کریم پرویزی
مرد کهنسال عرب، لنگه کفش خویش را برداشته و با شدت نیرو و عصبانیت در میدان اصلی بغداد بر عکس صدام میکوبید؛ این واقعه در همه جهان پخش شد.
زمانی که نیروهای آمریکایی با تانک وارد میدان فلسطین بغداد شدند و چند ساعت بعد مجسمه بزرگ صدام را به پایین کشیدند، مردم عراق احساس کردند که گریبان آنان از دست ظالم آزاد گشته و هوای آزاد تنفس میکنند و زندگی آنان به سوی آزادی و پیشرفت میرود.
این ترسی بزرگ برای جمهوری اسلامی ایجاد کرده بود که نمیخواست عراق آینده، به نمونهای بارز در منطقه مبدل گردد و مردم ایران نیز طمع آینده را در سر بپرورانند، لذا همه اقسام گروههای تندرو اعم از سنی و شیعه را تطمیع کرد و از آنان حمایت نمود تا علیه آمریکاییها بایستند و عراق نابود گشته و اسیر جنگ داخلی گردد.
این حکایت پانزده سال گذشته عراق بود که جمهوری اسلامی ایران با سواستفاده از جامعه شیعه و سازماندهی آنان در گروههای متفاوت، آنان راعلیه آمریکاییها و سنیها و حتی علیه یکدیگر بشوراند، از سوی دیگر در امور کوردها و سنیها نیز دخالت میکرد، با این اختلافات هم میخواست تا از آنان برای دشمنی با آمریکا استفاده کند و هم کاری کند تا همواره محتاج سپاه قدس باشند تا آنان را سازماندهی کند و در انتخابات نفوذ و به نفع آنان تقلب نماید و سپس نخست وزیر مورد علاقه خامنهای را بر سر کار آورند.
این کاخی که جمهوری اسلامی ایران در عراق بنیاد نهاده بود، هم جامعه عراق را با آن کنترل مینمود و هم گروههای تروریستی در آن تاسیس و علیه کشورهای همسایه و آمریکا و اسرائیل و همه ملیتهای منطقه استفاده میکرد و هم اقتصاد عراق را به پناهگاهی برای فرار از تحریمهای جهانی مبدل ساخته بود.
بازار و بنادر و بانکهای عراقی را به پناهگاهی برای همه کارهای مافیایی و غارت و فسادها و دور زدن تحریمهای جهانی علیه جمهوری اسلامی مبدل کرده است. همان داستان را به شیوهای دیگر بر سر لبنان آورده است و هم اختلاف و هم فساد را به شکلی گسترده افزایش داده و باندهای مافیایی خویش را در آنجا نیز بر مردم حاکم کرده است.
زمانی خورشید بر دیوارهای نازک کاخ جمهوری اسلامی در بغداد و بیروت میتابید، به هزاران رنگ نمایان میگشت و میدرخشید و خامنهای از اینکه جغرافیای مقاومت را از تهران تا بیروت و دمشق انتشار داده است سرمست بود!
اما نمیدانست اگر کاخ خود را بر باد بنیاد نهد و دیوارهای آن از حباب آب ساخته شده باشد، این کاخ حبابی با سوزنی ترکیده و باد آن به طوفانی مبدل میگردد که خود ولایت فقیه را دربرمیگیرد.
اینک مردم بغداد با لنگه کفش بر صورت عکسی میکوبند، اما این بار این عکس، تصویر صدام نیست، بلکه عکس خامنهای است که مردم با کفش بر سر و صورت آن میکوبند.