آرمان حسینی
پس از فروپاشی نظام شاهنشاهی در ایران و بە تاراج بردن انقلاب ٥٧ توسط آیتالـلە خمینی و پیروانش و تحمیل خود و افکارشان بر جغرافیا و جامعە ایران، تحولاتی جدی در سیاست داخلی و امنیتی ایران ایجاد شد. البتە این نکتە را هم باید مدنظر داشت کە سیاست رژیم شاە نیز دست کمی از خمینی نداشت، اما در این نوشتە تمرکز بر رژیم خمینی است. بە این معنا کە استراتژی رژیم تازە بە قدرت رسیدە بر اساس قانون اساسیاش کە از بنیادگرایی اسلامی خمینی نشات گرفتە بود، همە را در پوشش "امت اسلام" تعریف کردە بود ولاغیر. طبق چنین تعریفی همە جزو امت اسلاماند و باید تابع قوانین آن نیز باشند.
اما در مقابل، اندیشەی آزادیخواهی و ملیگرایی کوردها، بلوچها، عربها و سایر ملیتها و نیز سایر تنوعات دینی و جنسیتی وجود داشت کە در گفتمان اسلامی خمینی هیچ جایگاهی نداشتند و عملا رژیم تازە بە قدرت رسیدە درصدد اضمحلال همە غیر خودیها بود کە البتە با مقاومت پیگیرانە این تنوعات و بە اصطلاح غیر خودیها روبەرو شد.
امنیت، خواه فردى، ملى یا بینالمللى کە رابطەی تنگانگی با حقوق، صلح و آزادى دارد، جزو اهم موضوعاتی است که انسان با آن درگیر بودە و بسیاری از متفکران نیز بر این باورند کە امنیت نیازی از نیازهای اساسی بشر و مطلوب دیرینه و دغدغه همیشگی او بوده است. بدون امنیت، امکان برآورده سازی سایر نیازهای انسانی مشکل و سخت است و با آن زمینه شکوفایی استعدادهای انسانی مهیا میشود. کە این طور میتوان آن را در شمار مهمترین نیازهای اجتماعی آورد و در کنار مفاهیمی حیاتی همچون عدالت و آزادی قرار داد. در متون اسلامی نیز امنیت از بزرگترین و گواراترین نعمتهای الهی است که همه مردم به آن نیاز دارند و بدون آن، هیچیک از داراییها و نعمتهای زندگی گوارا و قابل استفاده نیست.
طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی مقصود از ثبات ملی و داخلی کشور، وحدت، یکپارچگی و همبستگی ملی است بدین صورت که کلیه افراد ملت خود را در سرنوشت کشور دخیل میدانند و برای پیشرفت کشور نیز تلاش میکنند. انشقاق و جدایی در بین افراد ملت در بسیاری از کشورها باعث شده است تا اقتدار کشور به عنوان یک واحد قدرتمند شکسته شود و در بسیاری از موارد تبدیل به کشورهای ذرهای، فاقد اهمیت و جایگاه در جهان شوند.
پیداست کە قانون اساسی جمهوری اسلامی تاکید بر ملت ایران دارد و افکار خمینی نیز امت اسلامی، دو مفهومی کە در فلسفە خمینی کاملا ضد هماند، اما برای گسترش حوزە نفوذ و حاکمیت خود برای مصرف داخلی از ملت ایران و برای خارج از ایران نیز دم از امت اسلامی میزنند. حالا بر میگردیم بە داخل جغرافیای ایران و بە مسئلە امنیت مردم ایران میپردازیم. با توجە بە تعریف رژیم و در راس آن خمینی و خامنەای از امنیت داخلی، زمانی یک کورد، بلوچ و ... احساس امنیت خواهند کرد کە کاملا هویت خود را فراموش و انکار کردە و بە بخشی از هویت جعلی تحمیل شدە مبدل شوند. چراکە طبق همین قانون و اساس رژیم حتی مطرح کردن چە برسد بە مبارزە و فعالیت برای هویت ملی و اتنیکی خود تلاشی برای اخلال در امنیت و نظم عمومی جامعە و امنیت ملی حساب شدە و همچنان کە تاکنون نیز شاهدش هستیم با اتهاماتی همچون تجزیە طلب، تروریست، وابستە بیگانگان و ... روبەرو و مورد شکنجە و در بسیاری موارد نیز اعدام و حتی قتل عام میشویم. روشن است کە با چنین قوانین و ذهنیتی کە متاسفانە بر بسیاری از مرکزگرایان سایە افکندە نمیتوان امنیتی را برای ملل و دیگر تنوعات جنسیتی و آیینی متصور شد. طبیعتا باید بە فکر راهکاری بود کە هم بتواند امنیت همە افراد جامعە ایران با همە تنوعات ملی، جنسیتی و آیینی را بە رسمیت بشناسد و هم حقوق آنان کە امنیت نیز بخشی از آن است را پیگیرانە تامین کند.
لب کلام، هر زمان کە افراد جامعە ایران اعم از کورد، بلوچ، عرب، فارس، ترک، لر و ... همزمان با حفظ هویت و عدم سانسور خود در ایران و بە ویژە پایتخت آن هنگامی کە نیروهای نظامی و امنیتی را دیدند در کنارشان احساس امنیت و آسایش کردند آن وقت میتوان ادعا کرد کە ایران سرزمینی برای همە و مامنی برای زیستن است.
این مطلب در شمارە ٨٣٤ روزنامە کوردستان منتشر شدە است.