کریم پرویزی
طی حملات و وقایع روز چهارشنبه در تهران -١٧خرداد- که بنابر اطلاعیەهای سازمانهای اطلاعاتی ایران، ١٧ کشته و قریب به پنجاه زخمی برجای گذاشت، آنچه که در دید عموم جهان آشکار و هویدا شد و طی آن جهانیان شاهد چهرەی حقیقی رژیم اسلامی ایران بودند عبارت است از:
- سالهاست که رژیم اسلامی ایران سرچشمه اصلی آشوب و اغتشاش در منطقه و حامی بی چون و چرای تروریسم بینالمللیست و مخفیانه با گروەهای تروریستی سلفی جهادی ارتباط داشته و دارد. جای بسی شگفتیست که رژیمی بر مبنای تفکر ولایت فقیهی با گروەهای افراطی سلفی جهادی رابطه و همکاری داشته باشد، گروەهای که هستی خود رادر تقابل با افکاری همچون جمهوری اسلامی ایران تعریف میکنند!!
اما طی واقعەای همچون حملات ١٧ خرداد در تهران آشکار شد که تروریسم تغذیه شده از سوی جمهوری اسلامی گریبان خود او را نیز خواهد گرفت و یکی از همین متحدان در دل پایتخت و در مجلس و در محوطەی قبر موسس رژیماش سر برمیآورد و نیش خود را میزند.
درگیری میان تروریسم جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران با سلفی جهادی و داعش، نشانەی برحق بودن یکی از طرفین نیست بلکه بیانگر تضادموقتی منافع آنهاست و احتمالا این دو اهریمن دوباره به نوعی توافق رسیده و به همپیمان همدیگر مبدل شوند.
- سپاه پاسداران و سازمانهای اطلاعاتی و سرکوبگر رژیم به صورت گستردەای تبلیغات میکردند که گویی امنیت حرم را در عراق و سوریه تامین میکنند! اینگونه نشان میدادند که در خاورمیانەی جنگزده، امنیت ایران و مناطق شیعه نشین خاورمیانه را تنها آنها تامین کردەاند. اما این واقعیت را مخفی میکردند که با القاعده، طالبان، داعش و... توافقات و ارتباطات سری و پنهانی دارند و از این گروەها با این شرط حمایت میکند که در ایران و مناطق مدنظر رژیم هیچ عملیاتی انجام ندهند!
در رویدادی همچون هجوم به مجلس رژیم و قبر خمینی آشکار شد که سازمانها و نهادهای سرکوبگر رژیم تنها برای سرکوب و شکنجەی مردم عادی و وبلاگنویسان و دانشجویان و زنان بدحجاب دستبزن دارند و امنیت پوشالی که مدعی آن بودند با جرقەای به باد فنا میرود، به گونەای که تنها پنج فرد مسلح داعشی توانستند پایتخت و سرتاسر ایران را ناامن کرده و رژیم را ناچار به اعلام حالت آماده باش در کل ایران کنند.
- خامنەای از ترس این گروه کوچک مسلح دچار هراسی فراگیر شده بود و نمیدانست که چه بگوید، اگر چه این رویداد را به ترقەبازی تشبیه کرده بود! اما به تمام نیروهای رژیم فرمان آماده باش داده بود و تنها به این امر هم اکتفا نکرده بود و به چماق بدستهایش فرمان آتش به اختیار صادر کرد.
در چنین شرایطی که نابودی امنیت پوشالی رژیم، استیصال شدید سیستم مطبوعاش را در پی داشت -احتمالا متحدش –داعش- در اجرا کردن پیش از موعد توافق انجام شده زیاده روی کرده باشد!-دست به سرکوب و تهدید و ارعاب در سراسر ایران زد و در همین راستا در چندین نقطەی ایران افراد بسیاری را بازداشت کرده و با روانه کردن نیروهای امنیتی به خیابانها اقدام به ایجاد وحشت در میان معترضین کرد.
اما از همه مهتر، سیاستپلید رژیم در قبال کردستان است که قصد دارد به بهانەی وقایع اخیر، کردستان و کرد و جنبش حقطلبانەی این ملت را به عنوان تروریست معرفی کند و اینگونه نشان دهد که کردستان مرکز و پایگاه تروریسم است.
این در حالیست که گروههای تندرو اسلامی در کردستان با آگاهی ونظارت دستگاهای اطلاعاتی رژیم گسترش یافته و حتی از طرف دستگاهای رژیم زمینەی مناسبی برای پیشرفت آنها مهیا شده تا بتوانند جوانان کرد را منحرف کرده و آنها را به منظور انجام عملیاتهای انتحاری به افغانستان، عراق، سوریهو... بفرستند.
رژیم اسلامی با این کار چندین هدف را تعقیب میکرد از سوییذهن جوانان کرد را از مسائل ملی دور نگه میداشت و هم با قدرتمند کردن گروههای تندرو اسلامی، مانع از گسترش تفکرات ملی-دموکراتیک در جامعه میشدو از سوی دیگر سوخت انسانیمورد نیاز برای آشوب و بمب گذاریهایش را در کشورهای دیگر تامین میکرد.اما حال که زبانههای آتش رو به خود رژیم زبانه کشیده، دیگر نمی تواند خود را غسل تعمید دهد و کردستان را متهم سازد.
جنبش ملی-دموکراتیک کردستان، بنابر بنیادهای فکری خود مخالف سرسخت ایدئولوژی ولایت فقیه و ضد تفکرات تندرویی سلفیهای جهادی مانند القاعده و داعش است و ولایت فقیه و داعش را به مانند دو روی یک سکه با بنیادهای فکری ضدبشریتعریف میکند.تاریخچه جمهوری اسلامی نشان داده که در تمامی رویدادها و اتفاقات، سیاستهای شوم و شیطانی در پیش گرفته و از گفتمان جهانی و منطقەای ضدتروریسم، برای سرکوب معترضین و آزادیخواهان سواستفاده میکند.
رژیم اسلامی ایران در گذشته نیز تهمتهای ناروای زیادی به جنبش آزادیخواهانه کردستانزده است، از وابستگی به بیگانه، ساخته و پرداخته دست امپریالیسم، جاسوس صهیونیسم و... گرفته تاحمایت عربستان و اسرائیل از راسان کردستان ایران و تحرکات پیشمرگه در این اواخر. اما جنبش برحق ملی-دموکراتیک کردستان از این تهمتها دور بوده و تاریخ به روشنی گواهی میدهد که جنبش کردستانجنبشی کاملا بر حق و انسانی بوده و هست و این جمهوری اسلامیست که سرچشمه و حامی تروریسم بینالمللی بوده و در این میان کرد و حزب دمکرات در جبهەی مقدم مبارزه برای کسب آزادی و مخالفت با تروریسم قرار دارد و آن زمان که حزب دمکرات و رهبرانش، ترور و فعالیتهای تروریستی رامحکوم میکردند، جمهوری اسلامی ایران گروەهای تروریستیاش را در اروپا و لبنان و بعدها در عراق و سوریه گسترش می داد.
آنچکه در پایان این جستار باید به آن اشاره کرد این است که، تلاشهای جمهوری اسلامی برای پنهان کردن کارنامهی تروریستی خود و بدنام کردن کردستان و جنبش ملی دمکراتیک کرد، تلاشیست بیهودهکه هیچ سودی برای رژیم نداردچرا کهآنچنان در آشوبها و باتلاق موجود در منطقه فرو رفته که با تهدید و فشار و آدرس اشتباه دادن دیگرنمیتواند خود را از غرق شدن در گردابی که خود درست کرده رهایی بخشد.جنبش بر حق کردستان و آزادیخواهان کرد هیچ نیازی به تبرئه خویش و استدلال برای مبرا کردن خود از تهمتهای جمهوری اسلامی ندارند،بلکه این جنبش با کارنامه و تاریخچه پاک و انسانیاشدر محضر جهانیان به جنبشی آزادیخواه و حقطلب شناخته شده و این جمهوری اسلامیست که از او به عنوان منشا تروریسم و آشوب در منطقه یاد میشود.
جنبش کرد در جایگاه متهم قرار نگرفته است که جمهوری اسلامی قاضی آن دادگاه باشد، بلکه جنبش کردستان برای حقوق برحقاش مبارزه میکند و ولایت فقیه نیز برای تداوم بقا خود همپیمان داعش است و مار دو سر تروریسم در منطقه متهم اصلی است. در واقع جنگ علیه تروریسم تنها آن وقت به پیروزی میرسد که هم جمهوری اسلامی ایران و هم جریان سلفی جهادی–که به مانند عاشق و معشوقاند- سرکوب شوند و هر دو با هم نابود شوند.
طی حملات و وقایع روز چهارشنبه در تهران -١٧خرداد- که بنابر اطلاعیەهای سازمانهای اطلاعاتی ایران، ١٧ کشته و قریب به پنجاه زخمی برجای گذاشت، آنچه که در دید عموم جهان آشکار و هویدا شد و طی آن جهانیان شاهد چهرەی حقیقی رژیم اسلامی ایران بودند عبارت است از:
- سالهاست که رژیم اسلامی ایران سرچشمه اصلی آشوب و اغتشاش در منطقه و حامی بی چون و چرای تروریسم بینالمللیست و مخفیانه با گروەهای تروریستی سلفی جهادی ارتباط داشته و دارد. جای بسی شگفتیست که رژیمی بر مبنای تفکر ولایت فقیهی با گروەهای افراطی سلفی جهادی رابطه و همکاری داشته باشد، گروەهای که هستی خود رادر تقابل با افکاری همچون جمهوری اسلامی ایران تعریف میکنند!!
اما طی واقعەای همچون حملات ١٧ خرداد در تهران آشکار شد که تروریسم تغذیه شده از سوی جمهوری اسلامی گریبان خود او را نیز خواهد گرفت و یکی از همین متحدان در دل پایتخت و در مجلس و در محوطەی قبر موسس رژیماش سر برمیآورد و نیش خود را میزند.
درگیری میان تروریسم جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران با سلفی جهادی و داعش، نشانەی برحق بودن یکی از طرفین نیست بلکه بیانگر تضادموقتی منافع آنهاست و احتمالا این دو اهریمن دوباره به نوعی توافق رسیده و به همپیمان همدیگر مبدل شوند.
- سپاه پاسداران و سازمانهای اطلاعاتی و سرکوبگر رژیم به صورت گستردەای تبلیغات میکردند که گویی امنیت حرم را در عراق و سوریه تامین میکنند! اینگونه نشان میدادند که در خاورمیانەی جنگزده، امنیت ایران و مناطق شیعه نشین خاورمیانه را تنها آنها تامین کردەاند. اما این واقعیت را مخفی میکردند که با القاعده، طالبان، داعش و... توافقات و ارتباطات سری و پنهانی دارند و از این گروەها با این شرط حمایت میکند که در ایران و مناطق مدنظر رژیم هیچ عملیاتی انجام ندهند!
در رویدادی همچون هجوم به مجلس رژیم و قبر خمینی آشکار شد که سازمانها و نهادهای سرکوبگر رژیم تنها برای سرکوب و شکنجەی مردم عادی و وبلاگنویسان و دانشجویان و زنان بدحجاب دستبزن دارند و امنیت پوشالی که مدعی آن بودند با جرقەای به باد فنا میرود، به گونەای که تنها پنج فرد مسلح داعشی توانستند پایتخت و سرتاسر ایران را ناامن کرده و رژیم را ناچار به اعلام حالت آماده باش در کل ایران کنند.
- خامنەای از ترس این گروه کوچک مسلح دچار هراسی فراگیر شده بود و نمیدانست که چه بگوید، اگر چه این رویداد را به ترقەبازی تشبیه کرده بود! اما به تمام نیروهای رژیم فرمان آماده باش داده بود و تنها به این امر هم اکتفا نکرده بود و به چماق بدستهایش فرمان آتش به اختیار صادر کرد.
در چنین شرایطی که نابودی امنیت پوشالی رژیم، استیصال شدید سیستم مطبوعاش را در پی داشت -احتمالا متحدش –داعش- در اجرا کردن پیش از موعد توافق انجام شده زیاده روی کرده باشد!-دست به سرکوب و تهدید و ارعاب در سراسر ایران زد و در همین راستا در چندین نقطەی ایران افراد بسیاری را بازداشت کرده و با روانه کردن نیروهای امنیتی به خیابانها اقدام به ایجاد وحشت در میان معترضین کرد.
اما از همه مهتر، سیاستپلید رژیم در قبال کردستان است که قصد دارد به بهانەی وقایع اخیر، کردستان و کرد و جنبش حقطلبانەی این ملت را به عنوان تروریست معرفی کند و اینگونه نشان دهد که کردستان مرکز و پایگاه تروریسم است.
این در حالیست که گروههای تندرو اسلامی در کردستان با آگاهی ونظارت دستگاهای اطلاعاتی رژیم گسترش یافته و حتی از طرف دستگاهای رژیم زمینەی مناسبی برای پیشرفت آنها مهیا شده تا بتوانند جوانان کرد را منحرف کرده و آنها را به منظور انجام عملیاتهای انتحاری به افغانستان، عراق، سوریهو... بفرستند.
رژیم اسلامی با این کار چندین هدف را تعقیب میکرد از سوییذهن جوانان کرد را از مسائل ملی دور نگه میداشت و هم با قدرتمند کردن گروههای تندرو اسلامی، مانع از گسترش تفکرات ملی-دموکراتیک در جامعه میشدو از سوی دیگر سوخت انسانیمورد نیاز برای آشوب و بمب گذاریهایش را در کشورهای دیگر تامین میکرد.اما حال که زبانههای آتش رو به خود رژیم زبانه کشیده، دیگر نمی تواند خود را غسل تعمید دهد و کردستان را متهم سازد.
جنبش ملی-دموکراتیک کردستان، بنابر بنیادهای فکری خود مخالف سرسخت ایدئولوژی ولایت فقیه و ضد تفکرات تندرویی سلفیهای جهادی مانند القاعده و داعش است و ولایت فقیه و داعش را به مانند دو روی یک سکه با بنیادهای فکری ضدبشریتعریف میکند.تاریخچه جمهوری اسلامی نشان داده که در تمامی رویدادها و اتفاقات، سیاستهای شوم و شیطانی در پیش گرفته و از گفتمان جهانی و منطقەای ضدتروریسم، برای سرکوب معترضین و آزادیخواهان سواستفاده میکند.
رژیم اسلامی ایران در گذشته نیز تهمتهای ناروای زیادی به جنبش آزادیخواهانه کردستانزده است، از وابستگی به بیگانه، ساخته و پرداخته دست امپریالیسم، جاسوس صهیونیسم و... گرفته تاحمایت عربستان و اسرائیل از راسان کردستان ایران و تحرکات پیشمرگه در این اواخر. اما جنبش برحق ملی-دموکراتیک کردستان از این تهمتها دور بوده و تاریخ به روشنی گواهی میدهد که جنبش کردستانجنبشی کاملا بر حق و انسانی بوده و هست و این جمهوری اسلامیست که سرچشمه و حامی تروریسم بینالمللی بوده و در این میان کرد و حزب دمکرات در جبهەی مقدم مبارزه برای کسب آزادی و مخالفت با تروریسم قرار دارد و آن زمان که حزب دمکرات و رهبرانش، ترور و فعالیتهای تروریستی رامحکوم میکردند، جمهوری اسلامی ایران گروەهای تروریستیاش را در اروپا و لبنان و بعدها در عراق و سوریه گسترش می داد.
آنچکه در پایان این جستار باید به آن اشاره کرد این است که، تلاشهای جمهوری اسلامی برای پنهان کردن کارنامهی تروریستی خود و بدنام کردن کردستان و جنبش ملی دمکراتیک کرد، تلاشیست بیهودهکه هیچ سودی برای رژیم نداردچرا کهآنچنان در آشوبها و باتلاق موجود در منطقه فرو رفته که با تهدید و فشار و آدرس اشتباه دادن دیگرنمیتواند خود را از غرق شدن در گردابی که خود درست کرده رهایی بخشد.جنبش بر حق کردستان و آزادیخواهان کرد هیچ نیازی به تبرئه خویش و استدلال برای مبرا کردن خود از تهمتهای جمهوری اسلامی ندارند،بلکه این جنبش با کارنامه و تاریخچه پاک و انسانیاشدر محضر جهانیان به جنبشی آزادیخواه و حقطلب شناخته شده و این جمهوری اسلامیست که از او به عنوان منشا تروریسم و آشوب در منطقه یاد میشود.
جنبش کرد در جایگاه متهم قرار نگرفته است که جمهوری اسلامی قاضی آن دادگاه باشد، بلکه جنبش کردستان برای حقوق برحقاش مبارزه میکند و ولایت فقیه نیز برای تداوم بقا خود همپیمان داعش است و مار دو سر تروریسم در منطقه متهم اصلی است. در واقع جنگ علیه تروریسم تنها آن وقت به پیروزی میرسد که هم جمهوری اسلامی ایران و هم جریان سلفی جهادی–که به مانند عاشق و معشوقاند- سرکوب شوند و هر دو با هم نابود شوند.