
علی بداغی
برگردان بە فارسی: سروش
گردهمایی صلح غزە در شرمالشیخ مصر میخ دیگری بود بر تابوت سیاست خارجی جمهوریاسلامی؛ نە از منظر ناظران سیاسی و اپوزیسیون جمهوریاسلامی، بلکە حتی بە اعتراف روزنامەهای ایران کە هر کدام بە یکی از نهادهای حکومتی و امنیتی رژیم وابستە هستند. روزنامەی ستارە صبح نوشتە است کە جمهوری اسلامی از همان ابتدا نباید وارد کشمکش فلسطین و اسرائیل میشد، این یک مسألەی "عربی - عبری – غربی" است و میبایست آن را بە خودشان واگذار میکردیم!! حتی روزنامەی جمهوری اسلامی با مانشت آیا این طوفان برندەای داشت؟ بە این امر اعتراف کرد کە جنگ غزە و پیامدهایش اشتباە بزرگی بود و بەجای تقویت باصطلاح "جبهەی مقاومت" موجب از دست رفتن عمق استراتژیک جمهوری اسلامی در سوریە و لبنان شد!! هیچکدام از صداها و دیدگاههای صریحی کە در رسانەها و سوسیال مدیای ایران منتشر میشوند، انکار نمیکنند کە افق جدیدی در برابر خاورمیانە قراردارد!
یکی از برجستەترین پیامدهای اجلاس مصر کنارنهادن جمهوری اسلامی ایران از نشستی بود کە در مورد سرنوشت خاورمیانەی جدید و آرایش نیرو در این منطقە تصمیمگیری میشد. حذف ایران بە مفهوم درهمریختن هژمونی و عمق استراتژیک جمهوری اسلامی و بە حاشیە راندە شدن آن در رقابتهای ژئوپولتیک جدید در خاورمیانە است. اگر دو سال پیش ایران با تشویق حماس بە حملەی ٧ اکتبر ٢٠٢٣ قصد داشت این روند را متوقف ساختە و خاورمیانە را کاملا تحت هژمونی سیاسی و ایدئولوژیک خود قراردهد، اکنون دیگر امپراطوری ایدئولوژیک و نظامیاش فروپاشیدە است. سوریە بە آغوش آمریکا و غرب افتادە، حزباللـە و حماس بە نفس نفس زدن افتادەاند و حوثیهای یمن در اوج ضعف قراردارند و گروههای نیابتی رژیم در کشورهای دیگر هم کلاە خود را سخت گرفتەاند تا آنرا باد نبرد!!
بدین ترتیب بود کە رهبران سیاسی جهان عرب، آمریکا، اروپا و دیگر قدرتهای منطقەای در شرمالشیخ و بر ویرانەهای امپراطوری فروریختەی ایدئولوژیک و نظامی جمهوری اسلامی گردهم آمدند تا سرنوشت و آیندەی دیگری برای خاورمیانە رقم بزنند.
خامنەای کە میگفت نە جنگ رخ خواهد داد و نە مذاکراتی صورت خواهد گرفت و آیندەی منطقەی خاورمیانە بە دست جبهەی مقاومت تعیین خواهد شد، اکنون میبیند کە پس از رویدادهای دو سال گذشتە و بویژە بعد از جنگ دوازدە روزە و نیز پس از اجلاس صلح غزە در مصر، تمامی معادلات مشروعیت و مصالحاش علیە رژیم تغییر کردەاند. در شرایط جدید فعلی بعید بە نظر میرسد کە حماس دیگر گوش بە فرمان ایران باشد و حتی دیگر نیروهای نیابتی ایران نیز نظیر گذشتە از دیدگاە و ابتکارعمل لازم برخوردار نیستند، حزباللـە لبنان تحت سنگینترین فشارهای سیاسی و اقتصادی قراردارد و مشروعیتش در داخل این کشور بە یکبارە زیر سؤال قرارگرفتە است، کشورهای عربی بە تلاشهایشان جهت عادیسازی روابطشان با اسرائیل ادامە میدهند، شکست نظامی و امنیتی تهران در اسرائیل نیز وقار و هیمنەی ایران را درهم شکست و تهران نەتنها دیگر نمیتواند بە عنوان رهبر "جبهەی مقاومت" از خود تعریف و تمجید کند، بلکە در واقع چیزی بە نام جبهەی مقاومت! باقی نماندە است. این امر نیز بە منزلەی شکست بزرگی برای رژیم آن هم با هزینەای گزاف است. جمهوریاسلامی در مدت نزدیک بە پنج دهەی گذشتە دهها تریلیون دلار از سرمایە و درآمد و منابع طبیعی ایران را در راستای سیاست و استراتژیای بە هدر داد در آن جمهوری اسلامی "نیروی اول و بی رقیب" و "دارای عمق استراتژیک" در منطقەی خاورمیانە باشد، اما با فروریختن باصطلاح "جبهەی مقاومت" تمامی اینها بە هدر رفت.
علاوە بر شکست نظامی و ایدئولوژیک جمهوری اسلامی چە در خارج از مرزهایش و چە در داخل کشور بویژە پس از فعال شدن مکانیزم ماشە و بازگشت تحریمهای بینالمللی، ایران اگر هم بخواهد قادر بە احیای امپراطوری منطقەای پیشین خود نیست. تردیدی در این نیست کە اگر رژیم نفسی دوبارە گرفتە و فرصت مجددی بە دست آورد همین سیاست را ادامە میدهد و هیچ تغییری در جهانبینی آن ایجاد نشدە است. اما در فاز انزوای بیشتر فعلی ایران در جامعەی جهانی، آنچە کە برای رژیم باقی ماندە وابستگی فزونتر بە روسیە و چین است کە خودشان هم میدانند این دو کشور نە تنها همپیمان و شریک سیاسی ایران نیستند، بلکە ایران را همچون یک کارت بازی در معادلات خود با آمریکا و اروپا بەکار میگیرند. از این منظر کشندە بودن تحریمها، تداوم فسادهای سیستماتیک و فروپاشی روزافزون ارزش ریال و اقتصاد کشور و تعمیق بیشتر اختلافات در درون حاکمیت سیاسی نیز نشانەهای سرنگونی این رژیم را بیشتر نمایان ساختە است.
اما در جبهەی مردم، تلاش و مبارزەی تودەای خلقهای ایران پس از شکست و فروپاشی سیاستهای جمهوری اسلامی در منطقە و جهان بە مرحلەی مهمی از پیشرفت گام نهادە است. اکنون دیگر بیش از هر زمانی رعب و هیمنەی جمهوری اسلامی فروریختە و مردم مشاهدە میکنند سپاهی کە خود را منجی و نگهدارندەی سوریە و پایتخت چهار کشور دیگر عربی میدانست، اکنون در مقابل ارادە و حقطلبی زنان در داخل کشور بە زانودرآمدە است. این امر نیز غیر قابل انکار است کە آگاهی سیاسی و پتانسیل مبارزاتی مردم افزایش یافتە و تلاشها برای سازماندهی جامعە و گسترش نارضایتیهای تودەای هموارە رو بە تزاید است. جمهوری اسلامی کە هموارە با بحران آفرینی در منطقە و ترساندن جامعە از دشمن خارجی قصد داشت بر بحرانهای انباشتە شدەی داخل کشور سرپوش بگذارد، اکنون دیگر در مقابل هشیاری سیاسی مردم کاملا درماندە شدە است. مردمی کە خود جمهوری اسلامی را اصلیترین دشمن خویش میدانند و نیز واقفاند کە طومار عمر این رژیم تنها باید در نتیجەی اتحاد و همبستگی آنها درهم پیچیدە شود و فراتر از اینها بە این نتیجە رسیدەاند کە این رژیم نە از طریق اعتراضات خیابانی بە تنهایی، بلکە با مبارزەی سازماندهی شدەی عملی کلیەی تشکلهای کشور سرنگون خواهد شد.
اخگر زیر خاکستر جنبش ژینا (ژن، ژیان، ئازادی) دوبارە در بطن جامعە شعلەور شدە است. جنبش دانشجویان هدفمندتر ظاهر میشود. کارگران، معلمان و بازنشستگان سریعتر و فعالتر از گذشتە خود را سازماندهی میکنند و تلاشها جهت نزدیکی و اتحاد عمل میان فعالان سیاسی و اپوزیسیون نیز افزایش یافتە است.
در این شرایط درست است کە بلوغ سیاسی و گفتمانی گذار از رژیم بە اوج خود رسیدە است؛ درست است کە درک و فهم مردم از مقولەهای دموکراسی، سکولاریزم و حقوق ملی و آزادیهای اساسی تشکلهای کشور ارتقاء یافتە است؛ درست است کە شبکەهای سازماندهی و همبستگی در میان اقشار و طبقات گوناگون جامعە گستردەتر شدەاند، اما پر واضح است کە جمهوری اسلامی هنگامی سقوط خواهد کرد کە آلترناتیو این رژیم بر مبنای اعتماد عمومی و بر ارض واقع بنا نهادە شدە باشد. بدین منظور نیز اتحاد عملی اپوزیسیون چە در مرحلەی سرنگونی رژیم و چە در مرحلەی گذار، امری است ضروری. این اتحاد و همپیمانی هم باید بر مبنای قبول و تضمین دموکراسی، تقسیم قدرت، تأمین حقوق ملیتها و تشکلهای کشور و عدالت سیاسی و اجتماعی بنیان گذاشتە شود.