کریم پرویزی
یکی از مشخصههای بارز و آشکار زمان، این است که برای تمامی پدیدهها "وقت"ی را تعریف میکند، بەگونهای که با گذشت زمان، مدت آنها نیز به پایان میرسد. یا به عبارتی دیگر، نوبودن پدیدهها و رویدادها به زمان بستگی دارد و گذر زمان از تازگی آنها میکاهد و آنها را کهنه میگرداند.
اما برخی پدیدههای دیگر در تاریخ و زندگانی انسان وجود دارند که گذر زمان نمیتواند آنها را به حاشیه براند. در واقع بعد زمان در آنها تاثیری ندارد و "موقت" نیستند!
واقعهی بیست و دوم تیرماه ١٣٦٨ شمسی، مصادف با سیزدهم ژوئیهی ١٩٨٩ میلادی، از آن دست رویدادهایی است که زمان در آنها دچار توقف شده، دقیقا در آن لحظه، زمان دچار ایست شده و نمیگذرد.
گویی زمان در آن لحظه اعتصاب کرده و چشم به راه است. چشم به راه است تا انگشتی آن را به حرکت دوبارە درآورد، چشم به راه است تا صدایی در گوشش زمزمه کند که عدالت پیروز شد و تو میتوانی ادامه دهی.
آری، این رویداد از آن دست رویدادهایی نیست که حتی عدالت نیز بتواند آن را واداربە گذر کند، هیچ عدالتی در جهان وجود ندارد که بتواند از این رویداد گذر کند، چرا که بر اندیشه و باور شلیک شدە است.
همانگونه که قابیل در باغ بهشت، به شیوەای ناانسانی هابیل را کشت و تا روزی که جهان پابرجا باشد، زمان از آن رویداد گذاری نخواهد داشت، زمان از بیست و دوم تیرماه نیز گذر نخواهد کرد، چرا که هیچ چیزی در جهان وجود ندارد تا بتواند در این رویداد عدالت را برقرار نماید. شلیک به اندیشه و باورها چگونه جبران خواهد شد؟!
از آن مهمتر این است که زمان نمیتواند بر آن اندیشه و باور فائق آید. آن اندیشه و باوری که در بیست و دوم تیرماه ١٣٦٨ شمسی مورد شلیک قرار گرفت، اندیشە و باوری است کە از دایرهی زمان خارج است.
باور و اندیشهی قاسملو، موقتی و مدتدار نبود. قاسملو ژرفتر از آن میاندیشید که زمان بتواند آن را به باد فراموشی بسپارد. اندیشه و باوری که دکتر قاسملو از آن میگفت و برای آن چارچوب وساختار طراحی میکرد از آن دسته اندیشه و باورها نبود که تنها مدتی موقت تاثیرگذار باشد و منافع فرد یا گروه مشخصی را دنبال کند و پس از تامین منافع آن فرد یا گروه، این اندیشه و تفکر نیز با گذشت زمان از بین برود.
وی در محدودهای خارج از منافع فرد و گروه میاندیشید و بیشتر اوقات نیز منافع فرد و گروه را نیز با نهایت فداکاری و بخشندگی فدای اندیشهی انسانی میکرد تا زندگی را برای ملتش معنا کند و مبارزه را در راستای رسیدن به هدف آینده که زندگی درخور انسان کورد در میهن آزاد شدهی کوردستان باشد، پرفروغتر نماید.
قاسملو به مبانی زندگی میاندیشید و میگفت آزادی به انسان کرامت میبخشد، میگفت والاترین و باارزشترین مرحلهی زندگی، زندگی در راستای هدفی بلند و انسانی است و اساس برای ما انسان است، بنابراین زمان نتوانسته است و نمیتواند به اندیشه و باورهای قاسملو دست یابد؛ راه قاسملو اکنون و در آینده نیز نو است و نو میماند.