آیت روحانی
اساس تشکلها، مثل حزب، سازمان، اصناف و سازمانهای مدنی، داشتن بەرنامە کاریست. این برنامە معرف و بیانگر جهانبینی و اندیشە آن تشکلهاست کە برای رسیدن بە اهدافشان کە در برنامە یا مانیفستشان آمدە تلاش و مبارزە میکنند. هدف این مقالە در اینجا احزاب و سازمانهای سیاسی است.
اکثرا این احزاب و سازمانها در گذشتە اساسا برای مبارزە با سیستمهای دیکتاتور، استعمارگر، آپارتاید وغیرە تشکلیل میشدند، اما اکنون در کشورهای غربی، چون سیستم حاکم متعهد و باورمند بە دمکراسی است و حق فعالیت در آن کشور قانونی و مجاز میباشد و هچنین اهدافی کە بە دنبالشاند اساسا برای بهتر کردن وضعیت موجود است، با مبارزە مدنی و انتخاباتی اهداف خود را تعقیب میکنند.
اما در ایران اگر بە تاریخ حداقل صد سالە گذشتەاش بنگریم، متوجە خواهیم شد کە چە در دوران پهلوی اول و دوم و خمینی، در ابتدا هیچ برنامەی مشخص، مکتوب و شفاف نداشتەاند.
تنها بە صورت شفاهی در جمع خبرنگاران، نشستهایی با گروەهای مختلف، شعارهایی عامەپسند و بدون هیچ تعهدی برای اجرای آن شعارها توانستەاند بر موج سوار و بعدا هم تبدیل بە یک دیکتاتور شدەاند.
چون آن شرعیتی کە باید از مردم میگرفتند را نداشتەاند، اما شاید نمونە رفراندوم آری یا نە رژیم اسلامی ایران را مشروع بدانید، ولی اگر توجە کنیم وقتی حزب یا سازمانی میخواهد شرعیت داشتە باشە و بتواند امور را در دست بگیرد اساسا باید دارای برنامە شفاف و مشخصی باشد، ولی در آن رفراندم مردم تنها بە نامی تحت عنوان جمهوری اسلامی رای دادەند. هیچ برنامەای مکتوب کە مردم آنرا مطالعە کردە باشند وجود نداشت، و تنها بە شعارهایی کە در بالا ذکر شدە و دولت اسلامی کە شعار بە ارمغان آوردن عضت، کرامت انسانی و آزادی و غیرە را برای این جامعە سر میداد، بعدها دیدیم کە چکار با مردم و زندگیشان کرد و خوشبختانە امروز مشروعیتی را کە در میان مرکزنشینان بە ویژە داشت کاملا رنگ باختە و دیگر جایگاهی ندارد و حتی مولوی عبداکحمید نیز کە بە گفتە خود بە آن رفراندم رای آری دادە بود خواستار برگزاری رفراندمی آزاد با نظارت سازمانها و نهادهای بینالمللی شد.
اگرچە لازم بە ذکر است کە کم نبودند احزابی کە خود را مترقی میخواندند و از این رژیم حمایت کردند و حتی بە قول خودشان برای پیروزی این رژیم رشادتها کردند، ولی دیری نپایید کە آنها نیز مورد غضب این سیستم قرار گرفتند و تبدیل بە اپوزیسیون شدند.
تشکلی کە بە گفتمان دمکراتیک پایبند و بە دمکراسی و حقوق بشر باورمند باشد، ترسی از تامین آن در سطح جامعە و گسترش آن نخواهد داشت و بلکە از آن بە عنوان فرصت مینگرد نە تهدید.
اما آنچە در پسا پهلوی دوم و آمدن خمینی، و آنچە کە امروز در ماهیت نا مفهوم اپوزیسیون سراسری میبینم یکی است. با مثالی سادە این رو بیان میکنم: این چنین احزاب و ماهیت آنها مانند یک بستە پستی است کە بە دست شخص یا اشخاصی میرسد و تا آنرا باز نمیکنند، نمیدانند محتویات درون این بستە چیست؟
احتمال دارە کە این بستە حاوی سمی باشد کە شخص یا اشخاص رو مسموم کند. دقیقا همان رفراندم آری یا نە در بستەای سمی بە خورد مردم دادە شد کە ٤٣ سال است مردم رو مسموم کردە و این مسمومان تنها با سرنگونی این رژیم، سلامتیشان را باز خواهند یافت.
چرایی موکول کردن خواستەهایی ملل تحت ستم بە بعد از فروپاشی نظام؟
دلیل اینکە احزاب سراسری ایران بیشتر آنها خواستەهای احزاب و تشکلهایی ملل تحت ستم را موکول بە بعد از فروپاشی میکنند، در اصل برنامەی برای ارائە دادن ندارند، و آنچە آنها مد نظرشان است چیزی است کە نتیجەاش شاید بدتر از این باشد کە رژیم اسلامی ببار آوردە است.
رضا پهلوی در چند پیام آشکار ساخت کە هیچ پروژە و برنامە مشخصی برای ملل تحت ستم ندارد و هیچ گارانتی برای تبدیل نشدن بە دیکتاتوری دیگر وجود ندارد.
جمهوریخواهان، مشروطەخواهان، دمکراسیخواهان و حتی مجاهدین کە در دە مادە برنامەاش را بیان کرد هم جای تامل و گماناند، همە دم از دمکراسی و اعلامییەی حقوق بشر میزنند و بس و عملا برنامەای برای تامین حقوق ملل تحت ستم ندارند و درصدد تداوم همان سیاست سلف خود اند.
لازم بە ذکر است کە این دمکراسی و حقوق بشر هم کە از آن دم میزنند، بسیار مبهم و گنگ است.
وقتی بە حقوق بشر و دمکراسی اشارە میشود باید بە تمام بندهای آن باورمند بود و برای تحقق آن عملا تلاش کرد اما وقتی ملل تحت ستم از حق تعین سرنوشت و زبان مادری و یا جغرافیای مشخص حرف میزنند بە مثابە تجزیە طلبی و غیرە متهم میشوند.
این در حالی است کە این خواستەها در منشور حقوق بشر بە وضوح بە آن پرداختە شدە است.
اینجاست کە این چنین تشکلها نمیتوانند برنامە شفاف داشتە باشند، چون اساسە بە آن باورنداشتە بە عنوان تهدید بە این مسئلە مینگرند.
تصور آنها از ایران پسا رژیم آخوندی همانند سال ٥٧ است فکر میکنند، میتوانند با پروپاگاندا سوار بر موج این خیزش شوند و بە آنچە میخواهند برسند.
ولی غافل از این اند کە اینبار ملل ایران بر خلاف میل باطنی آنها این اتحاد و همبستگی را شکل دادەاند و خود رهبری این خیزش بزرگ رو بە عهدە گرفتەاند.
فرجام
در اینجا باید عرض کنم مخاطب بندە احزاب و تشکلهای ملل تحت ستم ایران هستند.
1 – این تشکلها باید بە خود و ملتشان متکی باشند.
2 – از خواستەهای بر حق خود حتی یک قدم نیز عقبنشینی نکنند.
3 – کنگرە ملیتهای ایران را فعالتر کردە و سعی در گستردەتر کردنش بدهند و اختلافات و استکاکات را کنار بگذارند و بیشتر بر وجە مشترکات تمرکز کنند.
چون تنها در این صورت میتوانند تاثیرگذار و بە آن خواستەها رسید و در فردای پس از رژیم آخوندی بە قدرت و نفوذ غیر قابل انکار خواهید رسید کە ناچارند در عمل انجام شدە قرار گرفتە و یا همان امر واقع را قبول کنند.
4 – خود را دست کم نگیرید، چون آنچە شما دارید آنها ندارند: سازماندهی، همبستگی، شعور سیاسی ملل تعت ستم و اعتمادی کە این ملتها بە احزاب و تشکلهای خود دارند.
این اعتماد را میتوان در جواب فراخوانهای این احزاب از سوی مردم دید.
5 – بە جای تلاش برای ایجاد ائتلاف با احزاب و تشکلهای سراسری بە همگرایی و ائتلاف ملیتها فوکوس کنید، کە نتیجەاش خیلی بهتر و بیشتر خواهد بود.
اگر این اتحاد و همبستگی ملل بە معنای واقعی شکل بگیرە آنها ناچارند خواهان ائتلاف باشند و دنبال شما خواهند آمد.
5 – در شکل گیری هیچ ائتلافی از خواستەهایتان چشم پوشی نکنید.
در خاتمە امیدوارم کە احزاب و تشکلهای سیاسی ملل تحت ستم بە این اتحاد و همگرایی برسند، چون تنها راە رسیدن بە خواستەها و تامین حقوق و برنامەهای است کە سالیان سال است برای آن مبارزە میکنید و هزاران مبارز در این راە جانشان را فدای خاک و ملت کردەاند.
پس نباید اجازە داد حرکتی کە ما شروع کردیم آنها مصادرە و ملل تحت ستم را کنار بزنند.