عادل درخشانی
مصونیت مقامات بلند پایه دولتی، شامل سران حکومت و اعضاء کابینه افراد دست اندرکار در راس هرم قدرت حکومتهای خود کامە، از جمله مباحث نسبتا جدید در حقوق بین الملل است .
مفهوم "مصونیت سران دولتها و مقامات دولتی" از اوائل قرن بیستم تاکنون تحول شگرفی به خود دیده است.
روند تحولات از قرارداد ورسای(١٩١٩) تاکنون که در اساسنامەهای دادگاههای نورنبرگ، توکیو، یوگوسلاوی سابق، دادگاه روئاندا، دادگاه ویژه سرالئون، اساسنامەهای ویژەای به خود دیدەاند و روند تکاملی داشتەاند.
با وجود حجم بالای کشتار توسط سران رژیم ایران از همان ابتدای روی کار آمدن و تصاحب قدرت، که تا به امروز ادامه داشته و به نظر میرسد ابعاد وسیعتری به خود بگیرد. در فردای آزادی ایران محاکمه سران و مافیای حکومتی ایران چندین سال دادگاههای کیفری بین المللی و داخلی را به خود مشغول خواهد کرد .
اما مبحث اصلی این بحث محاکمه سران رژیم ایران نیست، بلکه یادداشتی کوتاە است در مورد این روزهای ایران و کوردستان و چالش جاش در کوردستان .
در کوردستان مزدوران حکومتی را (جاش) خطاب میکنند. کلمەای پر معنا و وزین. سنگینی این کلمه مانند پتکی است که هر باره بر سر مزدوران فرود می آید .
واژە جاش را میتوان واژەای فلکلوریک دانست کە بە معنای انسان خود فروختە است. در تاریخ مبارزاتی کوردها جاشها خدمات فراوانی به دشمنان کوردها کردەاند که این شامل تمامی بخشهای کوردستان میباشد، گاهی هم با احزاب کورد همکاری کردەاند و باعث شکست دشمن شدەاند که میتوان به همکاری آنها با اتحادیە میهنی کوردستان در بازپس گیری کرکوک اشاه کرد .
پرسش اصلی این است که سیستم سیاسی در کوردستان بعد از جمهوری اسلامی چه تعاملی با جاشها میکند؟ شاید اکنون هیچ کس جواب این پرسش را نداند و یا جرات پرداختن به آن را نداشته باشد .
اکنون در این برحه تاریخی، در کف خیابان، در خط میان مبارزان مردمی و نیروهای سرکوبگر نفرت موج میزند. هر روزه شاهد برخوردهای بسیار خشن از سوی نیروهای لباس شخصی و نیروهای سرکوبگر هستیم و هر روز شاهد شهید شدن مبارزانی هستیم که به دست همین عناصر جانشان را از دست میدهند .
این تنفر در ذهن عمومی جامعه روز به روز گسترش پیدا میکند. صف بندیهای خیابان در ایران امروز را میتوان بە چند بخش تقسیم کرد:
یکم؛ مردمی به ستوه آمده از ظلم و جور سیستمی قرون وسطایی که جانشان به لب رسیده و در برابر شدیدترین سرکوبها ایستادەاند و انگار چیزی برای از دست دادن ندارند. اما اگر در کف خیابان سرمان را بلند کنیم در بالکن خانەها مردمانی را میبینیم که نظاره گر آنچه در خیابان اتفاق می افتد، هستند. پاشنه اشیل و بالانس قدرت بین مردم ناراضی و رژیم حاکم همین دسته از جامعه هستند که نارضایتی ذهنیشان هنوز تبدیل به کنش و عمل نشده . تاریخ انقلابهای معاصرنشان داده هر جنبش اجتماعی که بتواند سه و نیم تا پنج درصد مردم را به خیابان بیاورد توانایی به ثمر رساندن انقلاب را دارد . بدون شک در ایران امروز یک ابر جنبش شکل گرفته که بر گرفته ازتمام جریانات و خواستەهای ملی دموکراتیک و طیفهای مختلف جامعه است. از روزی که فرقەای تبهکار تحت عنوان رژیم جمهوری اسلامی روی کار آمد تا به امروز مافیایی چند صد نفره برگرفته از یقه سفیدهای حکومتی و کت و شلوار پوش و اخوندهای حکومتی. اینان مافیایی هستند که جامعه ایران را قبضه کردەاند و اکنون با دیدن شکسته شدن تابوهایی که برای جامعه ساختەاند مواجه شدەاند و با هر روش ممکن سرکوب مردم را در پیش گرفتەاند. اگر بخواهیم انقلابی دیگر در ایران به وقوع بپیوندد. دو نکته حائز اهمیت است .
پیوستن هرچه بیشتر بالکون نشینان و تماشاچیها به مردم کف خیابان و شکل گیری تظاهرات میلیونی در شهرهای بزرگ و دوم ریزش نیروهای سرکوبگر درمرکز ایران و همینطور روی گردانی جاشها از رژیم در پیرامون و علی الخصوص در کوردستان و سیستان و بلوچستان و خوزستان .
برای رسیدن به این هدف نیازمند تلاش برای رسیدن به همگرایی اجتماعی و قرار دادی اجتماعی هستیم که جاشها هم خودشان را در جامعه پسا رژیم ایران در سلامت ببینند .
پیوستن جاشها به انقلابیون در فرایند انقلاب رخ میدهد. به نظر میرسد با تداوم شورش مردم شاهد این اتفاق باشیم .اکنون میتوان بە جرات گفت که حال و هوای انقلاب سراسر ایران را فراگرفته است و هر روز بر صف انقلابیون اضافه میشود و دور نیست زمانی که شاهد خیزش میلیونی مردم در شهرهای بزرگ باشیم .اکنون در مرحله قبل از خیزش میلیونی شاهد تضاهرات مردم به هر نحو ممکن هستیم، تضاهرات با محوریت محلەها بیشترین تاثیر را داشته که نیروهای سرکوبگر را غافلگیر میکنند، هرچند این جنگی نابرابر بین گلوله و خون است. اما در نهایت این نیروهای سرکوبگر هستند که فرسوده میشوند. البته شایان ذکر است که رژیم ایران با بیست و یک ابر بحران روبروست که عامل همگرایی و توافق طیفهای مختلف جامعه است. در این برحه از زمان نقش احزاب کورد در مدیریت و سکانداری هوشیاری جمعی امری بسیارسازنده در هدایت جامعه به مسیر درست است.
آنچە کە در این زمان بیش از هرچیز دیگری ضروری است جذب اقشار و طیفهای مختلف جامعه و همگرایی بیشتر در برابر دستگاه سرکوب رژیم ایران است. که نیازمند مدیریت بحران کارآمد وتاثیر گذاری مثبت از هر نوع بر انسجام بیشتر مردم ناراضی است. برای پیش بردن مسیر انقلاب و تعامل با جاشها نیازمند حفظ تعادل در دو مفهوم بخشش و انتقام هستیم. اما اگر از دیدگاهی معرفی به این بحران نگاه کنیم اکنون زمان انتقام است اما بعد از پیروزی چارەای جز بخشش نداریم. دلیل انتقام اکنون و بخشش فردا در این است که اگر امروز انتقام نگیریم فردایی وجود نخواهد داشت که ببخشیم. هر روز با صحنەهای دلخراش از مردمی مواجه میشویم که بر مزار عزیزانشان زجه میکشند، چه کسی فرزندانمان را میکشد؟ این جاشها هستند که نه برای تفکر و نه برای اعتقادی مذهبی فرزندان و جوانان هم زبان و هم ریشه خود را میکشند چون کشتن، شکنجه و گروگانگیری جزو وظایف سازمانی آنهاست و برای این کار تربیت شدەاند. چه کسی میتواند در برابر کشته شدن عزیزانش آرام بگیرد و واکنشی نداشته باشد؟ انتقام از خشم سرچشمه میگیرد احساسی که این روزها در کوردستان و ایران موج میزند و این خشم است که ترس را از بین میبرد. چیزی که نیروهای سرکوبگر ندارند. مردم خشمگین اند و نیروهای سرکوبگر ترسیدەاند و در آخر ترس آنها را وادار به شکست میکند .
اما گذشت چرا؟
در طول چهل و چند سال گذشته رژیمی بر سر کار بوده که تجربه تمامی حکومتهای مستبد تاریخ را در سر دارد و از هیچ تلاشی برای سرکوب مردم و ادامه حیاتش کوتاهی نکرده. به هر طریق ممکن سعی در جذب تودەهای مردم و شکل دهی بسیج عمومی داشته، که بارزترین مشخصه رژیمهای مستبد هم همین است. پس از گذشت چهار دهه از تلاش برای گرد آوری تودەهای مردم از همه اقشار جامعه تودەهایی از انواع جیره خورها به وجود آمده که از رانتهای حکومتی استفاده میکنند و در باز تولید این بسیج عمومی نقش بسزای داشته اند. متاسفانه بخشی از جامعه به دلایل مختلف این راه ننگین را انتخاب کردەاند و در فردای رفتن رژیم ایران با انبوه این جیره خوارها چه باید کرد؟ در این مورد دو نمونه برجسته هستند. نمونه شکست آلمان نازی و برخوردهای قهر آمیز با مزدوران نظام هیتلری که تا دهەها به شکافهای عمیق اجتماعی آلمان تداوم بخشید و نمونه آفریقای جنوبی با پیروزی "نلسون ماندلا"
پس ازشکست و برچیدە شدن رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی، نلسون ماندلا کە خود بارزترین نمونە و قربانی بیرحمی و شکنجە سرکوبگران رژیم آپارتاید بود، برای جلوگیری از عمیقتر شدن تنفر درجامعە عفو عمومی اعلام کرد و این تصمیم نقطه پایانی بود بر همه منازعات در آن کشور و باعث پیشرفت سریع آفریقای جنوبی شد .
دراخر آنچه که اکنون حائز اهمیت است همگرایی در برابر رژیم مستبد و حیلەگر جمهوری اسلامی و سعی در به پیش بردن شورش علیه آن است تا روزی که به آزادی برسیم، آزادی آنقدر شیرین است که همه تلخیها را از بین میبرد .
این مطلب در شمارە ٨٣٤ روزنامە کوردستان منتشر شدە است.