مختار نقشبندی
مردمان ایران سالهاست به دلیل تبعیضات سیستماتیک و گسترده ملی و مذهبی و مشکلات اقتصادی و نبود آزادی های فردی و اختلاف شدید طبقاتی در رنج وسختی به سر میبرند، مدتی امید بخشی از جامعه به اصلاح رژیم بود اما با نا امید شدن از اصلاحات به مرور به ویژه در چند سال گذشته صداها و خواسته ها برای تغییر رژیم بلندتر شده است. مردمان ایران آنقدر در رنج و سختی هستند و از اصلاح امور کشور نا امید شدهاند که علی رغم فشار شدید اقتصادی به پیروزی آقای ترامپ امید دارند تا با افزایش فشارها یا از طریق حمله نظامی رژیم ایران را سرنگون کند و از شر این رژیم درنده و فاسد نجات پیدا کنند. اینکه مردمان ایران از حمله اسرائیل به نیروهای رژیم در سوریه و کشته شدن فرمانده بلند پایه رژیم ( قاسم سلیمانی تروریست) و تحریم و انزوای سیاسی ایران خوشحال میشوند نشان آن است که مردمان ایران یا اکثریت مردمان ایران نتنها رهبران و مسئولان رژیم را از خودشان نمی دانند بلکه حتی به چشم دشمن به آنان نگاه میکنند و این در شعارهای مردم در تظاهراتها هم مشخص و مشهود است، همچنین بسیاری از چهرهای اپوزسیون هم آشکار ابراز امیدواری میکنند که آقای ترامپ پیروز انتخابات شود، اما جدای از این بحث که انتخاب آقای ترامپ به نفع یا ضرر مردمان ایران است باید از خودمان بپرسیم که چه شد غرق در مشکلات شدیم و به اینجا رسیدم و چرا خودمان قادر به تغییر این شرایط نیستیم و تنها امیدمان تغییر شرایط توسط کشورهای خارجی است؟ این دو سوال بهم گره خوردهاند چون تا ریشه و دلیل اصلی مشکل و بیماری درست تشخیص داده نشود امکان پیدا کردن راه حل و درمان قطعی و موثر غیر ممکن است و هر تلاشی برای بهبود شرایط تنها مسائل و مشکلات را پیچیدتر میکند و زمان و فرصت را از دست میدهیم. در این مقاله سعی میکنیم کوتاه و ساده این مسائل را بررسی کنیم .
به این سوال که چرا به این وضعیت گرفتار شدهایم جوابهای متفاوتی داده شده و اشخاص و احزاب و گروههای اپوزسیون بر اساس نظرات و منافع شخصی و گروهی به این سوال جواب دادهاند و اکثرا بخشی از مشکلات را نادیده گرفتهاند تا مجبور نباشند برای آن راه حلی ارائه بدهند، مشکل اصلی این است که مردمان ایران و اپوزسیون دید درستی به مسائل و مشکلات ایران و ساختار سیاسی جهان نداشتند و اگر با لغات بازی نکنیم باید بگوئیم تفاوتهای جامعه از جمله تفاوتهای ملی و مذهبی را نادیده گرفتند و به جای بر پائی یک سیستم دموکراتیک به فکر همدست و همرنگ کردن جامعه زیر سایه رهبری فردی شدند، همین دید اشتباه انقلاب مردمان ایران را به بیراه کشاند، مردمان ایران یک رژیم مرکزگرا و فرد محور را سرنگون کردند و دوباره یک رژیم مرکزگرا و فرد محور را به قدرت نشاندند، درست است که یک رژیم دیکتاتورتر و ظالمتر به قدرت رسید و بخشی از مردم آرزو میکنند ای کاش انقلاب نمیکردند اما واقعیت این است که تا وقتی دموکراسی و برابری برقرار نشود باید میان بد و بدتر انتخاب کنیم و مردم احساس آرامش و آسایش نخواهند کرد .
جواب این سوال هم که چرا قادر به تغییر این شرایط نیستیم و چرا تنها امیدمان به تغییر شرایط توسط قدرتهای خارجی است دقیقا جواب همان سوال قبلی است، ما ( مردمان و اپوزسیون) مسیر را اشتباه میرویم و دید وسیعی به مسائل نداریم و تفاوتها را نمیبینیم و دید درست و واقع بینانهای به ساختار سیاسی جهان نداریم، همه ما میدانیم بدون اتحاد نمیتوانیم رژیم اسلامی ایران را سرنگون کنیم و حتی مسئولان رژیم هم این مسئله را میدانند و احساس خطر میکنند اما باز هم حاضر نیستیم متحد شویم و سازمانهای اطلاعاتی رژیم هم با تمام توان در تلاش هستند مانع اتحاد اپوزسیون شوند، هر چند همه اپوزسیون دم از اتحاد میزنند اما اتحاد با سخن و شعار به وجود نمیآید و تنها با قبول و احترام به حقوق همه ملیتها و مذاهب و احزاب و سازمانها امکان پذیر است، اگر اپوزسیون بتوانند با در نظر گرفتن همه تفاوتها متحد شوند و برنامهای روشن و واضح برای فردای پس از رژیم اسلامی ایران داشته باشند امکان سرنگونی کم هزینه و فوری رژیم وجود دارد.
امید به کمک خارجی برای تغییر شرایط و برقراری دموکراسی در ایران یک رویا بیش نیست تا وقتی متحد نشویم و با برنامه قدم بر نداریم، با توجه به ساختار سیاسی جهان که همه کشورها منافع اقتصادی و امنیتی خود را در اولویت قرار میدهند بیهوده است که انتظار داشته باشیم کشوری خارجی رژیم ایران را سرنگون کند و به برقراری دموکراسی در ایران کمک کند، آیا نمیبینیم که آمریکا وقتی با کره شمالی وارد مذاکره شد تنها بر سر مسائل موشکی و هستهای گفتگو کرد نه مسائل حقوق بشری؟ آیا نمیبینیم که کشورهای اروپائی حاضر به قطع رابطه با رژیم ضد بشری ایران نیستند؟ چگونه بخشی از اپوزسیون به جای اتحاد با بقیه اپوزسیون تمام امیدشان به قدرتهای خارجی است؟ قدرت خارجی و حمله خارجی شاید بتواند یک رژیم دیکتاتوری را سرنگون کند اما این به معنای برقرای دموکراسی نیست، به افغانستان و عراق نگاه کنیم! حمله آمریکا رژیمهای دیکتاتوری را در آن کشورها سرنگون کرد اما چون اپوزسیون متحد نبودند و برنامه واضح و روشنی برای برقراری دموکراسی نداشتند نه تنها مشکلات پایان نیافت بلکه آینده روشنی هم پیش رویشان نیست. اینکه عدهای فکر کنند در صورت بروز جنگ آمریکا به ایران حمله زمینی خواهد کرد و از به قدرت رسیدن عدهای در تهران حمایت خواهد کرد و روسیه و چین هم نظارگر خواهند بود یک فکر و تصور اشتباه به دلیل عدم شناخت درست ساختار سیاسی جهان است، برای آمریکا و اروپا در این مقطع از تاریخ مسئله حقوق بشر در ایران مهم نیست، برای آمریکا این مهم است که رهبران ایران به جای نزدیک شدن به روسیه و چین به آمریکا نزدیک شوند یا حداقل دشمنی با آمریکا را کنار بگذارند و برای روسیه و چین هم رفاه یا ویرانی ایران مهم نیست و در صورت بروز هر جنگ و مناقشهای تنها وقتی دخالت خواهند کرد که به ایران حمله زمینی شود، پس اینکه عدهای فکر می کنند آمریکا رژیم ایران را سرنگون میکند و آنان را به قدرت مینشاند تصوری کودکانه از مسائل سیاسی است چون آمریکا فعلا نیازی به تغییر رژیم در ایران ندارد و اگر هم بخواهد رژیم را سرنگون کند با توجه به تجربه جنگهای افغانستان و عراق شیوه برخورد و جنگ آمریکا با ایران کاملا متفاوت خواهد بود و احتمال حمله زمینی به ایران بسیار کم است و این اتفاق خوبی برای مردمان و اپوزسیون ایران نخواهد بود مگر آنکه اپوزسیون متحدانه و با برنامه برای چنین سناریوئی آماده باشند .
سیاست علم استفاده از فرصتها است نه خیال پردازی و در رویا غرق شدن. چه آقای ترامپ برنده انتخابات آمریکا شود چه آقای بایدن و چه جنگ مستقیم میان آمریکا و ایران روی بدهد و چه مذاکره و برجام دیگری فرق چندانی در تغییر شرایط داخلی ایران نخواهد داشت مگر آنکه اپوزسیون متحدانه و با برنامه آماده استفاده از فرصتها باشند. هیچکدام از احزاب یا گروههای اپوزسیون به تنهایی نماینده یا معکوس کننده نظرات و خواستههای مردمان ایران نیستند اما همه اپوزسیون با تمام احزاب و گروههایش ریشه در جامعه دارند و به نوعی منعکس کننده نظرات و خواستههای مردمان ایران هستند و اگر اپوزسیون بتوانند با قبول و احترام به حقوق همه ملتها و مذاهب و احزاب و گروهها و سازمانها متحد شوند میتوانند با هماهنگی و با برنامه تظاهرات و قیامهای مردمان ایران را هدایت کنند و رژیم را با کمترین هزینه سرنگون کنند و مسلما اگر اپوزسیون برنامه مشخصی داشته باشد آمریکا و دیگر کشور ها هم برای حفظ منافعشان از اپوزسیون حمایت خواهند کرد، لازم نیست اپوزسیون راه دشمنی با روسیه و چین در پیش بگیرد بلکه باید اپوزسیون ضمن در نظر گرفتن خواستهها و منافع آن دو قدرت فرا منطقهای آنان را از حمایت از رژیم ایران در صورت قیام گسترده مردم منصرف کنند، سیاست علم استفاده از فرصتها است و تا وقتی متحد نشویم و برنامه مشخص و روشنی نداشته باشیم انتخاب ترامپها یا بایدنها فرقی به حال مردمان ایران نخواهد کرد و قادر نخواهیم بود از فرصتها استفاده کنیم پس تا دیرتر نشده متحد شویم.
محتویات این مقالە منعکس کننده دیدگاه و نظرات وبسایت کوردستانمیدیا نمیباشد.