طاهر قاسمی/ برگردان بە فارسی: سروش
از همان روزهای ابتدایی خیزش بعد از مرگ ژینا، نوشتەی جالبی در خصوص جوانانی کە موتور محرکەی اصلی این تظاهرات هستند در شبکەهای اجتماعی باز نشر میشد. این نوشتە متعلق بە شخص ویژەای نبود، اما خود را همچون پدر یکی از نوجوانان همسن و سال این افراد معرفی کردەبود. بە ظاهر یک تحقیق میدانی بود کە این نوجوانان را بە عنوان نسل انترنت و گیم و بازیهای کامپیوتری توصیف کردەبود.
طبق نوشتەی مزبور آنها کمتر همچون یک انسان عادی و بیشتر همچون یک انسان بیروح و نظیر ربات در تظاهرات شرکت میکنند و شهادتشان نیز از دیدگاه خودشان بە کشتە شدن یکی از کاراکترهای گیم و بازی شبیە است. شاید همین نوشتە و نگرش بود کە بعدها همچون دیدگاه حکومتی در خصوص کلیت انقلاب و این قشر پیشرو تظاهرات از زبان مقامات رژیم جاری میشد. یا شاید نوشتەی مزبور اساسا از سوی دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی بە رشتەی تحریر درآمدە بود تا تظاهرات کنندگان را از انسان عادی و مردم متمایز سازد و در نتیجە خیزش و انقلاب جاری را اقدامی کودکانە، "ماجرا جویانە" و بیهدف تلقی نماید.
یکی از خصلتهای خیزشها آن است کە جوانان موتور محرکەی آن و پیشرفت آن هستند. این امر نیز از خصلت خود جوانان نشأت میگیرد. یکی از ویژگیهای انسان این است کە هرچە سن او بالاتر میرود، محافظەکارتر شدە و همزمان نیرو و انرژی جوانی نیز با بالا رفتن سن ضعیف و ضعیفتر میگردد. این امر نیز هیچ ارتباطی با عصر انترنت یا گیم و بازیهای کامپیوتری ندارد. پیشتر نیز چنین بودە و بعدها هم چنین خواهد بود و انقلاب ژینا نیز از این امر مستثنی نیست.
نسلی کە امروز در خیابانهای ایران و کوردستان ایران پیشرو تظاهرات و اعتراضات است، نسل دهەهای هفتاد و هشتاد خورشیدی میباشد کە ١٥ تا ٢٥ سال سن دارند و از دیدگاه جامعەشناسی بە نسل Z نیز معروف است. انکار نمیتوان کرد کە آنها نسل عصر رشد کامپیوتر و گیم و انترنت و شبکەهای مجازی هستند، لیکن این ابزارها نە تنها نوجوانان بە یک انسان بیروح و ربات تبدیل نکردەاند، بلکە یک بررسی ابتدایی و اجمالی نشان میدهد کە برعکس این ابزارها آنها را نسلی کاملا آگاه و هشیارتر از ردەی سنی خود تبدیل کردەاست. متأسفانە فضای امنیتی بە حدی سنگین است کە فرد نمیتواند از دور بفهمد کە چە کسی در این تظاهرات شرکت دارد و ساختار آنها چگونە است، اما همین انترنت و شبکەهای اجتماعی این امکان را فراهم ساختەاند کە پس از شهادت هر معترضی، بە مقدماتی از طرز فکر، سطح آگاهی و کیفیت زندگی وی پیببریم. بە عنوان مثال شهید پیمان منبری، ٢٥ سالە کە در یک خانوادەی انقلابی متولد شدە و بە هنگام پشتیبانی از رفراندوم کوردستان عراق نیز یک بار بازداشت شدەبود، پیش از آن کە روز شنبە ١٦ مهرماه در تظاهرات سنندج بە شهادت برسد در استوری اینستاگرامی خود در نوشتەای با عنوان "این بە بهترین شنبە تاریخ تبدیل میشود" چنین نوشت:
اعتراض میکنیم
اعتصاب میکنیم
حتی همچنان کە آنها میگویند
برهم میزنیم
آشوب میکنیم
با هرکسی کە برسر راهمان قرار گیرد
بە مقابلە برمیخیزیم
بگذار مجروح شویم
بگذار شهید شویم
خیابانهای شهر را بە دوزخی برای آنها تبدیل میکنیم
تا رسیدن بە آزادی نهایی مردم خود
خانوادە و شهرم
بە راه خود ادامە میدهم
برخی از آنها پیش از شهادت، احساسات خود را در قالب شعری از شاعران کورد در اکاونت خود بیان میکنند. بخشی از شعر "بە نیمەی راه رسیدەایم" عبداللە پشیو، آخرین استوری شهید ذکریا سلیمانی ١٦ سالە، پیش از شهادتاش بود:
بە نیمەی راه رسیدەایم
بە چە میاندیشید؟
دیگر بە کجا؟ بە عقب؟!
بە پشت سرخود بنگرید،
چە حصاری از استخوان
شهدا برپا شدەاست!
شهید شاهو خضری با یک بیت از شعر "از زندان" قانع بە استقبال رفت:
"گر آزادانە زندگی نکنم، مرگ هدیەای است برای کالبدم
نوکری و سرفرود آوردن، کار نامردانەای است"
البتە همەی آنهایی کە در اعتراضات شرکت میکنند و یا بە شهادت میرسند شیفتەی شعر و ادبیات نیستند، اما اکثریت قریب بە اتفاق آنها احساسات پاکشان بە نحوی در اکاونتهایشان انعکاس یافتەاست. شهید سمکو مولودی، آخرین بار سرود "تنهایم مگذارید" هنرمند "علی عابدی" را بازخوانی کردەاست کە بە هنگام خاک سپاری و چهلم ژینا پخش شدە بود. شهید فرجاد درویشی نیز عکسی از خویش با لباس و دستار کوردی برجای گذاردە است.
ابراز شهادت خانوادەی شهید در میان جو امنیتی شدیدی کە جمهوری اسلامی ایجاد کردەاست، راه دیگری است کە پس از شهادت این عزیزان میتوان اندکی بە شیوەی تفکر و دیدگاههای شهدا پیبرد. پدر شهید رضا شەپرنیا در چهلم مرگ فرزند خویش میگوید: اوهم کشتیگیر بود و هم حافظ قرآن. بە او گفتم وارد این آشوبها نشو. من کسی را ندارم، تو جای پدر و برادر من هستی. بە من گفت: پدر! این چە حرفی است کە میزنی؟ مهسا نیز دردانە بود. اگر خونی ریختە نشود، انقلابی نیز برپا نخواهد شد!
بسیاری اوقات خانوادە منشأ تفکر و اندیشەی فرزندان خود هستند. تنها پدر شهید رضا شەپرنیا نبود کە در چهلم مرگ عزیزین کس خود، این چنین انقلابی برسر مزار فرزند شهید خویش حضور یافت. تا زمان تحریر این مقال در سقز خانوادەی شهید فریدون محمودی، در دیواندرە خانوادەی شهید فؤاد قدیمی، در قصر شیرین خانوادەی شهید افشین آشام، در سنندج خانوادەی شهید سارینا ساعدی و در شاهآباد خانوادەی شهید سعید محمدی، انقلابیترین مراسم را بە هنگام خاک سپاری یا چهلم شهدای این انقلاب رقم زدە و این مناسبتها را بە عرصەی دیگری جهت مقابلە با حاکمیت ارتجاعی جمهوری اسلامی تبدیل کردند. خانوادەی شهید پیمان منبری در سنندج با سرود ای رقیب پیکر پاک فرزندشان را بە خاک سپردند. در مهاباد کلیەی شهدا با سرود ای رقیب بە خاک سپردە شدە و با سرود ای شهیدان با آنان وداع گفتە شد. بنا بە درخواست خانوادەی شهید کبری شیخی، سرود "شهید" از بلندگوی مسجد سعدی مهاباد پخش گردید. همسر شهید فرشتەی احمدی این را افتخار بزرگی برای خود توصیف کرد کە نامشان در فهرست خانوادەی شهدا قرار گرفتە است و خانوادەی پدری شهید فرشتە نیز بنر بزرگی برسر منزل خود آویزان کردە و در آن شهادت دختر خود را بە مردم سردشت و خلق خویش تبریک گفتە بودند.
اما در میان این شهدا، نام، زندگی و شهادت یک نوجوان بسیار جالب توجە بود؛ شهید کومار درافتادە. نام کومار "جمهوری" بە تنهایی قابل توجە و تأمل بود کە پدر کومار بە هنگام خاکسپاری او بسیار زود پاسخ سؤال مطرح نشدەی مردم را ارائە داد: "فرزندم در روز ٢٥ مرداد متولد شد، بە همین دلیل اسم کومار را برای او انتخاب کردم". کاک حسن درافتادە بە دلیل علاقەاش بە جمهوری کوردستان این نام را برای پسرش انتخاب کرد. کومار نیز نظیر جمهوری کوردستان عمر کوتاهی داشت و بسیار زود بە شهادت رسید. اما او نیز مجموعە یادگاریهای کوتاه و شیرینی برای ما برجای گذاردەاست. در آلبوم عکسهایش، پسر جوان کورد و پرشوری مشاهدە میشود. یکی از تصاویر نشان میدهد کە کومار دە سال سن دارد کە در روستای قاسملو، در حوالی منزل پدری دکتر قاسملوی رهبر با لباس کوردی ایستادەاست. تصاویر دیگر او با لباس کوردی مؤید تأثیرات نامی است کە خانوادەاش برای او انتخاب کردەاند، احساسی است کە عمو و عموزادەهایش در صفوف پیشمرگان بە وی بخشیدەاند و مادرش کە آخرین بار در ویدئویی پرچم و دستار کوردی را بر مزار جگرگوشەی شهیدش میکشد.
کومار در سن کمی کە داشت نوشتن زبان کوردی سلیسی حتی برخی گویشهای آنرا آموختە بود. استوریهایش هم نشانگر این احساسات پاک هستند. ترجمەی شعری از "نزار قبانی" کە احتمالا از فارسی ترجمە شدە باشد در یکی از استوریهایش تأمل برانگیز است:
خاورمیانە را
بە تقلید از چشمان شرقی تو ساختەاند؛
پر التهاب
اندوهگین
خستە
زیبا
در استوری دیگری شاید با الهام از این شعر نزار قبانی محنت و آزارهای انسان کوردی کە هموارە با مرگ روبرواست انعکاس یافتەاست. در این استوری مرگ در صفوف پیشمرگان، در اسارت، در تظاهرات، بە هنگام کوچ و مهاجرت و در جریان کولبری مورد اشارە قرار گرفتە و احساسات انقلابی، آزادیخواهانە و کوردانەی خود را در آن ابراز داشتە است:
ما مردمان خاورمیانە هستیم
برخی از ما در جنگ کشتە میشویم
برخی در زندان
برخی در خیابان میمیریم
برخی از ما در دریا غرق میشویم
حتی کوههای سربەفلک کشیدە نیز
انتقام تنهایی خویش را از ما میگیرند
چون کار ما مردن است
نمونەهایی کە در این مقالە مورد اشارە قرار گرفت تنها مشتی از خروار غنی نوجوانانی است کە شجاعانە و آگاهانە پیشرو این انقلاب بودە و در راه آن خون و جان میدهند. آنها نە تنها در فضای کامپیوتر و گیم و بازیهای کامپیوتری غرق نشدند و نە تنها انقلاب خود را بازی و گیم نمیدانند، بلکە راه مبارزەی خود را بسیار آگاهانە انتخاب کردە و بسیار شجاعانە بسوی خیابان و احتمال قوی رویارویی با مرگ گام برمیدارند. بە همین دلیل هم هست کە تا زمان تحریر این مقال، حدود پنجاه شب و پنجاه روز است کە بە مقابلە با حیلەگرترین، بیرحمترین و وقیحترین دیکتاتور معاصر برخاستەاند، عقب ننشستەاند و خیابانها را رها نکردەاند. یادگاریهایی کە آنها برای ما برجا گذاردەاند بە ما میگویند کە برای جوانان ایران آزادی و برای جوانان کورد آزادی و حقوق ملی درصدر همەی خواستهایی است کە برای تحقق آنها مبارزە میکنند. همانگونە کە کومار نوجوان در یکی از استوریهای خود بە عنوان یکی از راهنمایان این انقلاب بە ما گوشزد کرد: "آزادی را بیش از هرچیز دیگری دوست بدارید".
این مقالە در شمارە ٨٣٤ روزنامە کوردستان منتشر شدە است.