشته و فروزانتر از دورههاي پيشين بازتوليد، بازاحيا و اشاعه يابد.
اين اراده از قامت برافراشته «شاخ»، صلابت و معنا میيابد و «شاخ» به سمبول و نمادی از اين اراده بدل ميشود که میتوان آنرا، ارادهی راسخ و رويابخش ناميد.
سمبول و سيمايی که خود را در «شاخ» بازتعريف میکند و بر آن است تا انعکاس نواي تاريخ و ميل جاودانگی و احياي دوباره زندگانی باشد. در واقع شاخ، بازنمود پرهيبت ارادهی آزادی و هستی انسان و زندگی است. بر همين اساس، انسان کورد، و تنها آنانی که آگاهانه و با هشياری تمام، غبار ناآگاهی و بردگی را کناری زده و دنيای تاريک پرستان را در هم میپيچند، برازنده نام والا و هويت جاودانهی پيشمرگه میشوند که به مانند خلعتی از سوی اراده ملتی، به آنان اعطا میشود تا به ناميراهای تاريخ بدل شوند.
به همين خاطر است که پيشمرگه با اميد گرفتن از «شاخ» و پشتوانهی نيروبخش و رويابخش آن، عاشق قامت شاخ میشود و ارادهاش از آن سرچشمه میگيرد و هر دو در سیمایی بی مانند در هم غرق و عجين میشوند و از آن روست که در تاريخ اين ملت و اين سرزمين، شاخ و پيشمرگه چنان در هم گره خوردهاند که هيچکس را يارای جدا کردن آنها از هم نيست و از اين روست که نام پيشمرگه تداعی گر نام شاخ و شاخ نيز تداعی گر پيشمرگه میشود.
راسان، به عنوان مرحله نوينی از مبارزات آزاديخواهانهی ملتمان، عبارت است از نو شدن و خود را به روز کردن، به گونهای که داستان تاريخی پيشمرگه و شاخ به سمبولی از قيام شهر بدل شود. به همين خاطر است که حماسهی جاودان شاخ و جان فدايی پيشمرگه و نو شدن «شار»، نمیتواند در گذشته سير کند و مستمرا در حال نو کردن خود و بازآفرينی زندگی هستند.