ریباز ٢
در تمام طول تاریخ بشر و خصوصا تاریخ ایران از زمان نگارش آن تمام سلاطین برای حفاظت خود و البتە سلسلە خود هالەهای واهی از جنس قداست داشتن دور خود پیچیدەاند کە در ایران باستان با عنوان فرە شاهی و یا القاب مشابە خود را متمایز و صد البته برتر بر عوام مردم فرض نمودە و القا کردەاند و تکرار این فرض در طول زمان تبدیل بە یقین همگان حتی خود افراد حاکم شدە است اکنون با وجود پیشرفت بشری در زمینەهای گوناگون و من جملە علوم انسانی ، حتی مطرح کردن برتری یک انسان بر دیگران تحت هر لوای امر منسوخ و البتە مضحک میباشد .
ایران اما شرایطش متفاوت است محمد رضا پهلوی کە دوست داشت شاهنشاە ایران آریامهر بخوانندش؛ با انتساب خود بە شاهان باستان سعی در القا همین فرض بدوی داشت و البتە چاپلوسی و تملق اطرافیان و سادگی و عدم آگاهی مردم بنا بر جغرافیا مکانی ایران و موقعیت زمانی و میزان پایین سطح سواد مردم این توهم رای برای شخص ایشان هم ایجاد کردە بود هرچند اقلیتی هم بنا بر منافع مادی و پایگاە اجتماعی اعم از روحانی و باسواد و بیسواد و نظامی و غیر نظامی با علم بر کذب بودن این اصطلاحات باز بر دروغ و توهم فرە شاهنشاهی صحە میگذاشتند .
انقلاب ایران صورت گرفت و شاهنشاە با آن همە ادعا فر و شکوە و متمایز بودن خیلی سادە بە مثال تمام دیکتاتورهای تمام اعصار هیچ کدام از القاب فریادرسش نبودە و مجبور بر ترک ایران شد .
آیت اللە خمینی با هماهنگی سرویسهای جاسوسی مهم دنیای غرب و جهت پرهیز از سرکار آمدن نیروهای چپ در منطقە استراتژیکی چون ایران انقلاب مردم را مصادرە کرد و تیتر امام آمد سر تیتر ایران و البتە جهان گردید .
سوال مورد بحث اینجاست واژە امام از کجا بعنوان پیشوند خمینی جایگزین آیت اللە گردید .
ابتدا خمینی چە کسی بود و چرا و چگونە اینقدر مشهور گردید درحالی کە بصورت سیستماتیک و ارگانیزە هیچ حزب و گروە خاصی را رهبری نمی کرد .
از اویل دهە چهل شمسی باز نفوذ و گسترش جریانات چپ در اپوزیسیون ایران و با توجە بە وجود جنگ سرد و تقابل غرب کاپیتالیست و شرق سوسیالیست در برابر هم در جهان و موقعیت ژئوپولتیک ایران سرنوشت حکومت ایران برای هر دو قطب مهم و اساسی بود و این حجم از ظهور چپ، تئوریسینها و سرویسهای جاسوسی غرب را بفکر فرو برد و آنان خیلی زود بە نتیجە جالبی کە بعدها سرنوشت خاورمیانە تحت شعاع قرار داد اجماع کردند و آن: شاە ماندگار باشد اما در صورت حذف شاە بە هر دلیل الترناتیو آن از نیروهای حامی غرب و درصورت خلاف این هم نیروهای مخالف شرق حکومت را بعهدە بگیرند . این تز سیاسی مبنای شد برای کانالیزە کردن نیروهای اپوزیسیون بە سوی مذهب گرایی با این امید و البتە اطمینان کە نیروهای مذهبی با توجە بە خط فکریشان از جهان کمونیستی فاصلە خواهند داشت پرداختند و شخصی بنام خمینی را کم کم پروبال دادە و آمادە کردند از جریان تبعیدهای سوری کە بگذریم این حجم تبلیغات و بزرگ نمایی این شخصیت را وارد عرصە سیاست ایران کردند و با التهاب سیاسی اواخر دهە پنجاە شمسی تز جایگزینی و البتە مقدس نمودن یک شخصیت مذهبی بشدت فزونی یافت و لقب امام خیلی نرم بعنوان پیشوند خمینی ترویج دادە شد . سال پنجاە و هفت و اتمام پادشاهی پهلوی و روی کار آمدن یک شخصیت مذهبی بعنوان رهبر با توجە بە خلا سیاسی ایران سررسید اما این قداست عجیب خمینی برای اکثریت موافقانش جای تعجب داشت. قداستی کە بیشتر شبیە یک ارکەتایپ بود تا مستخرج یک کنش فعال مغزی ، اما هر چە بود وجود داشت خمینی با وعدەهای چون دوری روحانیت از سیاست و قوە مجریە همچنین فانتزی بودن مقام رهبری حتی بسیاری از افراد اپوزیسون را فریفت. ملت کورد خیلی زود بە ماهیت و امیال و ناخودٱگاە خمینی پی برد و این معصومیت و قداست پیامبر گونە خمینی را چیزی جز نیرنگ نیست و صد البتە خمینی نیز خیلی زود در برابر کوردستان نقاب از چهرە برداشت و عداوت و قصاوت خود را نشان داد کە خود این برکنار زدن نقاب برای کوردستان یک دلیل واضع داشت و آنهم انکە اصولا تمامی نیرویهای ایرانی اعم از چپ و راست و اسلامی و لیبرال (بە قول خمینی) در سرکوب مردم کورد و در نطفە خفە کردن جنبش کوردستان بعنوان نماد دیگر ملل ایران متفق قول موافق بودند و همین دستور جهاد برعلیە کوردستان را جزئی از الهامات غیبی خمینی میدانستند در طول دە سال کە خمینی در راس دیکتاتوری آخوندی و تحت لوای ولایت مطلقە فقیهە بود علی رغم تمام تلاشها برای حفظ محبوبیت و اثبات واژە امام بعنوان پیشوند خمینی اما کم کم همگان بر دین تصویر ایشان در ماە شک کردند و بر قداست پیامبرمابانە ایشان خدشە وارد شد و جایگاەشان بە یک انسان عادی در حال نزول میباشد خمینی از دنیا رفت اما سیستم الگاریشی نظامی کە بشدت نیازمند یک شخصیت مقدس گونە مذهبی در راس بعنوان سخنگو بود همچنان پابرجاست بنابرین سپاە پاسداران بعنوان این دستە الگاریشی خیلی قبل از مرگ خمینی و البتە با هماهنگی خمینی مسئلە جایگزینی را مورد شور قرار دادند و بر حذف منتظری بعنوان شخصیت نە چندان عمل گرا و جایگزینی خامنەای بعنوان شخصیت مورد نظر و انتظار سیستم جمهوری اسلامی مطرح گردید اما با سرکار آمدن خامنەای بعنوان رهبر بحران مقدس جلوە دادن وی هم شروع شد. خمینی اگرچە در سالهای پایان حیات بە شدت از قداست دروغینش کاستە شدە بود اما هنوز بودن افرادی کە سادەلوحانە خمینی را روح خدا میدانستند اما رساندن خامنەای بە جایگاە امام چالش و البتە بحران بود کە علی رغم تمام تلاشها و دادن القابی چون نایب خمینی، روح خمینی، امام خامنەای و حضرت آقا ، هرگز هیچ کدام نتوانستند در بین مردم جای واژە خامنەای سادە را بگیرد و هیچ پیشوند بخود نگرفت و شاید همین عدم رساندن خامنەای بە جایگاە خمینی و حتی نزدیک بە آن باعث شد کە سخنان خامنەای برای خواباندن اعتراضات کوی دانشگاە و جریانات سال هشتاد و هشت و البتە اعتراضات خیابانی سال نودوشش رە بە جای نبرد و تاثیری بر مردم نداشتە باشد باتوجە با انکە سطح معلومات و دسترسی بە معلومات هم در اوخر دهە شصت و هفتاد و هشتاد قابل مقایسە با دهە نود نمیباشد اما باز هرگز دست و بازوهای نظام با تمام تلاش نتوانستند خامنەای را بر جایگاە مقدس امامت و حتی نیابت امامت هم برسانند حال در صورت مرگ خامنەای نظام چگونە میخواهد برای رهبر آیندە قداست امامت را بخرد هرچند نمیتوان بصورت قطع تعیین شخص جایگزین را نمود اما در حال حاضر هیچ آیت اللە مقدس و نیمچە مقدسی هم وجود ندارد تا بعنوان امام بە خورد مردم ایران داد. پس آیا سپاە پاسداران بعنوان اصل موجودیت جمهوری اسلامی خود را از یک سخنگو مقدس بنام رهبر مبرا خواهد کرد یا بعنوان بخش واجب الوجود نظام لاریجانی و یا امثالهم را دوبارە در نوک سرنای رهبریت ولایت مطلقە فقیە قرار خواهد داد .
محتویات این مقالە منعکس کننده دیدگاه و نظرات وبسایت کوردستانمیدیا نمیباشد.