در حقوق بینالملل یکی از ابتدائیترین مسائلی که دانشجو با آن روبرو میشود همانا این مساله است که کشورها تنها بازیگران فعال جامعه بینالمللی هستند و سازمانها و افراد نقش منفعل و یا اوبجکت این حقوق بینالملل میباشند. اما زمانی این مقوله را از یک نگاه سیاسی مورد توجه قرار میدهید به نظر میرسد که امروزه سازمان، شرکتها و حتی افراد نیز در حال افزایش نقش خود در عرصه روابط بینالمللی هستند. به عنوان مثال امروزه شرکت نفتی "اکسون موبیل" تبدیل به غولی عظیمالجثه شده که نه تنها در ابعاد مختلف بر رفتار بازیگران بینالمللی و به تبع آن بر عرف و حقوق بینالمللی تاثیر گذارند بلکه در بسیاری موارد بر حقوق داخلی کشورهای جهان چه بزرگ و چه کوچک، چه قدرتمند و چه ضعیف تاثیر چشمگیری دارد.
آنچه که دیپلماسی حزب دمکرات کوردستان ایران در سفر مسئول اجرای آن به آمریکا به دنبال آن بود نشان میدهد که این حزب به دنبال یافتن این نقش خود در عرصه بینالمللی است. البته واقعیات چندان به نفع این حزب نیستند اما اراده انقلابی به دلیل ماهیت خود، فاکتور شرایط موجود را در انتهای لیست اقلام مهم قرار میدهد.
در این راستا اما برای اینکه حزب دمکرات بتواند نه برخلاف جریان بلکه در عرض آن شنا نماید ناچار از فراهم دو فاکتور اساسی است. اولین و مهمترین فاکتور تبدیل به نیرویی کارا و تاثیرگذار بر حرصه واقعی معادلات است. مقولههایی مانند حوقبشر ماهیتا نه به خاطر به وجود آوردن تغییری بنیادین در وضع موجود بلکه به هدف تثبیت و اصلاح این وضع ابداع شدهاند. به همین دلیل توسل به این مفاهیم نه تنها نمیتواند در راستای ایجاد تغییرات مورد درخواست ملت کورد مفید باشد بلکه در نهایت به اصلاح و تداوم این شرایط مبتنی بر سلطه خواهد انجامید.
اگر از دید ملت کورد به این سفر نگاهی بیاندازیم متوجه میشویم آنچکه این سفر را نسبت به سفرهای دیپلماتیک پیشین حزب دمکرات و همچنین سفرهای اشخاص اول احزاب دیگر به آمریکا و اروپا متفاوت میکند و اهمیت شایانی به آن میبخشد همانا وجود راسان و حضور پیشمرگههای این حزب در عمق خاک کوردستان است. حضور یک حزب تنها فاکتوری است که میتواند دیپلماسی را هدف دار، با اهمیت و حتی معنا دار نماید، در واقع بدون حضور، دیپلماسی تنها انعکاس کمیک یک تراژدی است.
اما مساله دیگری که در جهت موفقیت حزب دمکرات در نیل به این اهداف خود اهمیت بسیار دارد همانا وجود یک برنامه کاملا مشخص و به روشنی بیان شده است. ابتدا حدکا باید بداند که اهداف اصلی او چه چیزهایی هستند و سپس اهداف عینی خود از این سفرها را مشخص کرده و سپس با بیانی غربی و در چارچوب فرهنگ سیاسی آنها، این اهداف و خواستههای تاکتیکی را که راههای نیل به این اهداف هستند، تدوین نماید. به این معنا که اگر هدف کلی یا Goal برای حدکا را آزادسازی کوردستان در نظر بگیریم و هدف عینی یا Objective حدکا را تبدیل شدن به یک نیروی تاثیر گذار در منطقه باشد، لذا فشار بینالمللی بر ایران و همچنین دریافت کمکهای گوناگون از سوی کشورهای مختلف، میتواند در راستای هدف عینی حدکا اهمیت بسیار بالایی داشته باشند. به همین دلیل حدکا نیاز دارد که به هنگام خطاب قرار دادن غرب و کشورهایی که با آنها در ارتباط است این مساله را به گونهای تدوین نماید که دو فاکتور مورد نظر در راستای برنامههای کوتاه و دراز مدت آنها قابل توجیه باشد.
گزارش: آرش صالح