کریم پرویزی/ ترجمە از کوردی: ڕەوەز
در شرایط حاکمیت بیمار امپراتوری تزار کە نارضایتی و تظاهرات مردم روسیە در حال گسترش بود، ولادمیر الیچ لنین رهبر حزب سوسیال دموکرات روسیە و جناح بولشویک مقالەای تحت عنوان "چە باید کرد" را بە رشتەی تحریر درآورد. وی در آن پیرامون گامها و اقدامات حزب و جنبش کارگری در مسیر پیروزی و سرنگونی حاکمیت تزاری دیدگاەهای خود را تشریح نمودەبود. در این نوشتار وی سە شرط اصلی و اساسی را شرح و بسط دادە کە عبارت بودند از نخست دیدگاە سیاسی(آژیتاسیون سیاسی) و اینکە دورنمای سیاسی بەچە جهتی سوق دادە میشود؛ دوم، مسئلەی تعیین وظایف تشکیلاتی، همانگونە کە وی اذعان میداشت برای انقلابیون و مبارزان حرفەای و سوم سازماندهی و برنامەریزی گروههایی کە در انقلاب شرکت دارند.
پس از بیش از صدسال از سرنگونی رژیم تزاری در روسیە، اینک رژیم خمینی_ خامنەای در ایران بە چنین نقطە عطفی رسیدەاست؛ اینک این رژیم در تنگنایی دشوار و تاریخی برای بقای خود قرار گرفتە و جامعە جان بە لب رسیدە ایران دست در حلقوم حاکمیت ولایت فقیە نهادە و با شعار " زن، زندگی، آزادی" درصدد است روشنی را بر تاریکی مستولی گرداند. حاکمیت خامنەای پس از اعمال سیاستهای انسانستیزانە در داخل و خارج از کشور، اینک بیمارگونە، فرسودە و رو بە اضمحلال، آتیە و سرنوشت خود را بە پهپادهایی گرە زدە کە بە روسیە ارسال کردە و با آن مردم اوکراین را بە خاک سیاە مینشاند. این حاکمیت سیاە در احتضار است و تودەهای مردم ایران بطور فزایندەای نیرو و ارادە میگیرند و درصددند ایران و جهان را از دست این رژیم ستمگر و این بلای بزرگ رهایی بخشند. در این شرایط روزانە اخبار و ویدئوهای خیزش مردم در اقصی نقاط ایران در شبکەهای اجتماعی پخش میگردد و این قیام از مرحلەی فروریختن ترس و ارعاب مردم گذشتە و بە هراس و سراسیمگی نیروهای سرکوبگر رژیم تبدیل شدەاست.
البتە طبیعیاست در شرایطی کە فضای قیام و انقلاب بر ایران حکمفرماست و تودەهای مردم مترصد شنیدن نوای آزادی هستند، هر جهت و دیدگاە سیاسی در اندیشەی این باشد کە در شرایط کنونی و فردای پس از انقلاب و تداوم آن چە باید کرد. در این میان نکتەی مهم و اساسی یافتن آیندەنگری سیاسی یا ترسیم واقعبینانەی دورنمایی است کە مردم ایران بطور کلی آن را بپذیرند و خود را در آن بازیابند. همانگونە کە لنین میگفت فاکتور دیگر، وظایف تشکیلاتی و سازماندهی است کە انقلانیون حرفەای باید بە انجام برسانند و نکتەی آخر سازماندهی و تقسیم وظایف میدانی و خیابانی است کە در شرایط مشخص، صرفنظر از تمایزات بدانند کە چە باید بکنند.
اما در شرایط کنونی بجاست تأملی داشتەباشیم بر اقداماتی کە انجام آنها زیانبخش و خودداری از آنها سودمند میباشند. در واقع "چە باید کردها" شاید برای بسیاری مشخص باشد، ولی "چە نباید کردها" نکات مهمی هستند کە در شرایط کنونی باید از انجام آنها خودداری کرد.
شاید جای سوأل باشد در چرخەای از شکوفایی انقلابی کە بە پیش میرود، باید در مورد آیندە و اقدامات بعدی آن سخن گفت و در این کوران باید ذهن و اندیشە در راستای تداوم حرکت باشند، نە تأمل و تفکر در مورد تبعات آن و در واقع ایستایی مقطعی جنبش! با این وصف در هر مرحلەای از قیام و مبارزە پارەای اعمال و اقدامات و بعضأ پیشبردها میتوانند زیانبار باشند، نیروها را بە انحراف بکشانند و افکار عمومی و انقلابی را بە کژراهە بکشانند. در این بین میتوان بە اقداماتی اشارە کرد کە اگر با درایت با آنها برخورد نگردد میتوانند بە سود دشمن تمام شوند.
کارهایی کە انجام ندادنشان بهتر است کدامند؟
همانگونە کە لنین در سە مورد مشخص اشارە کردەبود کە چە باید کرد، لازم است در شرایط کنونی بە سە نکتە اشارە کرد کە خودداری از انجام آنها ضروری است. نخست، دورنمای سیاسی آیندە بازتاب هراسناک و مأیوسکنندەی گذشتە نباشد. بەعبارتی واضحتر، جامعەی ایران را چگونە مینگریم؟ آیا جامعەای یکدست است کە عموم مردم یا اکثریت قریب بە اتفاق آن همگون هستند و آنچە طی چند سال گذشتە رویدادە، تنها عبارت بودە از استیلای حاکمیتی خودکامە و سلطەگر بر جامعە؟ اگر چنین فرض کنیم تنها سخن از اینکە حاکمیت آیندە همەی مردم را بسان هم میبیند، افراد تکنوکرات و متخصص امور را در دست میگیرند و از طریق انتخابات آزاد و دموکراتیک مسئولان کشوری انتخاب میشوند، جوابگوی مسئلە است و تلاش برای فراهم آوردن انتخابات آزاد در کشور مشکلات را حل میکند.
این در حالی است کە اگر با دقت بە جامعەی ایران بنگریم، جامعەای متکثر و با ترکیب متنوعی است و تنها با یک جملەی سادە و آسان پاسخ گرفتاریهای عدیدەی آن را نمیتوان داد. ملیتهای این جامعە طی ادوار تاریخ تحت ستم بودەاند؛ آیا تنها انتخابات آزاد مرهم و پادزهریاست بر جراحات عمیق روحی این ملتها؟
در حاکمیت ولایت فقیە بە زنان حتی بسان انسان درجە دو نیز نگریستە نشدە، بلکە همانند کالایی بودەاند کە پس از مصرف دور انداختەشدە و هموارە به دیدەی تحقیر بە آنها نگریستە شدە است. آیا تنها رفع حجاب اجباری، تمامی رنجها و آلام زنان را برطرف میکند و زنان خوشبخت و جامعە سعادتمند میگردد؟ همچنین دیگر تنوعات جامعە، پیروان ادیان و مذاهب متفاوت، اقشار و طبقات جامعە، فرزندان این مملکت کە بە طرق گوناگون مورد ستم واقع و بە حاشیە راندە شدەاند، آسودە خاطر خواهند گشت؟ بیتردید نمیتوان با یک جملە یا اصطلاح کوتاە همگان را مجاب ساخت و سادەانگاری در این موارد، این شائبە را پدید خواهد آورد کە بار دیگر بە آنان دروغ گفتە و بەجای آیندەای انسانی و بدور از ستم، خدعە و نیرنگ گذشتە تکرار خواهد گشت. لذا نباید خواستها، ستمها و ناملایمات برگرفتە از حاکمان تمامیتخواە از منظر سادەانگاری نگریست و مجال داد تا دگربار شیادان بر موج احساسات مردم سوار شوند؛ باید پاسخ و دورنمای سیاسی آیندە، جوابگوی تمامی تنوعات ملی، دینی، مذهبی جامعەی ایران باشد و سعادت و بهروزی را برای همگان بە ارمغان آورد.
نکتەی مهم دیگر از چە نباید کردها عبارت است از عدم اعتماد بە تبلیغات دروغین و شانتاژ زهرآگین رژیم. در شرایطی کە تودەهای مردم ایران از همە سوی فریاد میزنند این رژیم را نمیخواهند، پر واضح است رژیم نیز احساس ترس و سراسیمگی کند و برای بقای خود بە انواع ترفندها و شیوەهای سرکوب مردم دست یازد. راەکارهای فیزیکی سرکوب مشخص و معلوم است و سرکوبگران هرآنچە در توان داشتند و دارند برای ارعاب و سرکوب بەکار بستە و میبندند، اما تاکتیکها و ترفندهای ضد مردمی و ننگین رژیم برای بەانحراف کشاندن خیزش تودەهای مردم ایران بسیار پیچیدە و فراوانند و باید با هوشیاری کامل آنها را افشا نماییم. از موشکباران قرارگاەهای احزاب کوردستان ایران گرفتە، تا بەآتش کشیدن زندان اوین و اقدام بزدلانە و عوامفریبانەی شاەچراغ شیراز ازجملە ترفندهای رژیم برای منحرف کردن افکار عمومی، ایجاد تفرقە و حتی زمینگیر کردن نیروهای حاضر در میدان مبارزە علیە استبداد حاکم بودەاند.
یکی از این ترفندها میتواند ایجاد آشوب و تفرقە در میان ملیتهای ایران باشد، یا شاید سوزاندن یکی از افراد بسیجی و القای اینکە تظاهراتکنندگان اقدامات بدور از عرف انسانی انجام میدهند، یا اینکە چنین وانمود نماید کە خواست آزادی زنان تنها بەقول یکی از آخوندهای حکومتی"آزادی حیوانی" است؛ و البتە انواع ترفندهای دیگری کە رژیم برای سرکوب تودەهای جان بەلب رسیدەی ایران در انجام آنها کوتاهی نخواهد کرد.
برای افشا و مقابلە با ترفندهای رژیم، باید نکتەی اصلیای مدنظر قرار گیرد آنهم این است کە در هر کنش و واکنشی ابتدا دقت کنیم کە آیا رژیم در این میان سودمند خواهد شد و جنبش مبارزاتی مردم متضرر میشود، یا خلاف آن بوقوع میپیوندد؟ در واقع هر اقدامی کە نیرو و ارادەی مبارزاتی تودەهای مردم را تقویت کند و در راستای جنبش باشد سودمند است و هر گامی کە موقعیت و پایگاە رژیم را تقویت کند ضررمند و احتمال درافتادن در پیلەی ترفندهای رژیم را تقویت و پیروزی خیزش مردمی را تضعیف مینماید.
فاکتور سوم برای آنکە در شرایط کنونی از آن پرهیز کرد، عبارت است از محدود نکردن قیام و خیزش کنونی در داخل و یا خارج از کشور. محدود نکردن بە چە معنایی است؟ اگر بە انقلابات و خیزشهای مردمی در ادوار گذشتە بنگریم، هر قیام و خیزشی در یک منطقەی جغرافیایی محدود روی دادە، یا تنها معطوف بە طبقە و قشر خاصی بودەباشد، شانس پیروزی آن اندک بودە است. همچنین هر قیامی کە در خارج از جغرافیای سیاسی آن نتوانستە حمایت دیگران را جلب کند، یا منجر بە پیروزی نشدە و یا هزینەی بسیار بیشتر و طولانیتری برای پیروزی دادەاست.
بدین منظور باید دو نکتە را مدنظر قرار دهیم:
اگر میخواهیم جنبش در منطقەای جغرافیایی محدود و محصور نگردد، بطور مثال تنها کوردستان و کوردها در آن مشارکت نکنند، یا تنها زنان و جوانان محرک و دینامیزم آن نباشند، باید پیام و دورنمای سیاسی آمیختە با آنچنان عمل و اقداماتی بروز دهیم کە همگان بە این خیزش بپیوندند. نمیتوان با سیاست بەحاشیە راندن چنین فرض کنیم آنان در پی ما خواهند آمد. نمیتوان بە دیدەی تحقیر بە یک ترکیب اجتماعی نگریست و در همان حال انتظار داشت در هنگامەی نبرد از جنبش حمایت کنند! لذا باید زبان و ادبیات قیام، زبان همگرایی و اتحاد باشد نە بە حاشیە راندن و اعمال و اقدامات ما بگونەای تعریف شوند کە تودەهای مردم، صرفنظر از تنوعات آن بە قیام بپیوندند.
در سطح خارجی نیز در پی حمایت و حامیان باشیم و وظیفەی دیاسپورا و مبارزان این میدان این است کە برای تداوم و پیروزی جنبش داخلی حداکثر حمایت خارج را کسب نمایند. نباید اعمال و پیامهایی داشتە باشیم کە جهان خارج بەدیدەی تردید بەما بنگرد و یا تنها مخاطب ما خودمان باشیم! ما همدیگر را درک میکنیم! اگر عدم تفاهمی نیز در بین باشد، مجال تفاهم باید فراهم گردد و اینک زمان آن است آنانیکە قادر بە درک موقعیت ما نیستند را مجاب سازیم و این امر خطیر نیز بە سیاست، زبان و ادبیات خاص خود نیاز دارد.