جهانبخش خوش هیکل
در سالهای اخیر، بحث و جدلهای جریانات سیاسی به منظور ترسیم و چگونگی آرایش سیاسی برای مقابله با جمهوری اسلامی در محافل و جریانات شتاب بیشتری به خود گرفته است که همین مجادله و بحث، شاید نشانهای از آنست که آنچه تاکنون گذشته است مثمر ثمر نبوده است پس سئوال اینست چه باید کرد چه راههای پیش رو داریم آیا باید دست روی دست گذاشته و منتظر بود تا شاید معجزهای نازل شود یا اینکه جریانات سیاسی باید در بازبینی مسیر گذشته قدم بردارند و در پی شناسایی و یا به قولی آسیب شناسی جریانات خود برآیند؟ چرا بعد از چهل و اندی سال هنوز یک مشت آخوند بر سرنوشت هشتاد میلیون انسان سوارند و هنوز اسب سرکوب و به انقیاد کشیدن تمامی ارزشهای انسانی یکه تازند و هیچ نیرویی را در برابر خود نمی نمی بینند برای رسیدن با این و در راستای مبارزات قرار گرفتن نیاز به ارزیابی و شناخت صحیح و دقیق جریانات فکری و سیاسی که در مسیر مبارزه قدم برداشتهاند و می توان گفت مواضع آنها، یکی از پیشنیازهای مهم برای کلیه کسانی است که قصد دارند در صحنه فعالیتهای سیاسی و مبارزات مردم چه در داخل و چه در خارج جهشی جهت ایجاد جامعهای سکولار و دموکراتیک و آزاد و فدرال بوجود اورند. چنین شناختی در افزایش قدرت تحلیل، پیشبینی عملکرد گروههای سیاسی و اتخاذ مواضع صحیح در قبال رویدادهای سیاسی و اجتماعی و چگونگی مبارزه تأثیر تعیینکنندهای خواهد داشت؛ به ویژه با توجه به اینکه امروزه ما، با بسیاری از جریانات فکری و سیاسی، به صورت حزب و سازمان سیاسی و یا تشکل که مواضع خود را رسماً تدوین و در معرض قضاوت افکار عمومی قرار دادەاند مواجەایم، باید بررسی گردد در این مسیر چه مقولەهای را مد نظر نداشتەایم از اینکه چرا تاکنون نتوانستهایم به این مهم برسیم. اینست که مقولههای بسیار اساسی هنوز وجود دارند که تمامی نیروها هر یک برای خود خوانش و نظر خاص خودشان را دارند و از همه مهمتر اینکه تمامی نیروهایی که اتحاد نسبی دارند به این مهم بطور اصولی و کارشناسی نپرداخته اند که با این نظام با چه ابزاری واز چه راهی باید روبرو شد. میتوان با برشماری این ابزارها به ابزارهای نرم و یا شیوه های نرم که در مجموع به مبارزات مدنی اطلاق می گردند و یا حرکت انقلابی و استفاده از همه ابزارهای مبارزاتی از جمله مبارزه قهرآمیز که این نیز تبلور خشم مردم و از طریق مبارزه مسلحانه و سازماندهی مردم به نیروهای مسلح میسر میباشد اما هیچکدام از این نیروها به این نپرداختهاند که مبارزات مدنی در کشورهایی که دارای قوانین مدنی هستند میسر میباشد نه در کشورهای که تمامی قوانین از طریق یک دیکتاتور دیکته میگردد. پس از چه راهی میتواند پایان یابد، چه راههای را پیش رو داریم، چگونه مردم را بسیج نماییم از چه راههای می توانیم مردم را سازماندهی نماییم؟ اقشار و دسته جات مردمی را چگونه حول یک برنامه و یا یک پلاتفرم در مسیر مبارزات قرار دهیم. برای سازماندهی مردمی که در بیست و چهار ساعت با بمباران دستگاههای تبلیغاتی رژیم مواجه هستند چه برنامه عملی را با خود داریم؟ بنابراین ما نیاز بر ارزیابی تواناییهای خود داریم.
جریانات فکری و سیاسی جامعه را میتوان براساس معیارهای مختلف و با استفاده از روشهای متنوع مورد کنکاش و برسی قرار دا د از جمله باورها، آرمانها و ارزشها، منافع مشترک، شکل سازماندهی و قالب فعالیت و نیز پیوندهای طبقاتی، قومی، ملی، ایدئولوژیک و استراتژیک، چگونگی عملکرد اینها و قدرت و ضعف تشکیلاتی، پیشینه تاریخی و... متغیرها و ملاکهایی هستند که معمولاً به منظور رسیدن به شناخت جریانات فکری و سیاسی و تحلیل و تبیین رفتار سیاسی آنها باید مد نظر قرار گرفته ودر این راستا مطالعات کامل انجام گیرد تا بتوان در مسیر رسیدن به همکاری و همیاری و اتحاد گام عملی برداشته شود.
وضعیت سیاسی کنونی استبداد عریان و سرکوب افسار گسیخته و کارکرد جریانات به اصطلاح الترناتیوی و برانداز و اصلاحطلب و مدنی با آنچه در سالهای گذشته شاهد بودهایم، مرزبندیهای خاص خود را پیدا نموده است و تقریبا همگان در پی یار گیری های کاملا متفاوت با گذشته هستند . در ایجاد این وضعیت تازه، سرنوشت مردم و نیروهای سیاسی و چگونگی آرایش آنها تاثیرات خود را به همراه خواهد داشت. رویدادهای سالهای اخیر که در جغرافیای سیاسی ایران به وقوع پیوست حاکی از نبود الترناتیو و نیروهای مبارزاتی بود و نشان داد که اپوزیسیون یا مخالفان جمهوری اسلامی نتوانستهاند مسیر مبارزات را هدایت نموده و آن را در مسیر اصلی خو د مدیریت نمایند که این موارد باعث شد که تحلیلها و قضاوتها، مرزبندیهای اعتقادی و سیاسی تازهای را به وجود آورد.
جریانات سیاسی و احزاب اپوزیسیون اعم از اصلاحات و برانداز و جامعه مدنی نیاز مبرم دارد یا در یک کلام مخالفان بالقوه و بالفعل جمهوری اسلامی ایران باید نگاه به فعالیت خود را تغییر داده و از خود سئوال نمایند چرا تاکنون این همه تلاش ره به جایی نبرده است ؟ گره اصلی در این کلاف سردرگم برای اپوزیسیون کدام است که در این رابطه باید بدنبال علت برای رسیدن به معلول باشند. همه بر این واقفند که ایران را دیگر نمی توان با آن تعریف کلاسیک و یکپارچه تعریف نمود بلکه باید بر این تاکید نمود که ایران موزائیکی است از ملیتها که اینها خود را در ان تعاریف گذشته نمی بینند و هر كدام دارای هویت اصیل خود میباشند و این هویت نیز برای آنها می تواند در نرسیدن به الترناتیو تا کنون تاثیرات خود را بجا گذاشته باشد. بنابراین و با توجه به موارد مطرح شده در بالا پرداختن به اینکه جامعه ایران در سطح همه ملیتها نیاز به همسویی و نوگرایی بیش از پیش را دارد، باید اذعان نمود که الترناتیو یا جبهه یا هر ائتلافی هم اکنون نیاز ضروری و اساسی برای نجات مردمان از این بن بست و انسداد سیاسی که وجود دارد بطوری که باید به این اشاره نمود که بعد از چهل و اندی سال امروز دیگر خواستههای اقشار و گروههای سیاسی به مانند دوران طفولیت سیاسی اوائل انقلاب نیست. رویدادها و اتفاقاتی که در این سالها بر مردم گذشته است باعث گردیده است که پوسته ای در زیر این سکوت معنادار بوجود امده است و نیاز به وزیدن طوفانی سیاسی دارد که این طوفان باید طو ری وزیدن گیرد که بتواند از یکسو حاکمان را با خود برده و از سوی دیگر بتواند افکار پراکنده را حول مورد هویت، با خود اورده و در یک ظرف به منظور همزیستی برابر و یكسان، بریزد.
محتویات این مقالە منعکس کننده دیدگاه و نظرات وبسایت کوردستانمیدیا نمیباشد.