کریم پرویزی
روز چهاردهام خرداد ١٣٦٨ شمسی، همزمان با امتحانات خردادماه، صبح زود که راهی مدرسه بودیم از بلندگوی حسینیهای که در نزدیکیهای آن قرار داشت زجه و نالههای بلندی شنیدیم. در اثنای این زجه و ناله نیز اعلام کرد که عزای عمومی اعلام شده و تمام مدارس و ادارات تعطیل میباشند. من و چند رفیق دیگر که عازم مدرسه و آماده امتحان دادن بودیم با شنیدن این خبر از خوشحالی از خود بیخود شدیم. در مسیر برگشت متوجه شدم که مردمان حاضر در کوچه و خیابان لبخند به لب و شاد هستند!
در واقع این حکایت رژیم و جایگاه حقیقی آن در دل مردمان کوچه و خیابان است! از سویی بلندگوها و تریبونهای حکومتی آوای عزا و سوگواری را پخش میکردند و از سوی دیگر مردمان کوچه و خیابان خوشحال و شاد بودند! آن روز، روز مرگ خمینی بود.
تنها در چنین روزی نبود که رژیم اسلامی ایران با احساسات و رفتارهای متناقض و متضاد با خود از سوی مردم روبرو میشد. بلکه این قصه، سر دراز دارد و در تمام شئونات زندگی و ابعاد زندگی روزمره از سیاست و اداره و مسجد گرفته تا آخر، رفتارها و احساسات مردم و حکومت از هم جدا و متضاد است و در دو جبهه متقابل قرار داشته و دارد.
اگر رژیم برنامهای تلویزیونی را تبلیغ میکند، مردم خواهان برنامهای دیگر هستند، اگر مردم به گشت و گذار در پارک علاقمندند حکومت آنرا ممنوع میکند.
مردم به مسجدی که آخوند آنرا حکومت تعین کرده، نمیروند و در آن نماز نمیخوانند! و آن آخوندی هم که در نزد مردم احترام دارد از سوی حکومت تبعید و به مکان دیگری فرستاده میشود!
رژیم خواهان آن است که مردم در عزاداریهای حکومتی غمگین و مصیبتدیده باشند، اما جوانان تنها برای وقتگذرانی و شادی و دیدن همدیگر به این مراسمات میروند!
امسال نیز شادمانی مردم با مخالفت و سرکوب رژیم روبرو شد. نه تنها شادی و سرور در مدارس و پارکها بلکه تعین روزهای جشن نیز با آنچه مردم میخواهند هماهنگ نیست.
امسال نیز در روز چهارده خرداد، مسئولین حکومتی به روال همیشه، در حال آماده سازی برای برگزاری مراسمات سوگواری و عزاداری به مناسبت سالگرد مرگ جلاد جماران بودند، از سوی دیگر چنین روزی نیز با عید فطر، همزمان شد.
تقابل و تضاد مردم و رژیم در شادیها و سوگواریها طی سال اخیر به اوج خود رسید. اگر چه رژیم بر آن است تا روز عید فطر را روز بعد از مرگ خمینی اعلام کند، تا به روال همیشگی مانع از همزمان شدن این روز با کشورهای همسایه شود و نیز شادی مردم را مخدوش کند و از سوی دیگر با خیال راحت بتواند مردم را به مراسم عزای مرگ خمینی فرابخواند. اما مردم روز عزا و سوگواری حکومت را به روز شادی و سرور بدل کردند.
مردم، هم به مناسبت فرارسیدن عید فطر و هم به بهانهی سالگرد مرگ جلاد جماران، دست به شادی و سرور زدند. خمینی جنایتکار، شخصی که طی زمامداریاش صدها هزار انسان بیگناه را به کام مرگ فرستاد، با مرگش میلیونها نفر را شادی و مسرور کرد.
هر چند که مرگ خمینی پایان عمر رژیم اسلامی ایران نبود و جلاد دیگری جای او را گرفت اما در روز مرگ او، میلیونها نفر که آسیب دیده دست رژیم بودند، خوشحال و شاد شدند. بعد از روی کار آمدن خامنهای که رهرو همان مسیر بدنامی و جنایت خمینی است، دیگر هیچ بهانه و دستآویزی نمانده است که بعد از مرگ طبیعی و یا کشته شدناش بدست مردم، بتواند به عاملی برای حفظ و بقاء حکومت بدل شود.