رضا دانشجو
مقدمه
دیکتاتورها همیشه سوژەهای جالبی برای روانشناسان بوده اند. پاسخ به سوالاتی نظیر اینکه که واقعا دیکتاتورها آدمهای متفاوتی هستند؟ یا اینکه از مادری دیکتاتورزاده شدەاند و ژنوتیپهای متفاوتی دارند؟ هرچند بررسی رفتار یک دیکتاتور از نزدیک و حتی از طریق مصاحبه رودرو به خاطر برخی ویژگیهای شخصیتی آنها کاری دشوار است، اما روانشناسان توانستەاند از سخنان و مشاهدات نزدیکان دیکتاتور و برخی افراد خانواده آنها و گاها برخی اسناد، به برخی نتایج جالب توجه دست یابند. "کارل یونگ گوستاو" روانکاو معروف اتریشی اولین کسی بود که در۱۹۳۹ هیلتر و موسولینی را ملاقات کرد و با آنها مصاحبەای انجام داد و به نتایج جالبی رسید، او می نویسد:
"هیلتر بسیارجدی، بداخلاق و غیرعاطفی به نظر آمد، هرگز لبخندی بر لب نداشت و خشک و عبوس بود. گویی از تمام خصلتها و عواطف عادی یک انسان معمولی تهی بود." سالها بعد دو روانشناس دانشگاه کلرادو به نامهای "دانیل سگال" و "فردریک کولیج" اطلاعات جمع آوری شده در مورد آدولف هیلتر را با تعدادی از روانپزشکان و روانشناسان دیگر در میان گذاشتند تا با تحلیل آن به نتایجی برسند. نتیجه این تحقیق این بود که هیلتر از اختلال شخصیتی (personality disorder)رنج می برده است که این اختلال شخصیتی شامل بعضی خصلتهای خاص می باشد. این ویژگیها بعدها روی صدام حسین و کیم ایل سونگ هم بررسی شد، نتایج پژوهش نشان داد که ویژگیها در مورد این دیکتاتورها هم یکسان است هرچند در مورد هر دیکتاتور شدت بعضی ویژگیها کمتر یا بیشتر است؛
١. پارانویا(paranoid):این ویژگی با بدبینی نسبت به اطرافیان مشخص می شود. دیکتاتورها نسبت به همه به خصوص نزدیکان و یاران خود بدگمان هستند و فکر میکنند که آنها همیشه در حال نقشه کشیدن برای نابودی دیکتاتور هستند. تاریخ مملو از خشونت دیکتاتورها علیه کسان نزدیک به آنها است، کسانی که به خاطر ترس احتمالی دیکتاتور کشته، زندانی و تبعید شدەاند. قذافی هزاران افسر عالی رتبه را سر به نیست کرد، صدام دامادش را کشت و دیکتاتور کره شمالی عمویش را. خامنەای، هاشمی رفسنجانی را که با روایت جعلی او رهبر شده بود را در استخر خفه کرد، امثال موسوی و کروبی را خانه نشین کرد و…
٢. ضداجتماعی(antisocial):دیکتاتورها از معاشرت با دیگران لذت نمی برند. به کشورهای دیگر سفر نمی کنند مگر مجبور شوند، علاقەای به مصاحبه رادیو و تلویزیونی ندارند و اجتماع را در حدی نمی بینند که به آن پاسخگو باشند. این نوع رفتار ممکن است به مرور زمان تشدید شود و دیکتاتور بیشتر و بیشتر از جامعه فاصله بگیرند. سالهاست خامنەای هیچ سفر خارجی نداشته و حتی با تلویزیون جمهوری اسلامی مصاحبه نکرده است.
٣. خودشفتیگی (narcissistic): دیکتاتورها خود را عالم و حلال مشکلات میدانند، آنها در همه زمینەها اظهار نظر میکنند و جز خود رای کسی را نمی پذیرند. نگاهی به مواضع خامنەای نشان میدهد او با این خودشیفتگی و اظهارنظرهای غیرواقعی تا چه اندازه به ایران و ایرانی آسیب رسانده است. به عنوان مثال پنهان کاری در مقابل غرب برای دستیابی به سلاح هستەای و نرمش قهرمانانه بعد از سالها!!! که موجب خسارات و آسیبهای فراوانی مادی و معنوی به کشور شد. جلوگیری از ورود واکسن کرونا، به بهانەهای تخیلی که باعث مرگ هزاران ایرانی بی گناه شد.
٤. سادیستیک (sadistic): لذت بردن از آزار دیگران بخشی دیگر از ویژگیهای دیکتاتورهاست. آنها توانایی دیدن شادی مردم را ندارند. این رفتار هیچ حد و مرزی ندارد و ممکن است همه شکلهای آزاررساندن را شامل شود. ممنوعیت همه عوامل شادی بخش، مخالفت با برگزاری جشنهای مختلف، گشت ارشاد و پلیس امنیت اخلاقی، مبارزه با روزه خواری، مبارزه با بدحجابی تا اعدام در ملاعام نمونه رفتارهای سادیسمی خامنەای دیکتاتور ایران است.
٥. گوشه گیری و انزوا(schizoid): دیکتاتورها از جمع گریزانند آنها بندرت و صرفا در مناسبات خاص در میان مردم ظاهر میشوند، معمولا عبوث و خالی از هرگونه لبخند و شادی هستند.
٦. اسکیزوتیپال(schizotypal): دیکتاتورها قبل از رسیدن به قدرت آدمهای عادی هستند ولی بعد از رسیدن به قدرت شخصیت دیگری دارند که هیچ شباهتی به گذشته ندارد. آنها نسبت به قدرت خود دچار توهم میشوند و تصور دیگری نسبت به خود پیدا می کنند. رابرت موگابه چریک مائویست و محبوب بعد از سالها مبارزه علیه استعمار توانست کشورش را آزاد کند اما بعدها به دیکتاتوری تبدیل شد که برای مردمش جز فقر و بدبختی چیزی به همراه نداشت. خامنەای زمانی روضه خوانی ساده بود به شعر علاقەمند بود شاملو میخواند و جلال آل احمد را دنبال میکرد اما در حکومت او نوشتەهای همان شاملو ممنوع شد و بسیار آزار دید.
از سکوت تا صدور دستور اعدام
مسلما میشود مابه ازای همه این ویژگیها را در رفتارهای گذشته دیکتاتور خون آشام جمهوری اسلامی دید، اما در ادامه سعی شده است تا نگاهی به واکنشهای علی خامنەای به اعتراضات مردم ایران با تکیه بر سخنرانیهای او در سه ماه اخیر بیاندازیم و با استناد به ویژگیهای ذکرشده در بالا به تحلیل آنها بپردازیم؛
- اولین سخنرانی خامنەای بعد از قتل حکومتی ژینا امینی در تاریخ سیام شهریورماه و چند روز بعد از شروع اعتراضات بود. او در این دیدار با برخی از فرماندهان و سربازان دوران جنگ، کوچکترین اشارەای به قتل ژینا و اعتراضات نکرد و با بی تفاوتی از کنار آن گذشت. برای دیکتاتور خودشیفته، قتل یک انسان و اعتراض و اعتصاب گسترده مردم حداقل در بخشی از کشور هیچ اهمیتی نداشت و او تشخیص داد که موضوعی برای بحث یا حداقل دلجویی وجود ندارد. قدرت خداگونه دیکتاتور که حالا متوهم تر از همیشه است باعث شد دیکتاتور درباره این موضوع سکوت کند.
- چندین روز بعد و در اوج اعتراضات، در حالیکه خبرها از وخامت حال دیکتاتور خبر میداد، دیکتاتور گوشەگیر و منزوی بالاخره سکوت را شکست و حاضر شد درباره اعتراضات حرف بزند، اینبار ضمن اشارەای کوتاه به موضوع، مطابق معمول همه چیز را به دشمن نسبت داد. "مانس شپربر" روانشناس مبارز ضد فاشیسم در کتاب معروف خود "نقد و تحلیل جباریت" مینویسد که "تمام دیکتاتورها با یک اسطوره میآیند، اسطوره دشمن. این دشمن خونی یا ملی یکی از همسایگان است و یا یک دشمن بزرگتر." حالا دیکتاتور دوباره با به میان آوردن اسامی دشمنان داخلی و خارجی از همسایه گرفته تا دوردست، به واکاوی اعتراضات پرداخت. اما دیکتاتور خودشیفته اینبار هم اعتراضات را بیاهمیت دانست، او اظهارنظر هنرمندان و سلبریتیها را فاقد ارزش توصیف کرد، نوجوان و جوانان را فریب خورده خواند و در مورد مجازات به تنبیه قناعت کرد.
- اعتراضات و اعتصابات با شدت ادامه دارد و صدای انقلاب مردم ایران به همه جا رسیده است. دیکتاتور متوهم هرچند از این شرایط بسیار ناراضی به نظر میرسد اما نمیخواهد باورکند که چیزی به پایان عمر ننگینش نمانده است. او ابتدا با عنوان اینکه کسی نمیتواند درخت جمهوری اسلامی را از ریشه بکند نشان میدهد که خودشیفتگی او حد و مرزی ندارد، سپس به تهدید مخالفان میپردازد و خواستار مجازات انقلابیون میشود و دستور سرکوب و اعدام میدهد، دیکتاتور دوباره تشنه خون است، هرچند تاکنون هم مزدورانش خونهای بسیاری ریختەاند. رفتار سادیستیک دیکتاتور و مزدورانش دیگر به اوج میرسد. حالا آنها از فرصتی برای نشان دادن بیماری درونی شان استفاده میکنند. آنها در روزی که مردم کورد عزادار شهیدانشان هستند، دستمال چوپی در دست در خیابانهای پایتخت کوردی میرقصند و عقدەهای حقیرشان را به نمایش میگذراند و چند روز بعد وقتی مردم شاد هستند، آنها را به گلوله میبندند تا شادی نکنند. قاضیهای وابسته دیکتاتور حکم اعدام میدهند و مزدوران همه جا طناب دار به پا میکنند.
حالا دیگر دیکتاتور خودشیفته، گوشەگیر و منزویتر از همیشه برای برآورده کردن نیازهای سادیسمی خود، در پی قتل و کشتار مردم است، جز خون هیچ چیز دل سنگی و خالی از انسانیت او را آرام نمیکند. اما چیزی که خامنەای وهمه دیکتاتورها از آن فرار میکنند حقیقت جامعه است جامعەای که آنها را نمیخواهد اما دیکتاتورهای خودشیفته هرگز نمیخواهند آنرا باور کنند. آنقدر در مقابل حقیقت مقاومت میکنند تا سرانجام مجبور به قبول حقیقت میشوند در حالیکه دیگر هیچ دوست و رفیقی ندارند. دیکتاتورها نه تنها ویژگیهای یکسانی دارند بلکه عموما سرانجام یکسانی را هم تجربه میکنند، مردن در اوج حقارت و تنهایی. شکل مردن یکی است فقط زمان و مکان کمی متفاوت است. مرگی دردناک و خفت بار. باید دید کدام مرگ در انتظار دیکتاتور خون آشام جمهوری اسلامی است؟؟؟ آیا مثل چاووشسکو در چند دقیقه در کاخ ریاست جمهوریاش محاکمه و تیرباران میشود، یا مثل قذافی توسط انقلابیون خشمگین مرگ را تجربه میکند، یا مثل دیکتاتور همسایه صدام در دخمەای تاریک داستان خودشیفتگیاش به پایان میرسد، یا مثل ...
دیکتاتور متوهم حالا تنها تر از همیشه است، حتی تنهاتر از صدام و قذافی. او بیشتر از همه هم جنایت کرده حتی بیشتر از استالین و موگابه. دادەها میگویند سرنوشت تلخی در انتظار دیکتاتور پیر است تلخ تر از خیلی از دیکتاتورها، اما آنکه سرنوشت دیکتاتور را تعیین میکند دادەهای آماری نیستند، مردم کف خیابانها هستند، انقلابیون، خانوادەهای دادخواه شهیدان.
این مقالە در شمارە ٨٣٧ روزنامە کوردستان منتشر شدە است.