شاهو حسینی
مقدمه
پدیدارشناسی جنبشی فلسفی مدرن است که به تحلیل و بررسی ساختار تجربه و آگاهی انسان میپردازد. در واقع مهمترین پدیدەها در نگاه پدیدارشناسی سوژەها و موضوعات مرتبط به تجربە زیستە و آگاهی انسانها هستند، به عبارتی دیگر هرآنچە کە انسان از کانال تجربه زیستە خویش بدان آگاهی پیدا میکند. در اینجا منظور از تحلیل پدیدارشناختی بررسی و شناخت پدیدارهایی است که بوسیله انسان به مثابه سوژە مورد تجربه قرار گرفتەاند. پدیدارشناسی بخشی از جنبش فلسفی مدرن است و مدرن بودن آن بەآن سبب است، که انسان به مثابە فاعل شناسا، مستقل و خودمختار در این روند محور اساسی فهم و آگاهی است. در تحلیل پدیدارشناختی تحلیلگر تلاش میکند از راە بررسی ساختار تجربە و آگاهی بدون قضاوت ارزشی و یا هرگونە تحلیلجانبدارانە پدیدارهای را تحلیل کند. بدون تردید منظور از تحلیل پدیدارشناسانە نمایان کردن معناها و تجربەهایی است آنگونە کە انسانها زیستەاند. در این نوشتار تلاش میشود تا از دریچە تحلیل پدیدارشانسانە بە تحلیل تجربە و آگاهی انسان جهادگرا پرداختە شود، و با بررسی زمینەهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی علل ظهور این فرم از تجربە و آگاهی بررسی شود
ژئوپلتیک جهادگرایی اسلامی
خاورمیانه بە مثابە مترپل جهان اسلام در طول چند سدە گذشته دچار بحرانهای داخلی و بینالمللی بزرگی شدە است. تقابل این جهان کە نمایندە و دربردارندە فرهنگ دینی و سنتی است کە تقابل با مدرنیتە کە جهان مسیحی مترپل و سرچشمە آن بودە صدمات جبرانناپذیری را متحمل گشتە کە سقوط امپراطوری عثمانی بدون تردید غیرقابل باورترین و عظیمترین صدمەای بودە کە جهان اسلام بە خود دیدە است. در خاورمیانە مصر بدون تردید نقش ویژەای در ظهور بنیادگرایی اسلامی در جهان پس از جنگ اول جهانی داشتە است، مصر هم متروپل بنیادگرایی اسلامی است و هم خاستگاه ناسیونالیسم عربی است، مصر محوریترین کشور در میان جهان عرب در طول تخاصم و جنگ بر سر مسالە فلسطین بە حساب میآمد. مصر از ١٩٥٠ بەبعد و پس از کودتای افسران آزاد بە رهبری جمال عبدالناصر حامی، محرک و سمبل ناسیونالیسم عربی بود، اما مصر از سوی دیگر محور و خاستگاه بنیادگرایی نیز بود کە مهمترین و شاخصترین نمایندە آن اخوانالمسلمین است، کە در ادامە مصر تبدیل بە خاستگاه اندیشەهای جهادی نیز میگردد.
دو موضوع محوری کە بە مثابە پایەها و فونداسیون بنیادگرایی اسلامی از آنها میتوان نام برد یکی الغای خلافت در ١٩٢٤ در ترکیە بود و دیگری مسالە فلسطین و ظهور کشور اسرائیل بود کە اندیشمندان اسلامی را بر آن داشت تا بە نظریەپردازی و پراکسیس سیاسی بپردازند جهت روبەرو شدن و حل این موضوعات. اگرچە زوال امپراطوری عثمانی زمینە را برای ظهور ناسیونالیسم عربی و کشورهای مختلف در خاورمیانە فراهم کرد، اما مدرنیزاسیون هیچگاه چهرەای موفق و پیشرو در خاورمیانە نتوانست پیدا کند. در واقع اگر مدرنیته غربی استوار بر پایە سوبژکتیویسم و محوریت استقلال فرد بود، مدرنیزاسیون در خاورمیانە بە صورت فرمالیته و تقلید از مظاهر غرب در غیاب مبانی نظری و اپیستمە مدرن مبتنی بر فرهنگ دینی و اسلامی با محوریت نگاه ابژکتیو به فرد ظهور کرد.
زمینەهای اجتماعی شکلگیری جهادگرایی
وقتی بحث از ناسیونالیسم عربی میشود، میتوان دربرگیرندە دو نوع و مبحث متمایز باشد: یکی ناسیونالیسم وطنی که تحت تاثیر ظهور دولت-ملت و بە طور کلی مدرنیزاسیون در غرب است و دیگری بە معنای عربیسم با تاکید بر مولفەهای زبانی، فرهنگی، اجتماعی و دینی عربی است. آنچکە بە عنوان جریان غالب و هژمون ناسیونالیسم عربی کە بعدها در راس امور سیاسی و اجتماعی قرار گرفت همان قرائت عربیسم از ناسیونالیسم بود، یعنی تاکید بر قومیت و مولفەهای قومی عربی. منشاء و خاستگاه ناسیونالیسم عربی بدون تردید مصر بود که با کودتای ٢٣ ژوئیه ١٩٥٢ افسران آزاد تبدیل به آمال و آرزوی جنبشهای عربی دیگر در سوریه و عراق و.. شد. ناصر دو سال پس از کودتا شش تن از رهبران اخوان المسلمین را اعدام کرد و هزاران تن دیگر از هوادارن و اعضای آن را بە زندان انداخت. به این ترتیب شکافی عمیق میان بنیادگرایی اسلامی و ناسیونالیسم عربی شکل گرفت کە بر بستر آن جهادگرایی اسلامی ظهور کرد. در ١٩٦٦ سید قطب در زندان اعدام شد، اما اثری از خود برجا نهاد که به ایدئولوژی بنیادگرایان اسلامی برای پیکار با حکومت افسران آزاد تبدیل شد. معالم فی الطریق (نشانەهای راە) همان منبع ایدئولوژیک بود، کە پاسخی در خور برای بنیادگرایان اسلامی جهت روبەرو شدن با وضعیت پیشآمدە را دربرداشت. سید قطب در این کتاب معتقد است کە جهان بر لبە پرتگاه قرار دارد و جهان غرب از ارزشهای لازم انسانی تهی شدە است، او بازگشت به اسلام و ارزشهای اسلامی را تنها گزینە نجات میداند. او در این اثر تمامی جوامع را بە عنوان جامعە جاهلی معنا کردە و میشناساند، کە باید اصلاح شود و باز جامعەای اسلامی جایگزین شود. نقش محوری اصطلاح جاهلیت برای معرفی جوامع دوران قطب در واقع چرخشی رادیکال و ایئولوژیک بە سوی تقابل با نظم موجود و حاکمیت موجود سیاسی بود. او با تاکید بر ارزشهای اسلامی (بە مثابە تجربە و آگاهی برآمدە از بطن جامعە عربی) و تاکید بر شکست خوردن اندیشەهای شرقی و غربی (بە مثابە تجربه و آگاهیهای غیر عربی)در واقع خواستار بازگشت بە خویشتن معنایی، فرهنگی و معرفتی عربی است کە نمود آن در اسلام یافت میشود. بە طور خلاصە میتوان گفت کە جهادگرایی واکنشی رادیکال بە شکست پروژە دولت-ملت سازی شبە مدرن عربی در محیط سنتی و مذهبی خاورمیانە بود کە در برابر چالشهای پیش رویش و از جملە مهمترین چالش کە موضوع فلسطین نتوانست توقعات جامعە عربی را متقاعد کند.
زمینەهای نظری جهادگرایی اسلامی
سید قطب پس از بحث از مفاهیم در کتاب نشانەهای راە (ماعلم فی الطریق) و مشخص کردن دو نوع جامعە جاهلی و اسلامی، بە ارائە راە حل از میان برداشتن جامعە جاهلی میپردازد. او معتقد است کە زمان عمل فرارسیدە و با عمل به قرآن و بازگشت به قرآن از طریق یک انقلاب واقعی میتوان بر خرابەهای جامعە جاهلی جامعە اسلامی را بنیان نهاد. او در اثر ایدئولوژیک خود تمامی جوامع موجود حتی مصر را با نام جامعە جاهلی معرفی کرد، همچنین ضرورت اقدام عملی و انقلاب را نشان داد و سپاس بازگشت به قرآن را به مثابە سرچشمە نظری آشکار کرد.
بدون شک اندیشە و تفکرات نە کلمات بیمعنی کە الگوهای تصوری و تجربیات زیستە هر فرد و جامعەای هستند کە بە مثابە شبکەهای قدرتمندی از نمادها الگوهای ویژەای از تفسیر و تحلیل انسان، جهان و اجتماع ارائە میدهند. آنها نە تنها جهان اجتماعی و فرهنگی کە جهان سیاسی را نیز فرم میدهند، در واقع اندیشەها بە مثابە تجربیات زیستە و فرمی از آگاهی در برگیرندە معانی و تفسیراتی از جوامع بشری و جهان است کە موجد فرم خاصی از کنش و ساختار سیاسی میگردد. بە همین دلیل است کە اندیشە اسلامی، ساختار آگاهی و تجربیات نظری زیستە توسط فرم مسلمان و جامعە اسلامی دربرگیرندە نوعی از اعتقاد بە در جهان بودگی و موقعیت فرد مسلمان در جهان است کە با نوع غربی و مدرن آن کاملا متفاوت است. اگر در غرب در روند شکلگیری مدرنیته دین عقلانی میگردد بە مدد اعتماد بە عقل و استقلال انسان از خدایی فرا زمینی، در اندیسە اسلامی تلاش میگردد کە عقل اسلامی و وحیانی شدە و این موجد عدم استقلال، وابستگی فرد، حبس در جهان صغیری میگردد. جامعە اسلامی بە مثابە جامعەای در نقطە مقابل جامعە جاهلی در برگیرندە فرد مطیع، مومن، متشرع و دشمن مدرنیتە است. در واقع جهادگرایی دغدغە رادیکالیزە شدە فرد و جامعە سنتی است کە مدرنیزاسیون و غرب فرهنگی و معرفتی را بە مثابە قدرت ویرانگر سلطه و هژمونی خود قلمداد کردە و بە تقابل خونین با آن برآمدە است. جهادگرایی از راە بازگشت بە آن خویشتن اسلامی در صدد حفظ دوبارە سلطە و هژمونی مردسالارانە خود است.